درام در لغت به معنای نمایش است و به همین دلیل هم به طور عام در سینما به هر فیلمی درام گفته میشود. هر اثری با هر متر و معیاری، با هر میران از قصهگویی و روایتگری در نهایت یک درام است؛ چه آن اثر تجربی باشد، چه داستانی و چه مستند، همین که چیزی را بر پرده نمایش میدهد، میتواند درام لقب بگیرد. پس تمام فیلمهای تاریخ سینما به عنوان درام مورد خطاب قرار میگیرند و هر ژانری میتواند زیرمجموعهای از آن باشد. به عنوان نمونه درامهای جنایی همان فیلمهای جنایی هستند که از کلیشههای روایی و بصری این ژانر پیروی میکنند. اما این اندازه از بی حد و مرزی باعث میشود که نتوان فیلمهای خاصی را دسته بندی کرد که به آنها بهترین فیلمهای درام میگوییم و قرار است در این مقاله به آنها بپردازیم.
بهترین فیلمهای درام به آثاری گفته میشوند که به زندگی آدمی در روزمرگی میپردازند؛ همان فیلمهایی که به راحتی زیر ژانر دیگری طبقهبندی نمیشوند و ممکن است برشی از یک زندگی معمولی را نمایش دهند یا با سر زدن به یک واقعهی دراماتیک، از نفس زیستن با تمام بالا و پایینهایش بگویند. در دوران باستان هر اثری که حال و هوایی جدی داشت و کمی از کمدی کناره میگرفت، درام نامیده میشد؛ به همین دلیل هم خبری از بهترین فیلمهای کمدی تاریخ سینما در این جا نیست. اما همان زمان میشد اثری کمدی را یک درام کمدی نامید. این پیچدگی چندان در این جا به درد ما نمیخورد و نمیتواند حق مطلب را ادا کند. پس در فهرست زیر با مجموعهای از آثار طرف هستید که بیشتر با زندگی دراماتیک آدمی سر و کار دارند نه با فراز و فرودهایی مثلا ترسناک، علمی- تخیلی یا اکشن.
حتی ملودرامها هم در نهایت از فهرست حذف شدهاند. چرا که ژانر ملودرام یک نوع درام احساساتگرایانه است که تکیهاش بر نمایش اتفاقات سوزناک است تا بتواند قطره اشکی از مخاطب خود بگیرد. پس اگر در فهرست بهترین فیلمهای درام با اثری روبه رو شدید که اتفاقاتی ناراحت کننده در آن شکل میگیرد و اصلا تبدیل به موتور محرک اثر میشود، به این نکته هم توجه کنید که فیلمساز به هیچ عنوان در تلاش برای گرفتن قطره اشکی از مخاطب نیست و آن اتفاق را بخشی از زندگی، حال شاید در معنای تراژیکش نمایش میدهد. در چنین چارچوبی نگاهی به فهرستی از بهترین فیلمهای درام خارجی و ایرانی انداختهایم.
بهترین فیلمهای درام خارجی
با توجه به حد و محدودهی تعیین شده در بالا، دست نگارنده در انتخاب فهرستی از بهترین فیلمهای درام بازتر است. بالاخره با گسترهای زمانی و مکانی سر و کار داریم که از روز پیدایش سینما تا همین امروز را در برمیگیرد و جغرافیایش هم به اندازهی تمام کرهی زمین و هر کشوری است که تاکنون فیلمی در آن ساخته شده است. این در حالی است که این فراغ بال در برخورد با سینمای ایران وجود ندارد. دلیل دیگر هم به حضور سینمای کشورهایی چون آمریکا در گسترهی جهانی بازمیگردد که بالاخره به الگوها و قواعد ژانری سر و شکل دادهاند و برخلاف سینمای ایران چندان ژانر گریز نیستند.
در چنین قابی است که میتوان فیلمهای مختلفی را از چهارگوشهی عالم در فهرست بهترین فیلمهای درام دید. از ژاپن تا ایتالیا و فرانسه و اسپانیا و آمریکا در این جا نمایندهای دارند. همچنین دورههای زمانی مختلف سهمی در فهرست دارند؛ سینمای صامت حضور قدرتمندانهای با اثری چون «طلوع: آواز دو انسان» دارد و سینمای کلاسیک آمریکا که اساسا سینمایی نمایشی است هم فیلمهایی در فهرست دارد. از موج نوی سینمای فرانسه تا نئورئالیستهای ایتالیایی برای خود جایی دست و پا کردهاند و البته غولهای ژاپنی هم حاضر هستند. در نهایت هم میرسیم به نمایندهای از میان بهترین فیلمهای قرن بیست و یک.
این چنین میتوان ادعا کرد که فهرست بهترین فیلمهای درام، لیست تقریبا کامل از آثاری است که مخاطب میتواند با خیال راحت از بین آنها دست به انتخاب بزند و اثری را بنا به سلیقهی خود انتخاب کند؛ چرا که در نهایت آنها بخشی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما هستند. نکته این که سینمای درام بیش از هر نوع دیگری از سینما در طول دههها تحت تسلط استادان بزرگ بوده است. چرا که موضوع اصلی آن انسان و دغدغههای او است و همین موضوع هم فیلمهای درام را به هنرهای والا نزدیکتر میکند تا هر ژانر دیگری از سینما؛ چرا که موضوع اصلی آثار هنری اصیل در نهایت انسان و دغدغههایش است.
1. همشهری کین (Citizen Kane)
- کارگردان: ارسن ولز
- بازیگران: ارسن ولز، جوزف کاتن و دوروتی کامینگور
- محصول: 1941، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.3 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 99٪
«همشهری کین» در بسیاری از فهرستها بهترین فیلم تاریخ سینما خوانده میشود. به این دلیل در فهرست بهترین فیلمهای درام قرار گرفته که روایتگر زندگی یک انسان از نوجوانی و کودکی تا پیری و سپس مرگ او است. حتی فیلمساز پس از مرگ هم دست از سرش برنمیدارد و خبرنگاری را دنبال فهم آخرین کلام خارج شده از دهان او میفرستد. در چنین قابی است که ارسن ولز شاهکاری برای تمام فصول میسازد و از قصهی زندگی یک مرد اثری بیرون میکشد که هر انسانی با هر میزان از علاقه به سینما میتواند درک واضحی از آن داشته باشد.
نکته این که «همشهری کین» برای علاقهمندان به سینما و تاریخش نکات بسیاری به همراه دارد؛ هیچ فیلمی در تاریخ موفق نشده به اندازهی این اثر تاریخ هنر هفتم را به قبل و بعد از خود تقسیم کند و هیچ فیلمی به اندازهی آن از روز ساخته شدنش تاکنون محل و کانون بحث و جدل نبوده است. هیچ فیلمی هم تا به اندازهی «همشهری کین» مورد ستایش قرار نگرفته و کاری نکرده که مخاطبان سینما کارگردانش را با لقب پادشاه سینما مورد خطاب قرار دهند. در چنین چارچوبی است که نمیشد نامش را در فهرست بهترین فیلمهای درام، آن هم در صدر فهرست قرار نداد.
نکتهی مهم دیگر روات تاریخی «همشهری کین» است. این درست که ارسن ولز در کنار بازگو کردن قصهی شخصیت اصلی خود نقبی هم به تاریخ آمریکا و مردمانش میزند و از روزگار رفته میگوید اما هیچ گاه این تاریخ نگاری تماما به سمت ژانر تاریخی میل نمیکند تا با فیلمی به تمامی تاریخی روبه رو شویم که جایی در فهرست بهترین فیلمهای درام ندارد.
«فردی ثروتمند و بسیار قدرتمند به نام چارلز فاستر کین که صاحب بخش عظیمی از رسانههای آمریکا است در تنهایی و در قصر بزرگ و بیانتهای خود با نام زانادو میمیرد. آخرین کلمهای که او بر زبان آورده، غنچهی رز است که باعث به وجود آمدن کنجکاویهای مختلف در بین مردم شده است. حال خبرنگاری برای یافتن معنای این کلمه سراغ نزدیکترین افراد به کین میرود تا قصهی زندگی او را از زبان ایشان بشنود و …»
2. داستان توکیو (Tokyo Story)
- کارگردان: یاسوجیرو اوزو
- بازیگران: ستسوکو هارا، چیشو ریو و سو یامومورا
- محصول: 1953، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.2 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
«داستان توکیو» به کارگردانی یاساجیرو اوزو در کنار «همشهری کین» فیلم قبلی فهرست بهترین فیلمهای درام، جایی ثابت در صدر فهرست بهترین فیلمهای تاریخ سینما از دیدگاه منتقدان دارد. علاوه بر آن بسیاری آن را در صدر بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ژاپن هم قرار میدهند. در این جا با اثری سر و کار داریم که دقیقا نمایش دهندهی روزمرگیهای زندگی در معمولیترین شکل خود است؛ یک زندگی معمولی با تمام فراز و فرودهایش. نکته این که اگر اتفاق مهمی همچون مرگ هم در داستان شکل میگیرد، فیلمساز به گونهای نشانش میدهد که آن هم بخشی از زندگی است؛ یعنی درست مثل زندگی. این گونه است که با خیال راحت میتوان «داستان توکیو» را در فهرست بهترین فیلمهای درام قرار داد.
