- فرهنگی

همچون حافظ نه قبل و ‏نه بعد از او، شخصی نیامده است

 

شخصیت حافظ برای دیروز و امروز نیست، سال‌ها است که فارسی و غیرفارسی‌زبان دل به اشعار او سپرده‌ و تحلیل‌های فراوانی درباره او و اشعارش داشته‌اند، اما در این میان یکی از شخصیت‌هایی که مضامین بلندی برای این لسان‌الغیب به‌کار برده‌اند، رهبر معظم انقلاب‌ هستند که در ادامه مروری بر تعابیرشان خواهیم داشت.

شعر زبان پیوند میان انسان‌ها است؛ زبانی لطیف که گاهی رازها و حرف‌های مگو را در خود جای داده است و گفتن بسیاری از حرف‌ها را راحت می‌کند و چه خوش‌تر آن که این اشعار به بیان لسان‌الغیب باشد، همان که وقتی دور هم می‌نشینیم فاتحه‌ای خوانده و زیر لب نیت می‌کنیم و منتظر می‌مانیم تا او ما را به غزلی مهمان کند، دیوان حافظ را باز می‌کنیم و وقتی ابیات او را می‌خوانیم، همه دل به اشعارش می‌دهیم و از این دریای بی‌کران، هر شخص به قدر وسع خود بهره می‌برد.

شخصیت حافظ برای دیروز و امروز نیست؛ سال‌های سال است که فارسی و غیرفارسی‌زبانان دل به اشعار او سپرده‌اند و تحلیل‌های فراوانی درباره او و اشعارش داشته‌اند، اما در این میان یکی از اشخاصی که مضامین بلند و ویژه‌ای برای شخصیت حافظ به‌کار برده و در مجموع توجهی ویژه به حوزه شعر داشته‌اند و دارند و وقت زیادی را برای شعر و شاعران اختصاص می‌دهند، رهبر معظم انقلاب هستند که در این راستا شاهدیم سالانه حداقل یک دیدار را به فعالان این عرصه اختصاص می‌دهند، دیداری که به گفته بسیاری از حاضران یکی از طولانی‌ترین دیدارهایی است که حسینیه امام خمینی (ره) به خود می‌بیند و در این راستا کمتر کسی را دیده‌ایم که علاوه بر تخصص بر علوم دینی، سیاست، مسائل روز جهان و اقتصاد در حوزه شعر و ادبیات نیز دستی بر آتش داشته باشد. به مناسبت بیستم مهرماه، روز بزرگداشت حافظ، مروری بر بیانات رهبر انقلاب در خصوص شخصیت حافظ خواهیم داشت:

«کسی مثل حافظ، با آن شعر زرین مرصع که باید گفت واقعاً نشان‌دهنده اوج سخن ‏فارسی است، یعنی هرچه من در تاریخ ادبیات خودمان نگاه می‌کنم، نمی‌توانم سخن ‏دیگری به اوج سخن حافظ پیدا کنم که همه خصوصیات لازم در یک کلام زیبا و والا را ‏داشته باشد، همه خصوصیات در شعر حافظ وجود دارد و در آن می‌شود پیدا کرد.» ‬ بیانات در دیدار استادان زبان فارسی – دوازدهم اسفندماه ۱۳۷۷

حافظ شیرازی صرفاً یک ‏هنرمند نیست

«هنرمند باید خود را به حقیقتی متعهد بداند. آن حقیقت چیست؟ این‌که هنرمند در چه ‏سطحی از اندیشه قرار دارد تا بتواند همه یا بخشی از آن حقیقت را ببیند و ‏بشناسد، بحث دیگری است، البته هرچه اندیشه و فکر و درک عقلانی بالاتر باشد، می‌تواند به آن درک ظریف هنری کیفیت بیشتری بدهد، حافظ شیرازی صرفاً یک ‏هنرمند نیست، ‬ بلکه معارف بلندی نیز در کلمات او وجود دارد. این معارف هم فقط با ‏هنرمند بودن به دست نمی‌آید، بلکه یک پشتوانه فلسفی و فکری لازم دارد. باید ‏متکا یا نقطه عزیمت و خاستگاهی از اندیشه والا، این درک هنری و سپس تبیین ‏هنری را پشتیبانی کند. البته همه در یک سطح نیستند؛ توقع هم نیست که چنین ‏باشند.»‬ بیانات در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر – یکم مردادماه ۱۳۸۰