از سوی دیگر «داستان توکیو» عرصه نمایش تواناییهای فنی یاسوجیورو اوزو هم هست. در این جا او تا توانسته از ابزار سینما به گونهای استفاده کرده که شکل و شمایل زیست شخصیتهایش، به سر و شکل زندگی مردمان ژاپن نزدیک باشد؛ از استفاده از دوربین در مکانی نزدیک به زمین که به نمای تاتامی معروف است و اشاره به نشستن ژاپنیها روی زمین دارد تا نحوهی سرک کشیدن همین دوربین به مکانهای مختلف که به مخاطب نوعی احساس شرم و حیا میدهد. از این جهت بسیاری یاسوجیورو اوزو را ژاپنیترین کارگردان تاریخ سینما میدانند.
در کنار موارد گفته شده، اوزو چنان داستان عدهای آدم معمولی را تعریف میکند که نمیتنوان تا پایان از تماشای این شاهکارش دست کشیدو شخصیتهایش را دوست نداشت. میشد فیلمهای دیگر او را هم در فهرست بهترین فیلمهای درام قرار داد. اصلا شاید یاسوجیورو اوزو تنها کارگردان تاریخ سینما باشد که تمام فیلمهایش درامهایی معرکه هستند که همگی راهی به فهرست بهترینهای تاریخ دارند.
«در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، پدر و مادر پیری تصمیم دارند تابستان را به توکیو سفر کنند تا فرزندان خود را ببینند. اما فرزندان این زن و مرد به دلیل مشغلهی فراوان از دیدن آنها سر باز میزنند و هر بار هر کدام بهانهای برای مواجه نشدن با پدر و مادر خود میآورند. در این میان تنها کسی که پذیرای آنها است دختری است که سابقا عروس آنها بوده اما شوهرش در جنگ کشته شده است. تا این که …»
3. طلوع: آواز دو انسان (Sunrise: A Song Of Two Humans)
- کارگردان: فردریش ویلهلم مورنائو
- بازیگران: ژانت گینور، جرج اوبراین
- محصول: 1927، آلمان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 98٪
فردریش ویلهام مورنائو را میتوان یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما دانست. این درست که تمام شاهکارهایش به دوران صامت سینما تعلق دارند اما هر کدام برای خود گنجینهای هستند که خبر از تواناییهای فیلمسازی بزرگ میدهند. مورنائو توانایی بسیاری در فراچنگ آوردن احساسات بشری و نمایش آنها بر پردهی سینما داشت. به ویژه این توانایی در زمان نمایش شرارت وجود آدمی بیشتر به چشم میآمد. به همین دلیل هم اکثر آثارش زیر مجموعهی سینمای درام قرار نمیگیرند و راهی به فهرست بهترین فیلمهای درام پیدا نمیکنند؛ آثاری همچون «نوسفراتو» (Nosferatu) محصول سال 1922 که هنوز هم برخی آن را بهترین فیلم ترسناک تاریخ سینما میدانند.
از سوی دیگر مورنائو استاد استفاده از میزانسن برای تعرف کردن قصهی مورد نظر خود و بیدار کردن احساسی ویژه در مخاطب بود. او در «طلوع: آواز دو انسان» این توانایی را در خدمت خلق داستانی قرار داده که با وجود تمامی پیشزمینههای چیده شده به تمامی اثری عاشقانه به حساب نمیآید و عشق را در پرتوی بالا و پایینهای زندگی جستجو میکند. برای او تمناهای مردی برای فرار از روستا و پناه بردن به شهر تبدیل به جنونی دیوانهوار میشود که در لحظهی لحظهی تصاویر فیلم جاری است. در کنار همهی اینها اگر تمایل داشته باشید از امکانات سینما در دوران صامت سر دربیاورید، «طلوع: آواز دو انسان» بهترین فیلم ممکن است.
به همین دلیل هم پس از پایان آن چه ذهن مخاطب را به خود مشغول میکند، قابهایی است که فردریش ویلهلم مورنائو در برابرش قرار داده است؛ قابهایی نظیر قرار ملاقات مرد قصه با زنی شهرنشین زیر نور ماه که به حافظهی جمعی علاقهمندان به سینما سنجاق شده است. از سوی دیگر «طلوع: آواز دو انسان» به لحاظ فرمال نقطه مقابل اثری چون «داستان توکیو» است؛ چرا که هر چه در آن جا یاسوجیرو اوزو تلاش میکند دوربینش چندان به چشم نیاید، مورنائو جلوهای نمایشی به همه چیز بخشیده است.
«مردی به همراه زن و فرزندان خود در یک روستای آرام، زندگی میکند. مرد رویای زندگی در شهر دارد و از طریق زنی شهر نشین اغوا میشود. زن شهر نشین از مرد میخواهد تا به شهر بیاید و آن جا زندگی کند. مرد همسرش را به دریاچهای در همان حوالی میبرد و به نظر میرسد قصد دارد او را از بین ببرد تا با خیال راحت به معشوقش برسد اما …»
4. دره من چه سر سبز بود (How Green Was My Valley)
- کارگردان: جان فورد
- بازیگران: مارین اوهارا، ویکتور پیجن و رودی مکداول
- محصول: 1941، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 89٪
در مقدمه اشاره شد که فهرست بهترین فیلمهای درام، جولانگاه کارگردانهای بزرگ تاریخ سینما است. البته باید نام بزرگی چون آلفرد هیچکاک را به دلیل ساختن تریلرهای هیجانانگیز در نظر نگرفت. چرا که هیچکاک اکثر شاهکارهایش را به گونهای ساخته که زیر مجموعهی سینمای درام قرار نمیگیرند. در این میان جان فورد فیلمساز بزرگ دیگری است که به این فهرست راه مییابد و میشد فیلمهای دیگری هم از او در این جا قرار داد.
«دره من چه سرسبز بود» مانند «همشهری کین» روایت یک دوران سپری شده است. اما تفاوتی با آن شاهکار در میان است. در شاهکار ارسن ولز در پیش زمینه مردی است که تلاش دارد رویای آمریکایی را زندگی کند و همهی چیزهای دیگر در پس زمینه قرار دارند. این در حالی است که جان فورد مجموعهای از شخصیتهای جذاب میسازد و به هر کدام فرصت کافی برای عرض اندام میدهد. نکتهی بعد هم این که محیط قرار گرفتن این مردمان هم هیچگاه در پسزمینهی دوربین جان فورد قرار نمیگیرد و همان قدر ارج و قرب دارد که چیزهای دیگر.
وقتی فیلم تمام میشود هیچ چیز به اندازهی گرما و حسرتی که از قابهای جان فورد بیرون میزند مخاطب را دستخوش احساسات مختلف نمیکند و در ذهن ماندگار نمیشود. این درست که در زمانهایی این انتظار وجود دارد که فیلم به سمت اثری سانتی مانتال یا ملودرام حرکت کند اما جان فورد بزرگ به خوبی میداند که چگونه باید اندازهی همه چیز را نگه دارد و از «دره من چه سرسبز بود» اثری بسازد که نه تنها باید در فهرست بهترین فیلمهای درام جایی برایش دست و پا کرد، بلکه باید آن را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما هم در نظر گرفت.
«ولز، قرن نوزدهم. مردی در میانسالی دهکدهی زادگاه خود را که اکنون مخروبهای بیش نیست، ترک میکند و گذشتهی آن را به یاد میآورد. زمانی که او پسرکی بیش نبود و خانوادهاش در کنار هم زندگی میکردند و مردان خانه در معدنی بالای دره کار میکردند و زنان خانه هم چشم انتظار آنها در خانههایی در دامنهی تپه روزگار میگذراندند. همه چیز خوش و خرم بود و اهالی دهکده امید و زندگی خود را به رزق و روزی ناشی از رونق معدن گره زده بودند تا این که …»
5. قاعده بازی (The Rules Of The Game)
- کارگردان: ژان رنوآر
- بازیگران: ژان رنوآر، نورا گریگور و مارسل داریو
- محصول: 1939، فرانسه
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 96٪
ژان رنوآر در دههی 1930 میلادی مهمترین فیلمساز فرانسوی است. بزرگان دیگری هم مشغول کار هستند؛ کسانی مانند مارسل کارنه یا ژان ویگو که مرگ زود هنگامش سینما را از یکی از بزرگترین استعدادهایش محروم کرد. اما ژان رنوآر در آن دوران پشت هم شاهکار میساخت و در نهایت در پایان دهه اثری چون «قاعده بازی» را ساخت که هنوز هم در فهرست بهترین فیلمهای تاریخ سینما جایی نزدیک به صدر را در اختیار دارد و چون روایتی پر فراز و فرود را دنبال میکند و یکراست به قلب طبقهی اشراف فرانسه میزند و از دل رسواییهای آنها درام بیرون میکشد، باید در فهرست بهترین فیلمهای درام خارجی هم جایی برایش در نظر گرفت.
«قاعده بازی» داستان اضمحلال طبقهای از اروپا است که در سالهای پیش از جنگ بینالملل دوم کنترل همه چیز را در دست دارد. طبقه اشراف اروپایی این دوران ظاهری مجلل و مرتب دارد؛ به نظر قدرتش بیکران است و همه چیز و همه کس در کنترل او است. فرهنگ و اقتصاد به واسطهی تواناییهای بیکران این طبقه رو به پیشرفت است و دیگران میتوانند زیر نظر آنها خوش و خرم به زندگی خود بپردازند اما این فقط ظاهر ماجرا است. ژان رنوآر تصویری دیگرگون نمایش میدهد و به نمایش باطن زشت مردمان این طبقه میپرازد. در چنین قابی است که میتوان «قاعده بازی» را تصویرگر زمینهای دانست که جنگ دوم جهانی را رقم میزند.
از سوی دیگر «قاعده بازی» نمایانگر قدرت ژان رنوآر در هنر فیلمسازی هم هست. داستان تو در توی فیلم در کنار فضاسازی بینظیر فیلمساز باعث میشود که تماشاگر تا پایان به پرده سینما زل بزند و از آن چه در برابرش میبیند، لذت ببرد. در ضمن نمیتوان به «قاعده بازی» اشاره کرد و به تاثیری که بر سینمای فرانسهی بعد از خود میگذارد، اشاره نکرد. شاید این فیلم بهترین فیلم تاریخ سینمای فرانسه باشد. نکتهی پایانی این که «قاعده بازی» از یک لحن کمدی در طول اثر سود میجوید که البته میزانش به آن اندازه نیست که نتوان آن را در فهرست بهترین فیلمهای درام قرار داد.
«داستان فیلم در سال 1938 میگذرد. درست پیش از آغاز جنگ جهانی دوم. عدهای از افراد طبقهی مرفه در ویلایی در نزدیکی آل سایس گرد هم جمع شدهاند تا به رسم همیشه آخر هفته را به شکار بپردازند. در همان زمان اخبار پرواز خلبانی که موفق شده سراسر اقیانوس اطلس را طی کند، سر خط خبرها است. مهمانها که خلبان هم جز آنها است یکی یکی از راه میرسند اما هیچ چیز آن طور که به نظر میرسد، نیست. تا این که خبری همه را در شوک فرو میبرد و …»
6. زیستن (Ikiru)
- کارگردان: آکیرا کوروساوا
- بازیگران: تاکاشی شیمورا، میکی اوداگیری و نوبو ناکامورا
- محصول: 1952، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.3 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 98٪
آکیرا کوروساوا استاد ساختن هر نوع فیلمی بود؛ او هم فیلمهای تاریخی یا همان جیدای گکی با محوریت ساموراییها و نبردهای آنها را در کارنامه دارد و هم فیلمهای جندای گکی مختلف یا همان آثار معاصر در ژانرهای متفاوت. در کارنامهی او هم تریلرهای جذاب وجود دارد و هم فیلمهایی با محوریت زندگی مردمان معمولی. نمونهی این دسته از آثار متاخر هم همین فیلم «زیستن» است که داستانش پیرامون زندگی پیرمردی میگردد که ناگهان چشم باز میکند و خود را در آستانهی مرگ میبیند و پس از آن تصمیم میگیرد دست کم کاری درست انجام دهد.
کوروساوا دوربینش را برداشته و به زندگی پیرمردی پرداخته که در دنیا چیزی برای از دست دادن ندارد، جز همان جانش. نه زندگی عجیب و غریبی دارد و نه در تمام عمرش کار مهمی انجام داده است. او یک مرد کاملا معمولی است با یک زندگی کاملا معمولی. حال هم که تصمیم گرفته تغییری ایجاد کند، این تغییر چندان اتفاق غریبی نیست. او فقط میخواهد دستی به سر روی زندگی مردمانی بکشد که در مکان چندان مناسبی زندگی نمیکنند.
در برخی فیلمهای کوروساوا پلشتیهای زندگی دقیقا در برابر دوربین فیلمساز قرار دارند. او بیپرده به نمایش آنها دست میزند، اما از این نمایش فراتر رفته و خوانشی نمادین از هر کدام ارائه میدهد. در «زیستن» این پلشتی محلی آلوده است که فاضلاب و آشغالهای شهر به آن جا منتهی میشوند و زندگی مردمان محلی را مختل کردهاند. حال پیرمرد فقط میخواهد این محل را به پارکی زیبا تبدیل کند؛ آن هم نه با یک ثروت شخصی، بلکه صرفا با استفاده از جایگاه نه چندان بلند مرتبهاش در یک تشکیلات دولتی. در چنین قابی است که باید نام فیلم «زیستن» را در فهرست بهترین فیلمهای درام قرار داد.
«کانچی پیرمردی است که سی سال در شهرداری کار کرده و به دلیل روند بد کار کردن در آن جا فرسوده شده است. هیچ کاری به دلیل کاغذبازیهای بسیار پیش نمیرود و این موضوع مردم را عاصی کرده است. در این میان مردمان محلهای مدام به شهرداری مراجعه میکنند و از وجود محلی کثیف در نزدیکی مکان زندگی خود شکایت میکنند. این اتفاق مدام تکرار میشود اما چیزی درست نمیشود تا این که به کانچی خبر میرسد که بیمار است و به زودی خواهد مرد و …»
7. توت فرنگیهای وحشی (Wild Strawberries)
- کارگردان: اینگمار برگمان
- بازیگران: ویکتور شوستروم، اینگرید تولین و بیبی اندرسون
- محصول: 1957، سوئد
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 94٪
«توت فرنگهای وحشی» هم مانند فیلم «زیستن» داستان زندگی پیرمردی است که به مرگ خود میاندیشد. اما تفاوت نگاه اینگمار برگمان در این اثر به شخصیت برگزیده خود با نگاه آکیرا کوروساوا به پیرمرد قصهاش از زمین تا آسمان است. آکیرا کوروساوا داستان پیرمردش را به شرایط اجتماعی پیرامونش گره میزند و از قصهی تلخکامیهای او به داستان دردهای مردمانی به گسترهی کشورش پس از جنگ دوم جهانی میرسد. اما اینگمار برگمان تلاش میکند سری به درون شخصیت خود بزند و از روان رنجور او سخن بگوید. به رغم این تفاوتها، هر دو اثر شاهکارهایی هستند که باید سر از فهرست بهترین فیلمهای درام خارجی درآورند. در ضمن میتوان «توت فرنگیهای وحشی» را یکی از بهترین فیلمهای سوئدی تاریخ هم در نظر گرفت.
قصه با پیرمردی دانشمند آغاز میشود که ترسی وجودی نسبت به مرگ دارد. او مدام کابوس مرگ میبیند. همین کابوسها هم او را به فکر فرو برده تا سری به زندگی گذشتهی خود بزند و در آن چه که پشت سر گذاشته کنکاش کند. قرار است به سفری برود و جایزهای بابت یک عمر فعالیت علمی خود دریافت کند. اما خودش نمیداند که آن طور که دوست داشته زندگی کرده و آیا زندگیاش ارزشمند بوده یا نه؟
در چنین قابی است که سفر پیرمرد در دستان اینگمار برگمان بزرگ به سفری در دل گذشتهی پیرمرد تبدیل میشود و او گذشتهاش را به یاد میآورد. از سوی دیگر او در این سفر همراهانی دارد که باعث میشوند وی در پایان به درکی تازه از زندگی برسد و نگاه تندگذرش به ایام رفته مستقیما به امروزش پیوند بخورد. بازی معرکهی ویکتور شوستروم با آن چین و چروکهای روی صورت که خبر از یک عمر زندگی رفته میدهند، قصهی زندگی پیرمرد را به دغدغههای ازلی ابدی بشر در باب چرایی و هدف زندگی پیوند میزند تا یکی از بهترین فیلمهای درام تاریخ سینما ساخته شود.
«پروفسور بورگ به دانشگاه محل تحصیلش دعوت شده تا به مناسبت پنجاهمین سال فارغالتحصیلی خود یک دکترای افتخاری دریافت کند. صبح زود به سمت شهر مورد نظر حرکت میکند و در این راه عروسش هم همراه او است. دخترک که در زندگی خود با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکند و با شوهرش مشکل دارد، امیدوار است که این سفر در کنار پدرشوهر به او کمک کند تا به زندگی خود سر و سامانی دهد و …»
8. راننده تاکسی (Taxi Driver)
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، هاروی کایتل و جودی فاستر
- محصول: 1976، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.2 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 96٪
در نگاه اول «راننده تاکسی» نباید در فهرست بهترین فیلمهای درام تاریخ سینما جایی داشته باشد؛ چرا که از جایی به بعد روایتگر یک قصهی جنایی است. اما نکتهای این میان وجود دارد؛ مارتین اسکورسیزی داستان فیلمش را به تمامی به آن ماجرای جنایی اختصاص نمیدهد و از ابتدا تا انتها، حتی در زمان پیگیری آن ماجرای جنایی روی شخصیت محوری خود متمرکز میماند. اصلا روایت فیلم «راننده تاکسی» روایت زندگی همین شخصیت و درگیریهای ذهنی او است. برای کارگردان بیش از همه همین مرد و سرنوشتش اهمیت دارد و به همین دلیل هم آن خوانش فرامتنی از زیستن در دههی هفتاد میلادی به درستی ساخته میشود. مارتین اسکورسیزی در مقام کارگردان و پل شریدر در مقام فیلمنامه نویس به خوبی میدانند برای ساختن یک اثر نمادین، اول باید فیلمی ساخت که جهان خود را به درستی برپا میکند.
در چنین چارچوبی است که بازی رابرت دنیرو به خوبی به چشم میآید. سازندگان اول شخصیت خوبی خلق کردهاند تا بازیگر بزرگی چون رابرت دنیرو امکانات لازم برای یک اجرای خیره کننده را در اختیار داشته باشد. از پس همین موارد هم یکی از پیچیدهترین شخصیتهای تاریخ سینما در برابر مخاطب قرار میگیرد. از سوی دیگر بالاخره ما در این فهرست با فیلمهای درام سر و کار داریم. اگر سری به اتفاقات درون فیلم بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که مارتین اسکورسیزی همه چیز را طوری برگزار کرده که از روزمرگیهای مردی عاصی به آن سکانسهای درگیری پایانی برسد.