«نمی‌شود باور کرد کسی مانند حافظ ۶۰، ۷۰ سال عمر کند، اقلاً ۵۰ سال ‏شعر بگوید و فقط به قدر همین دیوانی که از او بر جا مانده است، شعر گفته باشد. آیا ‏این قابل باور است؟! می‌شود قبول کرد که حافظ با آن طبع شعر والای خود، ۵۰ ‏سال شعر بگوید و فقط توانسته باشد ۵۰۰ غزل ارائه دهد؟! قابل باور نیست! ‏می‌خواهم این طور بگویم که حافظ اقلاً ۱۰ برابر آنچه که از او باقی مانده، شعر گفته، ‏اما ۹ برابرش را دور ریخته است! چنین بوده که حافظ، حافظ شده است؛ کما‬ این‌که ‏اگر برخی از شعرای مکثار گذشته هم بدین نحو به تصفیه شعر خود می‌پرداختند، ‏حداقل حافظ دوم یا شاعر بلندمرتبه‌ای می‌شدند. به عنوان مثال، غزل‌های خوب و ‏درجه یک صائب تبریزی، معلوم نیست خیلی به غزل حافظ باج بدهد؛ اما در شعرهای بدش گم شده است! یا مثلاً حزین لاهیجی، اگر از چند هزار غزل خود، ‏۵۰۰ غزل ناب و درجه یک برمی‌گزید و ارائه می‌کرد، معلوم نبود شعرش با شعر ‏حافظ، آن قدری که الان تفاوت دارد، تفاوت می‌داشت. مقصود این است که هر کس ‏شعر بد خود را پاره کرد و دور ریخت و حتی در بایگانی ذهن، نگه نداشت، او برده است! ‏» بیانات در دیدار جمعی از شعرا، به مناسبت سالروز میلاد امام حسن (ع) -‬ ششم‬ بهمن‌ماه ۱۳۷۵‏

احتمال‬ دارد‬ حافظ ده ‏برابر دیوانی که از او‬ باقی‌مانده شعر گفته باشد

«من مکرر به دوستان گفته‌ام شاعری رشد می‌کند که اگر در جایی، یک آدم خبره ‏‏ [حالا نمی‌گوییم هر کس. نه؛ یک آدم خبره.] گفت آقا؛ این غزل را پاره کن و دور ‏بریز، آن را راحت پاره کند و دور بریزد. یعنی به قول ما مشهدی‌ها: دلش بار بدهد که ‏پاره کند و دور بریزد. چنین شاعری، خوب می‌شود و پیش می‌رود. اما اگر نه؛ چون ‏شعر زاده‌ی طبع اوست، به آن علاقه‌مند شود و حیفش بیاید و هر مصرعش را بخواهد ‏نگه‬ دارد، این شاعر خراب می‌شود. من، در مورد حافظ اعتقادم این است. البته قرینه‌ای و دلیلی ندارم؛ اما مجموعاً آدمی چنین می‌فهمد که حافظ احتمال دارد ۱۰ ‏برابر این دیوان که از او مانده است شعر گفته باشد. یعنی آدمی که چنین طبعی ‏دارد؛ در این اوج واقعاً بی‌نظیر است و ۶۰، ۷۰ سال هم عمر کرده است، نمی‌تواند همین چهار، پنج هزار بیت شعر را داشته باشد. او یقیناً خیلی بیشتر از این‌ها ‏شعر گفته است؛ ولی این‌ها برگزیده خود اوست‬ یعنی خودش شعر را می‌شناخته و ‏شعرشناس بوده است. پس جاهایی را که نپسندیده، دور ریخته و جاهایی را خودش درست و اصلاح کرده تا این، درآمده است. لذا در اوج است. والا اگر این نبود -‏به‌هرحال، شعر خوب در همه‌ی دیوان‌ها هست- حافظ، حافظ نمی‌شد؛ یک شاعر خوب ‏می‌شد.‏» بیانات در دیدار شعرای مشهد ‬- بیست‌وپنجم مردادماه ۱۳۸۰

«البته اگر بگویم بکوشید تا مثل حافظ بسرایید، می‌ترسم نشود. مثل حافظ نه قبل و ‏نه بعد از او کسی نیامده است. حقیقتاً هیچکس نتوانسته مثل حافظ غزل بگوید. ‏حافظ مقوله دیگری است و بالاتر از همه است. ‏

تصور من این است که حافظ شعرش را صد بار پرداخت کرده است. به همین دلیل غزل‌های او در حد اعلای یک‌دستی و صافی است. اصلاً ممکن نیست که شعر به محض صادر شدن از طبع، خود به خود صاف و بی‌غل‌وغش باشد. بالاخره مقداری ‏پرداخت لازم دارد. البته این را هم فراموش نکنید که اگر شعر «جوهر» نداشته باشد، ‏هرچه پرداختش کنید، چیزی درنمی‌آید.» -‬ بیانات در دیدار شعرای استان فارس‬‬ -‬ سوم‬ آبان‌ماه ‬۱۳۷۳‏

ایمنا