نکتهی بعد تصویر بینظیری است که مارتین اسکورسیزی از نیویورک در دههی 1970 میلادی میسازد؛ شهری با برجهای سر به فلک کشیده و پیادهرویهای باران خورده و همواره کثیف که مردمانی سرگردان و سر در گریبان دارد. شهری در آستانهی انفجار که یک گوشهاش مردی به نام تراویس زندگی میکند که ظاهرا چیز چندانی در دنیا برای از دست دادن ندارد و فقط به دنبال بهانهای میگردد که به نوعی از اطرافش انتقام بگیرد. در چنین چارچوبی یکی از بهترین فیلمهای درام خارجی ساخته میشود.
«تراویس بیکل جوان 26 سالهای است که ادعا میکند در جنگ ویتنام سرباز بوده است. او از بیخوابی رنج میبرد و به همین دلیل شبها با تاکسی کار میکند. در این میان دلباختهی دختری میشود که در دفتر یک نامزد ریاست جمهوری کار میکند. تراویس به آن دختر نزدیک میشود اما نحوهی برقراری ارتباط با زنان را بلد نیست و همین هم سبب میشود که آن دختر را از دست بدهد تا این که …»
9. جاده (La Strada)
- کارگردان: فدریکو فلینی
- بازیگران: آنتونی کوئین، جولیتا مسینا
- محصول: 1954، ایتالیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 98٪
فدریکو فلینی با «جاده» داستان تلخی از زندگی مردمان در ایتالیای پس از جنگ دوم جهانی ارائه داده است. شخصیتهای فیلم مردمانی واداده هستند که در دنیا هیچ پناهی ندارند. در این میان زندگی دخترکی به زندگی مردی دوره گرد و نیمه دیوانه پیوند میخورد. مرد میتواند نمادی از دیو باشد و دخترک هم نمادی از معصومیت دلبر و این چنین روایتی امروزی از داستان پریانی دیو و دلبر در برابر ما قرار میگیرد. اتفاقا همه چیز برای این خوانش نمادین فراهم است؛ هم آنتونی کوئین با آن ظاهر زمخت و شیوهی بازیگری دیوانهوارش راه به این تفسیر میدهد و هم چهرهی معصوم جولیتا مسینا و نحوهی بازی او به گونهای است که مخاطب را به یاد شخصیتی معصوم میاندازد.
نکته این که این خوانش نمادین از شخصیتها باعث نمیشود که فراموش کنیم در حال دنبال کردن قصهی مردمانی هستیم که گویی دم دروازههای جهنم زندگی میکنند و تلاش دارند به هر نحوی شده گلیم خود را از آب بیرون بکشند و به نوعی زندگی کنند. زیستن در آن شرایط رقتبار پس از جنگ در دستان فدریکو فلینی شباهتهایی به تصویرگری نئورئالیستها از آن دوران دارد. بالاخره خود فلینی هم ریشه در همان دوران دارد اما از جایی به بعد فلینی از آن شیوهی قصهگویی فاصله میگیرد و به درون شخصیتهایش نقب میزند.
البته این تلاش برای ورود به درون روان شخصیتها تا آن اندازه نیست که نتوان فیلم «جاده» را یکی از بهترین فیلمهای درام خارجی در گسترهی تاریخ سینما در نظر گرفت. علاوه بر این موارد «جاده» یکی از معروفترین و بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایتالیا است.
«یک معرکه گیر خشن و تا حدودی احمق، دختری را از مادرش میخرد تا در سفرها همراهش باشد و در کارها یاریش کند. دختر که انگار عقب مانده است، توان انجام هیچ کاری را ندارد و مدام مرد را عصبانی میکند. این دو با هم مدام سفر میکنند و در مکانهای مختلف برنامه اجرا میکنند تا این که …»
10. دزدان دوچرخه (Bicycle Thieves)
- کارگردان: ویتوریو د سیکا
- بازیگران: لامبرتو ماجورینی، انزو استایولا و لیانلا کارل
- محصول: 1948، ایتالیا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.3 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 99٪
«دزدان دوچرخه» نیاز چندانی به معرفی ندارند. مخاطب جدی سینما دست کم نام این فیلم معرکهی ویتوریو د سیکا را شنیده است. از این جهت با فیلم بسیار مهمی طرف هستیم که معروفترین فیلم نئورئالیستی تاریخ سینما است و طبیعتا همین موضوع به آن جایگاهی غیرقابل انکار میبخشد که آن را به یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایتالیا و جهان تبدیل میکند. «دزدان دوچرخه» هم مانند فیلم «راننده تاکسی» در ظاهر نباید ارتباطی به فهرست بهترین فیلمهای درام خارجی داشته باشد، چرا که در مرکز قابش داستان یک سرقت و جستجوی مردی به همراه پسربچهاش برای یافتن سارق وجود دارد.
نکته این جا است که ویتوریو د سیکا در طول درام بیش از هر چیز بر جامعهای متمرکز میماند که دزدیده شدن یک دوچرخه در آن به هست و نیست یک خانواده پیوند میخورد و بسیار بیشتر از یک دزدی ساده اهمیت دارد. از این طریق او از راه و مسیر ژانر جنایی با محوریت سرقت فاصله میگیرد و اثر دیگری میسازد که ارتباط چندانی به سینمای ژانر ندارند و به همیم دلیل هم سر از فهرست بهترین فیلمهای درام در میآورد.
از سوی دیگر در برخی مواقع و بزنگاهها به نظر با یک ملودرام هم طرف هستیم. اما از آن جایی که جامعه به اندازهی شخصیتها برای کارگردان اهمیت دارد آن میزان از احساساتگرایی مورد نظر که فیلم را به تمامی به این گونهی سینمایی وابسته کند در این جا وجود ندارد. پس «دزدان دوچرخه» در نهایت راه خود را میرود و به اثری برای تمام فصول تبدیل میشود که در هر دورانی میتواند به عنوان سندی از نمایش دقیق فقر به تصویر درآید.
«ایتالیا. جنگ دوم جهانی تمام شده و مردمان بسیاری از بیکاری رنج میبرند. در این میان مردی شغلی پیدا میکند که میتواند دست کم پول بخور و نمیری عایدش کند و خانوادهاش را از گرسنگی نجات دهد. اما برای رسیدن به این شغل به یک دوچرخه نیاز است. پس مرد به همراه همسرش تمام اموال نه چندان زیاد خود را گرو میگذارد تا صاحب یک دوچرخه شود اما در روز اول کارش، درست زمانی که فرزند کم سالش هم با او است، دوچرخهاش دزدیده میشود و …»
11. سانشوی مباشر (Sansho The Bailiff)
- کارگردان: کنجی میزوگوچی
- بازیگران: کینویو تاناکا، یوشیاکی هانایاکی و ایتارو شیندو
- محصول: 1954، ژاپن
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.4 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
داستانی پر فراز و فرود که در یک بستر تاریخی جریان دارد اما بیش از هر چیزی به روزمرگیها تعدادی برده میپردازد که در کشاکش تاریخ به زندگی پر دردسری رضایت دادهاند که هیچ راه فراری از آن وجود ندارد. نکته این که کنجی میزوگوچی با استادی تمام این داستان را روایت میکند و میتواند توامان هم از مخاطب اشک بگیرد و هم کاری کند که او به فکر فرو رود. داستان فیلم در دوران گذشتهی ژاپن جریان دارد؛ خیلی پیش تر از دورانی که ژاپن به عرصهی جولانگاه ساموراییها تبدیل شود و اصلا ساموراییها آن تصویری را که امروز از آنها میشناسیم داشته باشند.
نکتهی دیگر این درست که با اثری تاریخی طرف هستیم اما دوربین فیلمساز روی تراژدی زندگی انسان متمرکز است و از تاریخ ژاپن وام میگیرد تا به امروز برسد. از این منظر باید در فهرست بهترین فیلمهای درام خارجی قرار گیرد. فارغ از اینها قهرمان این قصه دو فرد کم سن و سال هستند. تمرکز فیلمساز روی آنها و ترسیم مسیری که پشت سر میگذارند و از زندگی مرفه و آبرومند ابتدایی به اوج بردگی و سختی فرو میافتند، چنان چیره دستانه است که نمیتوان «سانشوی مباشر» را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ژاپن در نظر نگرفت.
در چنین قابی است که مخاطب خو گرفته به سینما ناگهان در برابر خود اثری عظیم میبیند که از هر گوشهاش هنرنمایی استادی میبارد که میداند چگونه مخاطب را مسحور کند و با این سحر اجازه ندهد که پلک بزند و به جای دیگری جز پردهی سینما نگاه کند.
«فرماندار تایرو به خاطر اعتراض به بیعدالتی ارباب دستگیر و تبعید میشود. همسر و پسر و دخترش نیز در این سفر او را همراهی میکنند تا به تبعیدگاه برسند. تا اینکه در میانهی راه آنها توسط عدهای مرد ربوده میشوند. همسر او به خانهای بدنام فرستاده میشود و فرزندانش به جایی فرستاده میشوند که توسط فردی ظالم به نام سانشوی مباشر اداره میشود …»
12. روکو و برادرانش (Rocco And His Brothers)
- کارگردان: لوکینو ویسکونتی
- بازیگران: آلن دلون، کلودیا کاردیناله، رناتو سالواتوری و آنی ژیراردو
- محصول: 1960، ایتالیا و فرانسه
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.3 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 89٪
«روکو و برادرانش» دیگر فیلم ایتالیایی این فهرست است که از فقر و تنگدستی میگوید، به جهانی فراتر میرود و سپس چنان تراژدی و تنهایی انسان مدرن را تصویر میکند که خود به خود راه به فهرست بهترین فیلمهای درام تاریخ سینما پیدا میکند. داستان با خانوادهای اهل جنوب ایتالیا آغاز می شود که پس از مصائب جنگ دوم جهانی به شمال این کشور آمدهاند تا زندگی بهتری برای خود دست و پا کنند. فرزند بزرگتر خانواده مدتها پیش چنین کرده و دست کم امروز زندگی آبرومندانهای دارد. حال قصهی فرزندان این خانواده و داستانهایشان آغاز میشود.
رفته رفته هر کس ساز خود را کوک می کند اما همان گونه که آغاز هر رابطهای آغاز درد و رنج هم هست، در این جا رفتار هر کدام از اعضای خانواده روی دیگران هم تاثیر میگذارد تا همان تراژدی انسان مدرن یا تنهاییاش ساخته شود؛ در دستان لوکینو ویسکونتی مهم نیست که اعضای این خانواده زیر یک سقف زندگی میکنند، آنها در نهایت همگی انسانهای تنهایی هستند که نمیتوانند راهی به رستگاری پیدا کنند. در این میان قصهی دو تن از پسران خانواده در مرکز توجه فیلمساز قرار میگیرد: نقش یکی از آنها را رناتو سالواتوری بازی میکند و دیگری را آلن دلون.
آلن دلون در این جا نماد معصومیتی است که در حال نابودی است و سالواتوری نماد تمام ظلمهای رفته به این خانواده؛ هر دو مانند کیسههای بوکس موجود در فیلم مدام از هر سو مشت میخورند و درگیر میشوند تا قصهی آنها به قصهی دردمندانهی زنی گره بخورد که تمام بار عاطفی درام بر روی دوش او است. نقش این زن را هم آنی ژیراردو با چیره دستی ایفا میکند تا با یکی از بهترین فیلمهای درام تاریخ سینما طرف باشیم.
«خانوادهای اهل جنوب ایتالیا و تنگ دست، برای به دست آوردن موقعیتی بهتر به شهر میلان در شمال ایتالیا مهاجرت میکنند. پدر خانواده به تازگی در گذشته و برادر بزرگتر مدتها است که در این شهر زندگی میکند و قصد ازدواج دارد. اما همه چیز آن گونه که باید پیش نمیرود و فضای یک محیط جدید و البته شهری بزرگ مانند میلان، تاثیر خود را میگذارد و زندگی افراد خانواده را تغییر میدهد …»
13. پاتر پانچالی (Pather Panchali)
- کارگردان: ساتیا جیت رای
- بازیگران: کارنو بانرجی، شارمیلا تاگور
- محصول: 1955، هندوستان
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.3 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 97٪
نمایش تصویری زمخت و ترسناک و در عین واقعگرایانه از فقر در فیلم «پاتر پانچالی» خیلی زود نام ساتیا جیت رای را در دنیا به جهانیان شناساند. «پاتر پانچالی» تبدیل به اولین فیلم از سهگانهای شد که به تریلوژی آپو معروف است؛ داستان زندگی پسری از کودکی تا بزرگسالی که البته این اولی به زندگی او در کنار خانوادهاش در کودکی میپردازد و به مراتب سرشناستر از دیگر فیلمهای این سهگانه است.
به شیوهی فیلمهای ناتورالیستی در کنار واقعگرایی خبری از درام به آن مفهوم کلاسیکش در این جا نیست. سکونی بر فضا حاکم است که فقط خیره سریهای خواهر شخصیت اصلی قصه آن را به هم میزند. شاید «پاتر پانچالی» را باید بهترین فیلم تاریخ سینمای هند دانست؛ اثری که باید سر از فهرست بهترین فیلمهای درام خارجی درآورد. از سوی دیگر نمیتوان تاثیرپذیری از کارگردانهای نئوریالیسم ایتالیا را بر کار ساتیا جیت رای مشاهده نکرد. اما آن چه فیلم را از نئورئالیسم ایتالیایی دور میکند، جنبههای احساسی اثر و نزدیک شدن کارگردان به شخصیتها است.
«در سالهای ابتدایی قرن بیستم، آپو در خانوادهای مستمند به دنیا میآید. پدرش شاعر و کشیش است و مادرش خانهدار و همیشه در حال کشمکش با عمهی وی. خواهر او دورگا از باغ همسایه میوه میدزدد و همین به مشکلات خانواده اضافه میکند تا این که …»
14. ویریدیانا (Viridiana)
- کارگردان: لوییس بونوئل
- بازیگران: سیلویا پینال، فرانسیسکو رابال و فرناندو ری
- محصول: 1961، اسپانیا و مکزیک
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 97٪
تصور این که فیلمی از لوییس بونوئل در فهرست بهترین فیلمهای درام خارجی قرار بگیرد کمی مشکل است. آن هم فیلمی که برخی آن را پختهترین و بهترین فیلم این کارگردان نام آشنا میدانند. اما «ویریدیانا» به راحتی میتواند خودش را به چنین فهرستی وارد کند؛ چرا که بونوئل با چیره دستی تمام در حال ترسیم روابط بین افراد حاضر در یک مزرعه است؛ از رفتار کشاورزان و کارگران با یکدیگر تا روابط آنها با صاحب ملک.
از سوی دیگر نگاه بدبینانهی بونوئل در این جا هم قابل مشاهده است. او مانند همیشه نسبت به همنشینی انسانها با یکدیگر بدبین است. درست زمانی که به نظر میرسد همه چیز آرام است، ناگهان کسی ساز مخالف کوک میکند و پس از آن همچون رگباری مشکلات از پس هم از راه میرسند. در این میان دخترکی در مرکز قاب قرار میگیرد که میتواند نماد معصومیتی باشد که هر کس و ناکسی تمایل دارد آن را تصاحب کند. در چنین قابی است که لوییس بونوئل تا میتواند به همه چیز و همه کس میتازد و زیر تازیانهی تند انتقاد خود میگیرد. برخی «ویریدیانا» را بهترین فیلم تاریخ سینمای اسپانیا میدانند.
«ویریدیانا دختر معصومی است که در آستانه ادای سوگند است تا راهبه شود. عموی او که همان نزدیکی در ملک خود زندگی میکند، از ویریدیانا میخواهد که پیش از ادای سوگند و وقف خود به کلیسا، نزد وی برود. ویریدیانا از این دعوت راضی نیست اما میپذیرد. با سر رسیدن او روابط بین همه به هم میریزد و خدمتکارها شروع به نافرمانی میکنند و …»
15. آینه (Mirror)
- کارگردان: آندری تارکوفسکی
- بازیگران: مارگاریتا ترخووا، ایگنات دانلیزف و آناتولی سولونیتسین
- محصول: 1975، اتحاد جماهیر شوروی
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
«آینه» تارکوفسکی اثری رازآلود و رویایی است. همه چیز گویی در رویا میگذرد اما تارکوفسکی سراغ سوررئالیسم به معنای متداولش نمیرود. او در جستجوی راهی است که از خاطرات مختلف خودش به راهی برسد که انتهایش کسب هویتی یکه و منحصر به فرد و فرار از کابوسهای بیانتها است. همین نقب زدن درون خوابها و خاطرات است که ما را وا میدارد تا آن را در فهرست بهترین فیلمهای درام تاریخ قرار دهیم.
باید این نکته را در نظر داشت که «آینه» از مجموعهای از خاطرات خود تارکوفسکی تشکیل شده است. او تلاش کرده که خاطراتش را کنار هم بگذارد و تصویری از هویت آدمیزاد بسازد. از آن جایی که همه چیز در این جا وجود دارد و حتی میتوان روزمرگیهای آدمی را در آن مشاهده کرد، پس راهی به گسترهی فیلمهای درام پیدا میکند. علاوه بر اینها این سختترین فیلم تارکوفسکی برای مشاهده هم هست. چرا که تارکوفسکی از تعریف کردن قصه به شیوهی معمول فرار میکند و تصویری متفاوت نسبت به آثار دیگرش از قصه ارائه میدهد. اما در عین حال ملموسترین اثر تارکوفسکی هم به حساب میآید؛ چرا که در نهایت فیلمی است در حال کنکاش در روان آدمی.
«نوجوانی به نام ایگنات در برابر تلوزیون نشسته است و برنامهای را تماشا میکند. او پسر الکسی است. داستان به گذشته میرود و مادر الکسی را نشان میدهد. او در روستایی قبل از جنگ دوم جهانی زندگی میکند و به نظر آدم بسیار تنهایی است. از این جا به بعد فیلم بین زمان کودکی الکسی و بزرگسالیاش مدام در رفت و آمد است …»
16. 400 ضربه (The 400 Blows)
- کارگردان: فرانسوآ تروفو
- بازیگران: ژا پیر لئو، آلبرت رمی
- محصول: 1959، فرانسه
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
«400 ضربه» یکی از معروفترین و بهترین فیلمهای موج نوی سینمای فرانسه و در نتیجه تاریخ سینما است؛ اثری خوش ساخت که فرانسوآ تروفو با الهام از زندگی خود در نوجوانی ساخت و بعدها قصهی جوانک فیلم را در آثار دیگرش هم ادامه داد اما هیچ کدام به پای این یکی نرسید. فیلم به قصهی زندگی نوجوانی میپردازد که در زندگی خود مشکلات بسیاری دارد و مدام هم برای دیگران دردسر درست میکند. فرانسوآ تروفو از طریق نمایش خیرهسریهای این نوجوان، تصویری از تنهایی میسازد و در یک پایانبندی باشکوه آن را تکمیل میکند.
از سوی دیگر «400 ضربه» کمک کرد که موج نوی سینمای فرانسه خیلی زود مورد توجه همگان در سرتاسر دنیا قرار بگیرد. روایت فرانسوآ تروفو از زندگی قهرمان کوچک خود روایتی متداول نبود؛ او اثرش را مانند یک عاشق واقعی سینما ساخته بود. سینما و دوربین فیلمساز در این جا همان اندازه اهمیت دارد که روایت زندگی آن پسر نوجوان.
«آنتوان پسری سیزده ساله است که مدام در مدرسه و خانه مشکل میآفریند. مادر و پدرش راهی برای آرام کردن او ندارند. پس از این که در مدرسه به اتهام دزدی از نوشتهی بالزاک مورد تنبیه قرار میگیرد، تصمیم میگیرد که از خانه و مدرسه بگریزد و دیگر بازنگردد اما …»
17. سه رنگ: آبی (Three Colors: Blue)
- کارگردان: کریستف کیشلوفسکی
- بازیگران: ژولیت بینوش، بنوآ رژان و هلن ونسان
- محصول: 1993، فرانسه، لهستان و سوئیس
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 97٪
از آن آثار تراژیک تاریخ سینما که توامان هم مخاطب را به فکر فرو میبرد و هم کاری میکند که از پرده چشم برندارد و به زندگی زنی نگاه کند که تمام تلاشش را میکند تا پس از به وقوع پیوستن یک تراژدی تمام عیار دوباره جان بگیرد و روی پای خود بایستد. در کنار این موارد «آبی» از یک موسیقی معرکه سود میبرد که راهش را از فیلم جدا میکند و تا مدتها در ذهن میماند. ژولیت بینوش هم هست که نگاهها را بدزدد و مخاطب را درگیر بازی خیرهکنندهی خود کند. در چنین قابی باید از فیلمی که به نمایش زندگی زنی پس از مرگ خانوادهاش میپردازد در فهرست بهترین فیلمهای درام تاریخ نام برد.
کریستف کیشلوفسکی همه چیز را چنان کنار هم قرار داده که از تنهایی انسان مدرن بگوید. از بیپناهی زنی که هیچ مرهمی دردش را تسکین نمیدهد. درد زن چنان ویرانگر است و چنان منکوبکننده که هیچ راه فراری از آن نیست و خوشبختانه فیلمساز هم میداند که قرار نیست چیزی او را آرام کند و دنبال خوش کردن دل مخاطب هم به هر قیمتی نیست. اما در کنار همهی اینها تماشای «آبی» کار چندان سادهای نیست. اما اگر اهلش باشید، با شاهکاری کم نظیر روبه رو خواهید شد.
«ژولی پس از آن که شوهر و دختر کوچکش را در یک حادثهی رانندگی از دست میدهد، تصمیم به خودکشی میگیرد اما از آن جایی توان انجام چنین کاری را ندارد ناگهان از محل زندگی خود خارج شده و به پاریس میرود و آپارتمانی اجاره میکند اما …»
18. بهترین سالهای زندگی ما (The Best Years Of Our Lives)
- کارگردان: ویلیام وایلر
- بازیگران: فردریک مارچ، دانا اندروز و هارولد راسل
- محصول: 1946، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.1 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 97٪
فیلمهای بسیاری به نمایش زندگی روزمرهی سربازان پس از بازگشت از میدان جنگ میپردازند. اما کمتر فیلمی به اندازهی این شاهکار ویلیام وایلر میتواند تاثیری پا برجا بر مخاطب خود بگذارد. ویلیام وایلر تا جنگ دوم جهانی تمام شد، دست به ساختن فیلمی با محوریت زندگی سربازان بازگشته از جنگ زد و تلخیهای روزهای زیستن پس از آن شوک سنگین را به تصویر کشید. مردانی در برابر ما قرار دارند که نه تنها به کل عوض شدهاند، بلکه دنیای اطراف را هم تغییر یافته میبینند. اما دردناکتر این که مردمان همان دنیا تمایل دارند که هر چه زودتر روزهای جنگ و قهرمانیهای آنها را فراموش کنند و به روند عادی زندگی بازگردند؛ عملی که کهنهسربازان توانایی انجامش را ندارند.
در چنین قابی است که یکی از بهترین فیلمهای درام خارجی تاریخ سینما ساخته میشود. دوربین ویلیام وایلر غمخوارانه دور مردان برگزیدهی خود طواف میکند اما این کارگردان کهنهکار میداند که نباید آن طرف قصه، یعنی همان جامعه را به باد انتقاد بگیرد. چرا که در این جا همه حق دارند و آن چه که این بلا را سر همهی شخصیتها آورده، همان جنگی است که جان بسیاری را گرفته است.
«سه سرباز پس از اتمام جنگ دوم جهانی از ژاپن به شهر خود بازمیگردند. حال هر سه که روزهای تلخی را پشت سر گذاشتهاند، هم باید با آمریکای جدیدی روبهرو شوند که آن را نمیشناسند و هم باید با ترومای ناشی از جنگ دست و پنجه نرم کنند و …»
19. تعطیلات از دست رفته (The Lost Weekend)
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: ری میلاند، جین ویمن و چارلز جکسون
- محصول: 1945، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.9 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 98٪
بیلی وایلدر در «تعطیلات از دست رفته» به زندگی روزمرهی مردی معتاد پرداخته که همه چیزش را از دست داده و نه اعتبار و آبرویی دارد و نه کسی دیگر میتواند برایش دل بسوزاند. او راهی را رفته که هیچ انتخابی جز تنهایی و در نهایت مرگی دردناک ندارد. در این میان دوربین فیلمساز فراموش نمیکند که با یک انسان روبه رو است؛ مردی که مانند همه احساس دارد و اصلا از سر درد است که به اعتیاد افتاده.
حال بیلی وایلدر بدون آن که فراز و فرودهای عجیب و غریب دراماتیک در برابر مرد قرار دهد یا بخواهد رستگاری را به شیوهای منکوب کننده تصویر کند، فقط به شخصیت خود بال و پر میدهد و فقط به او توجه میکند. در بسیاری از زمانهای فیلم او تنهای تنها است. این تنهایی هم یکی تنهایی ساده نیست و بعدی فلسفی دارد. تنهایی مرد قصه از جایی به بعد به دور شدنش از اجتماع ارتباطی ندارد و به فرو رفتن در خویش میماند. این چنین یکی از بهترین فیلمهای درام خارجی تاریخ سینما ساخته میشود.
«دان نویسندهای است که به دام اعتیاد افتاده و خلاقیت خود را از دست داده است. در یک تعطیلی آخر هفته او در خانه تنها میماند و از آن جایی که پولی ندارد که به درد خود بزند، در اوهامی دردناک فرو میرود و …»
20. خون به پا خواهد شد (There Will Be Blood)
- کارگردان: پل توماس اندرسون
- بازیگران: دنیل دی لوییس، پل دنو و کوین جی او کانر
- محصول: 2007، آمریکا
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.2 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 91٪
شاید تصور کنید که این روایت از تاریخ آمریکا نباید در فهرست بهترین فیلمهای درام خارجی جایی داشته باشد. اما روایت پل توماس اندرسون از پیدایش نفت در آمریکا و سپس تمرکز دوربین فیلمساز روی رابطهی مردی با فرزندخواندهاش و پس از آن گره زدن این رابطه به ثروت و مذهب و پیش بردن این سه در کنار هم به گونهای انجام گرفته که خواه ناخواه فیلم را به سوی یک درام پر فراز و فرود سوق میدهد. اما تماشای «خون به پا خواهد شد» بیش از هر چیزی مخاطب را متوجه بازی معرکهی دنیل دی لوییس میکند که تمام توانش را میگذارد تا همه چیز سر جای خود قرار بگیرد.
پل دنو هم هست که همواره از سطحی که نزدیک به عالی است پایینتر نمیآید؛ به ویژه اگر قرار باشد نقش شخصیتهای مشکلدار را بازی کند. در کنار همهی این موارد فیلم پل توماس اندرسون یکی از بهترین فیلمهای قرن بیست و یکم میلادی است. نکتهی بعدی دیگر ریتم دیوانهوار فیلم است که یقهی مخاطب را میچسبد و تا انتها رها نمیکند.
«دنیل پلینویو در سال 1898 به دنبال پیدا کردن معدن نقره است اما در حال انفجار یک گودال، زخمی میشود. او در سال 1902 و در زمانی که دیگر شرکت حفاری خود را تاسیس کرده به نفت میرسد. در حین حفاری از یکی از چاههای نفتی، چاه منفجر میشود و شخصی میمیرد و دنیل فرزند کوچک آن مرد را به سرپرستی میگیرد. از سمت دیگر یک واعظ مذهبی در همان حوالی از دنیل خواستهای دارد و …»
بهترین فیلمهای درام ایرانی
همان طور که در مقدمه ابتدایی اشاره شد دست نگارنده در انتخاب بهترین فیلمهای درام ایرانی چندان باز نیست. چرا که سینمای ایران از همان بدو پیدایش مانند آونگ بین دو نوع سینما که چندان ربطی به سینمای ژانر ندارند، در رفت و آمد بوده است؛ یکی سینمای کمدی (البته نه از نوع ژانری آن) و دیگری درامهای اجتماعی واقعگرا. این موضوع iم هیچ ارتباطی به بازهی زمانی ساخته شدن فیلم ها ندارد و همواره و در هر دورهای تکرار شده است.
طبیعی است که این مقاله کاری به کمدیها ندارد و روی فیلمهای دستهی دوم یعنی همان درامهای اجتماعی واقعگرا متمرکز میماند که البته سینمای اجتماعی هم ژانری خاص نیست که مثلا از یک نوع کلیشههای روایی و بصری خاص بهره ببرد که مدام در فیلمهای دیگری تکرار میشوند. ذکر این نکته ضروری است که طبیعتا کارگردانهای سرشناس سینمای ایران سهم بیشتری از این فهرست دارند.
1. گوزنها
- کارگردان: مسعود کیمیایی
- بازیگران: بهروز وثوقی، فرامرز قریبیان، نصرت پرتوی و پرویز فنیزاده
- محصول: 1353
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
به عقیدهی بسیاری از منتقدان وطنی «گوزنها» بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است. این در حالی است که مخالفانی جدی هم دارد. اما در هر صورت نمیتوان منکر شد که مسعود کیمیایی در کاملترین اثر خود توانسته تعریف معرکهای از از رفاقت و دوستی ارائه دهد و از روزگار رفته بر یک معتاد بگوید که حال با سررسیدن یک دوست قدیمی ناگهان عوض میشود و خودش را پیدا میکند. روند تغییر گام به گام شخصیت اصلی با بازی بهروز وثوقی و تبدیل شدنش به یک عصیانگر معرکه از کار درآمده است.
اما بالاخره با فهرست بهترین فیلمهای درام ایرانی سر و کار داریم. کیمیایی بخش مهمی از فیلم را صرف نمایش زندگی روزمره در خانهای میکند که همهی ساکنانش در حال دست و پا زدن هستند تا فقط غرق نشوند. آنها هیچ راه نجاتی ندارند، جز این که به خود بیایند. آن خانهی فکسنی، شخصیتهای اصلی، پایانبندی و حتی افتتاحیهی فیلم، همگی امروزه به سکانسهایی ماندگار در حافظهی جمعی سینمادوستان ایرانی تبدیل شدهاند.
«قدرت گلوله خورده و به دنبال سید رسول، دوست دوران دبیرستان خود میگردد تا پیش او پناه بگیرد. قدرت تصور میکند که سید رسول هنوز همان جوان شجاع و بیباک و سرحال آن دوران است. اما ناگهان وی را در وضعیت بدی پیدا میکند؛ سید رسول معتاد شده و برای به دست آوردن ذرهای مواد مخدر هر کاری میکند. اما هنوز هم معنای رفاقت را میداند و شجاع است. پس اجازه میدهد که قدرت پیش او بماند اما …»
2. باشو، غربیه کوچک
- کارگردان: بهرام بیضایی
- بازیگران: سوسن تسلیمی، عدنان عفراویان و پرویز پورحسینی
- محصول: 1364
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 88٪
«باشو، غربیه کوچک» روایت سرگردانی کودکی جنوبی در شمال ایران در گیر و دار دوران جنگ است. کودکی چشم باز میکند و ناگهان خود را در جایی میبیند که نمیشناسد. همه چیز او با دیگران فرق دارد؛ نه میتواند مانند آنها حرف بزند و نه میتواند مانند آنها رفتار کند. حتی رنگ پوستش هم فرق دارد. محیط اطراف هم عوض شده و بیابان جای خود را به دار و درخت و جنگل داده است. در این میان زنی از راه میرسد و او را در پناه خود میگیرد.
در چنین قابی است که بیضایی به شکلی کاملا آیینی مراسم ایرانی بودن را برگزار میکند. البته او پا را فراتر گذاشته از اسطورهها هم بهره میبرد. زن حاضر در فیلم نماد زنانگی و باروری است که هر تمدنی برای فراتر رفتن از حد و حدود خود به آن نیاز دارد و قهرمان زن فیلم دقیقا همین کار را میکند. این چنین یکی از عجیبترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران ساخته میشود که باید به فهرست بهترین فیلمهای درام ایرانی راه پیدا کند.
«باشو کودکی جنوبی است که پس از انفجار خانه و خانوادهاش سوار یک کامیون میشود و فرار میکند. او چشم باز میکند و خود را در جنگلهای سرسبز شمال میبیند. خسته و گرسنه است و هیچ پناهی ندارد. زنی به نام نایی او را پیدا میکند. شوهر زن هم به جنگ رفته و در دسترس نیست اما نایی باشو را مانند فرزندان خودش میپذیرد تا این که …»
3. خشت و آینه
- کارگردان: ابراهیم گلستان
- بازیگران: زکریا هاشمی، مهری مهرنیا و تاجی احمدی
- محصول: 1344
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
بسیاری «خشت و آینه» را آغازگر موج نوی سینمای ایران میدانند. نقاط مشترک زیادی بین این اثر و فیلمهای دیگر موج نو وجود دارد و در هر حال میتوان نشانههای بروز موج نو را در این جا داد. اما در هر صورت «خشت و آینه» روایت دردناک بیپناهی کودکی است که جایی برای ماندن ندارد. نکته این که کسانی هم که او را پیدا کردهاند، فرق چندانی با این نوزاد ندارند و وادادهتر و درماندهتر از آن هستند که بتوانند کمکی به آن بخت برگشته کنند.
در روزگاری که سینمای ایران در اختیار فیلمهای کمدی و رقص و آوازهای کافهای بود، ناگهان سر و کلهی فیلمی پیدا شد که راه دیگری میرفت. ابراهیم گلستان قصهای از روزگاری ترسیم کرده بود که درست جلوی چشم قرار داشت اما سینمای ایران تصمیم گرفته بود آن را نادیده بگیرد. از سوی دیگر روایت گلستان از تلاشهای شخصیتهای اصلی برای پیدا کردن یک سرپناه برای نوازد بیپناه فیلم، تصویر دردناکی از زندگی روزمره در کلانشهر تهران به دست میداد و «خشت و آینه» را وارد فهرست بهترین فیلمهای درام ایرانی میکند.
«هاشم یک راننده تاکسی است. زنی کودک تازه متولد شدهاش را در ماشین او میگذارد فرار میکند. هاشم در تاریکی شب به دنبال زن میگردد اما پیدایش نمیکند. ناچار کودک را با خود میبرد و به کافهای میرسد که دوستانش در آن منظش هستند اما …»
4. آرامش در حضور دیگران
- کارگردان: ناصر تقوایی
- بازیگران: اکبر مشکین، ثریا قاسمی و پرتو نوریعلا
- محصول: 1349
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
روایت تک افتادگی سرهنگی بازنشسته در جمع خانوادهی خود در دستان ناصر تقوایی به اثری تبدیل شده که گویی به سینمای ایران تعلق ندارد و فیلمسازی اروپایی آن را ساخته است. اما این فقط ظاهر ماجرا است و با فیلمی به غایت ایرانی طرف هستیم. در یک سو نسلی سرگردان قرار دارد که نمیداند از زندگی خود چه میخواهد و در سوی دیگر نسلی قدیمیتر که عمری را تاب آورده و حال در برابر این جوانان زبان به کام گرفته است.
سکانسهای پر از دیالوگ و گفتگوی جوانان در برابر سکوت پیرمرد تاکیدی بر همین دو سمت تاریک زندگی مردمانی است که راه گم کردهاند. از سوی دیگر ناصر تقوایی به دنبال نشانههایی از بروز یک زندگی تازه در فرهنگ ایرانی میگردد که تضادهایی با دغدغههایش دارد. این تضادها را در همه جا میتوان دید و آن چه که تراژدی را هم رقم میزند همین تناقضها است. «آرامش در حضور دیگران» هم یکی از مهمترین فیلمهای موج نوی سینمای ایران است و هم یکی از بهترین فیلمهای درام ایرانی.
«سرهنگی بازنشسته پس از مرگ همسرش با معلم جوانی به نام منیژه ازدواج کرده و با وی در شهرستان زندگی میکند. او مرغداری خود را میفروشد و به تهران بازمیگردد تا در کنار دخترانش باشد اما …»
5. لیلا
- کارگردان: داریوش مهرجویی
- بازیگران: لیلا حاتمی، علی مصفا و جمیله شیخی
- محصول: 1376
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.5 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
«لیلا» فیلم ترسناکی است. نه به این معنا که با اثری متعلق به ژانر وحشت طرف هستیم. بلکه به این معنا که داریوش مهرجویی به زیبایی توانسته دشواریهای زندگی شخصیت اصلی خود را به تصویر درآورد و چنان عریان در برابر ما قرار دهد که نمیتوان به راحتی به تماشایش نشست. قصهی فیلم قصهی دردناکی است و احتمالا ترسناکترین شخصیت منفی تاریخ سینمای ایران هم در این جا قرار دارد؛ مردی در ظاهر موجه که خود را قربانی جا میزند اما در واقع دست کمی از یک جنایتکار ندارد. نقش مرد را هم علی مصفا بازی میکند.
از آن سو لیلا حاتمی بازیگر نقش اصلی فیلم است. دخترکی واداده که نمیتواند شرایط را تاب بیاورد و از جایی به بعد در برابر خواستههای خانوادهی شوهر خود جا میزند. او نمادی از معصومیتی است که با از دست رفتنش جهانی را زیر و زبر خواهد کرد. داریوش مهرجویی کارنامهی دریغآمیزی دارد اما پر بیراه نیست اگر «لیلا» را کاملترین فیلم او بدانیم و برایش در فهرست بهترین فیلمهای درام ایرانی جا باز کنیم. علاوه بر همهی این ها با یکی از بهترین فیلمهای ایرانی پس از انقلاب طرف هستیم.
«لیلا و رضا با یکدیگر ازدواج میکنند اما پس از مدتی مشخص میشود که لیلا توان به دنیا آوردن فرزند ندارد. آنها درمانهای مختلفی انجام میدهند اما هیچ کدام نتیجه نمیدهد. در این میان مادر رضا به لیلا فشار میآورد و او را آزار میدهد؛ چرا که معتقد است پسرش بدون داشتن فرزند خوشبخت نخواهد بود تا این که …»
6. سوتهدلان
- کارگردان: علی حاتمی
- بازیگران: بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، شهره آغداشلو و فخری خوروش
- محصول: 1356
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 8.2 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
«سوتهدلان» داستان غمباری دارد. مردی در آستانهی پیری در یک سویش قرار دارد که تمام عمر دلباختهی زنی بوده و زن هم او را دوست دارد اما این دو به هم نمیرسند. از سوی دیگر همین مرد برادر کوچکتری دارد که با وجود سن و سال بالایش، از عقبماندگی ذهنی رنج میبرد و رفتاری کودکانه دارد و تمام اهل خانه هم خود را وقف نگهداری از او کردهاند. آن سوتر دخترکی وجود دارد که با وجود شغل نه چندان موجه خود آدم بدی نیست و قربانی شرایط پیرامونش شده است. حال روایت این آدمهای به ته خط رسیده در دستان علی حاتمی به اثری تبدیل شده که احتمالا در پایان قطره اشکی از مخاطب خود میگیرد.
در کنار موارد گفته شده، «سوتهدلان» تعدادی از بهترین بازیهای تاریخ سینمای ایران را در اختیار دارد. تیم بازیگری فیلم همگی عالی هستند و دیالوگهای علی حاتمی هم به زیبایی توسط آنها ادا شده تا با یکی از بهترین فیلمهای درام و در عین حال عاشقانهی تاریخ سینمای ایران طرف باشیم.
«حبیب آقا ظروفچی پیرمردی است که هیچگاه ازدواج نکرده و به مراقبت از مادر پیر و برادر عقبافتادهی خود میپردازد. در این میان برادر کوچکتر که در مغازهی برادر بزرگتر خود کار میکند دلباختهی تصویر دختری میشود که بر دیوار مغازه قرار دارد. رفتارهای دیوانهوار این مرد باعث میشود که دیگران تصمیم بگیرند کاری برایش انجام دهند اما …»
7. طبیعت بیجان
- کارگردان: سهراب شهید ثالث
- بازیگران: زادور بنیادی و زهرا یزدانی
- محصول: 1353
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
سکون و سکوت زندگی پیرمرد و پیرزنی سوزنبان در دستان سهراب شهید ثالث به قصهای ازلی ابدی از تنهایی انسان تبدیل شده است. از هر سو که بنگریم زمختی و کرختی زندگی آنها با روایتگری آهسته و آرام کارگردان چنان هنرمندانه به تصویر درآمده که گرچه مخاطب اهل سینمای سرگرم کننده را سرخورده میکند، اما اگر اهلش باشید، در پایان چنان لذتی را به همراه دارد که در کمتر فیلمی از سینمای ایران سراغ داریم.
روایت روزمرگیهای زندگی زوج فیلم که هیچ اتفاقی در آن شکل نمیگیرد و نه بالایی دارد و نه پایینی، قطعا باید سر از فهرست بهترین فیلمهای درام ایرانی درآورد. اما اگر تصور میکنید که این داستان پر فراز و فرود نمیتواند تراژیک باشد، سخت در اشتباه هستید؛ یک زندگی ایستا با کوچکترین حرکتی میتواند زیر و زبر شود.
«زوجی پا به سن گذاشته در یک ناکجا آباد زندگی میکنند. پیرمرد سوزنبان است و زندگی بسیار سادهای دارد. آنها سالها است که در کلبهی خود به دور از تمدن زندگی کردهاند و از همه جا بیخبر هستند. حال خبر میرسد که پیرمرد بازنشسته شده و جوانی در راه است که جای او را بگیرد …»
8. آبادانیها
- کارگردان: کیانوش عیاری
- بازیگران: سعید پورصمیمی، حسن ریاضی و بهروز رضوی
- محصول: 1371
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
اگر قرار بود یکی از بزرگان نئورئالیسم ایتالیا سفری به ایران انجام دهد و فیلمی در تهران بسازد، «آبادانیها» میتوانست نتیجهی کار او باشد. کیانوش عیاری دوربینش را برداشته و به دل زندگی جنگزدگانی رفته که از جنوب به تهران آمدهاند و حال با دزدیده شدن اتوموبیل یکی از آنها روایت آغاز میشود. مرد که چیزی ندارد و آشکارا ما را یاد شخصیت اصلی فیلم «دزدان دوچرخه» ویتوریو د سیکا میاندازد به همراه فرزند خود در به در به دنبال اتوموبیل خود میگردد.
در این سفر او به همه جا سر میزند. به حاشیهی تهران میرود، سپس از یک اسقاطی سر در میآورد، از آن جا به جای دیگری میرود و آن قدر میگردد که هم خودش و هم مخاطب دستخوش سرگیجه میشوند. روایت عیاری روایت درستی است و بازی بازیگران هم کار میکند. «آبادانیها» اوج کارنامهی کاری عیاری و یکی از بهترین فیلمهای درام ایرانی است.
«اتوموبیل مردی جنوبی که در حین جنگ به تهران پناه آورده دزدیده میشود. او به همراه پسرش به دنبال آن میگردد و در این راه با کسی آشنا میشود که ادعا میکند میتواند کمکش کند اما …»
9. گزارش
- کارگردان: عباس کیارستمی
- بازیگران: کوروش افشار، شهره آغداشلو و مصطفی طاری
- محصول: 1356
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 6.8 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: –
عباس کیارستمی در این فیلم خود کمتر شباهتی به عباس کیارستمی سالهای قبل و بعد از خودش دارد. در فیلمهای آخر خود البته به «گزارش» و حال و هوایش بازگشت؛ با آثار معرکهی دیگری که این بار در خارج از کشور ساخت. «گزارش» روایتی از یک زندگی زناشویی با تمام بالا و پایینهای آن است. مردی و زنی از طبقهی متوسط جامعه به زندگی خود مشغول هستند و در این میان مشکلات یکی یکی از راه میرسد و آنها را از هم دور میکند. همین چسبیدن به شهر و مناسباتش کمتر در سینمای کیارستمی قابل شناسایی است.
دوربین کیارستمی مانند آن چه که از نام فیلم برمیآید عقب میایستد و به گزارش درست این زندگی که میتواند هر زندگی دیگری باشد و قابل تعمیم به نظر میرسد، دست میزند. روایت زندگی پر فراز و فرود این زوج دقیقا همان چیزی است که ما را وا میدارد نامش را در فهرست بهترین فیلمهای درام ایرانی قرار دهیم.
«محمد فیروزکوهی خارج از محیط خانه زندگی بی بند و باری دارد. در این میان در اداره به جرم دریافت رشوه تنزل جایگاه پیدا میکند و شغل کم اهمیتی به وی میسپارند. تمام این موارد در کنار هم جمع میشوند تا او در زندگی مشترک خود هم به مشکل بخورد و …»
10. چهارشنبهسوری
- کارگردان: اصغر فرهادی
- بازیگران: هدیه تهرانی، حمید فرخنژاد، ترانه علیدوستی و پانتهآ بهرام
- محصول: 1384
- امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.6 از 10
- امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 100٪
دلیل این که این فیلم اصغر فرهادی در فهرست بهترین فیلمهای درام ایرانی قرار دارد و خبری از «دربارهی الی» یا «جدایی نادر از سیمین» نیست، به این موضوع بازمیگردد که در آنها ساختار روایی جستجوگر و کارآگاهی به درام ارجحیت دارد. در ضمن «چهارشنبهسوری» از دیدگاه نگارنده کماکان بهترین فیلم فرهادی است و نمیتوان آن را نادیده گرفت. در این جا مسالهی خیانت یک مرد و تاثیر آن بر زندگی مشترک وی از زاویهی نگاه معصومانهی زنی روایت میشود که کارگر آنها است و همین بر تراژدی داستان میافزاید.
از سوی دیگر بازیهای فیلم هم همگی بازیهای خوبی هستند. فرهادی با استفاده از یک دوربین مناسب شخصیتهایش را در یک هزارتوی اخلاقی قرار داده و البته خودش هم یک سمت ایستاده و دست به قضاوت میزند. با وجود آن که به نظر میرسد این گونه نیست و دوربینش چندان قضاوتگرایانه به نظر نمیرسد. در هر صورت با یکی از بهترین فیلمهای درام ایرانی سر و کار داریم.
«دختری به نام روحانگیز که نظافتچی است در شبهای منتهی به سال نو به خانهی زوجی فرستاده میشود تا برای آنها کار کند. او بلافاصله پس از ورود به خانه با فضایی پرتنش روبه رو میشود. زن و شوهر بنا به دلایل مختلف با هم مشکل دارند و ….»
دیجیکالا مگ