- تکنولوژی

ترس از جا ماندن در دنیایی که همیشه «آنلاین» است

در جهانی که همه‌چیز در یک لحظه پخش می‌شود، ماندن در سکوت و نداشتن حضور آنلاین، خودش یک ترس جدید ساخته؛ ترسی پنهان، اما همه‌گیر. ترس از جا ماندن، حالا بخشی از زندگی روزمره ماست؛ بی‌آن‌که خودمان بدانیم.

شب هنوز به‌طور کامل به صبح نرسیده، اما نور آبی موبایل توی صورتت پخش شده. دستت هنوز روی گوشی است و ذهنی که از دیشب هنوز بیدار مانده. اینستاگرام را چک کرده‌ای، توییتر را مرور کرده‌ای، چند پیام تلگرامی و اعلانیه یک کلاس آنلاین هم آمده، اما هنوز احساس می‌کنی یک‌جای کار می‌لنگد. چیزی را جا گذاشته‌ای. جا مانده‌ای.

این احساس، غریب نیست. برای بسیاری از ما حالا دیگر عادی شده. یک اضطراب مدام که اسمش را گذاشته‌اند FOMO – Fear of Missing Out – یعنی ترس از اینکه چیزی، جایی، کسی، تجربه‌ای، حرفی، اتفاقی را از دست بدهی.

اما این ترس، برخلاف ظاهر ساده‌اش، چیز کمی نیست. می‌تواند ساعت‌های زندگی را ببلعد، خواب را از چشم‌ها بدزدد، تمرکز را ذره‌ذره بجود و ما را از زندگی واقعی، لحظه‌لحظه عقب‌تر بیندازد. درست همان‌جایی که فکر می‌کنیم داریم جلو می‌رویم.

زندگی در ترسی ناپیدا

در یک بعدازظهر معمولی، در کافه‌ای در حوالی میدان ولیعصر، سه دوست دور یک میز نشسته‌اند. اما هر سه‌شان، به‌جای حرف‌زدن، سرشان توی گوشی است. سارا، دانشجوی طراحی، می‌گوید:«این‌که وسط کافه هم وقت داری استوری بگذاری، انگار نوعی نشان موفقیته. یعنی نشون می‌دی داری خوب زندگی می‌کنی. ولی راستش، گاهی من فقط پست می‌ذارم تا حس کنم جا نموندم از بقیه. انگار دارم وانمود می‌کنم هنوز هستم.»

 

سمیه، هم‌دانشگاهی او، سر تکان می‌دهد و می‌گوید:«چند روز گوشیم خراب بود. حس می‌کردم دارم از همه عقب می‌افتم. انگار کسی ندونه من چی فکر می‌کنم یا کجام، دیگه وجود ندارم.»

آن‌چه آنها تجربه می‌کنند، محدود به این جمع کوچک نیست. در یک نظرسنجی دانشگاهی که سال گذشته در دانشگاه علامه طباطبایی انجام شد، بیش از ۷۰ درصد از پاسخ‌دهندگان گفته بودند که در صورت نبودن چند ساعته در شبکه‌های اجتماعی، دچار احساس اضطراب، بی‌قراری یا ترس از عقب‌ماندگی می‌شوند.

 چرا مدام می‌ترسیم که جا بمانیم؟

مهران زمانی، روان‌شناس اجتماعی، در دفتر کار ساکت‌اش در کلینیکی حوالی بلوار کشاورز، در پاسخ به همین سوال مکثی می‌کند:«دنیای دیجیتال از ما یک انسان همیشه‌بیدار می‌خواهد. کسی که هر لحظه آماده واکنش است. انگار اگر یک لحظه نباشی، همه چیز بدون تو می‌گذرد و هیچ‌کس نمی‌فهمد که تو کجایی. این یک فشار روانی ناپیداست؛ فشاری که سیستم سرمایه‌داری دیجیتال هم آن را تغذیه می‌کند.»

او ادامه می‌دهد:«FOMO دقیقاً همان نقطه‌ای است که انسان از تجربه لحظه حال جدا می‌شود. فرد مدام در آینده است، در احتمالات، در چیز‌هایی که شاید اتفاق بیفتند و او نبیند؛ و این دقیقاً همان چیزی است که می‌تواند در بلندمدت به اضطراب، اختلالات خواب، کاهش کیفیت روابط انسانی و حتی احساس پوچی منجر شود.»

آن‌چه از دست می‌دهیم؛ آن‌چه به‌دست نمی‌آوریم

وقتی ما به‌خاطر ترس از جا ماندن، لحظه‌ای آرام نمی‌گیریم، درواقع داریم چیز‌هایی را از دست می‌دهیم که کمتر به آنها فکر می‌کنیم. لحظه حضور در جمع‌های خانوادگی، فرصت توجه به درون خودمان، وقت خلوت، تمرکز و حتی رؤیاپردازی.

آرمان، معلم دبیرستان، درباره شاگردانش می‌گوید:«بچه‌ها دیگه نمی‌تونن پنج دقیقه بدون گوشی توی کلاس بشینن. انگار دائم باید ببینن که چه چیزی رو دارن از دست می‌دن. حتی وقتی دارن درس گوش می‌دن، حواسشون یه گوشه دیگه است.»

او معتقد است این وضعیت نوعی بی‌ثباتی روانی و هویتی برای نسل نوجوان به‌وجود آورده:«اونا دیگه فرصت ندارن خودشون باشن، چون همیشه در حال تنظیم خودشون با چیزیه که بیرون از اونا داره اتفاق می‌افته.»

شبکه‌هایی که ما را در خودشان بلعیده‌اند

شبکه‌های اجتماعی، در آغاز به نیت اتصال ساخته شدند. اما امروز، بیشتر از آن‌که به ما امکان ارتباط بدهند، ما را در یک رقابت پنهان و تمام‌نشدنی گرفتار کرده‌اند. رقابت برای دیده‌شدن، برای عقب نماندن، برای بیشتر بودن.

در این فضا، الگوریتم‌ها تعیین می‌کنند که چه چیزی را باید ببینی، چه زمانی باید واکنش بدهی، چه حسی داشته باشی. این یعنی از کنترل خارج شدن تجربه زیستن. یعنی دیگر ما تعیین نمی‌کنیم که چطور زندگی کنیم، بلکه شبکه‌ها این کار را می‌کنند.

 سکوت به‌عنوان یک انتخاب رادیکال

آیا می‌شود از این چرخه بیرون رفت؟ شاید نه برای همیشه. اما می‌شود لحظه‌هایی را بازیافت. لحظه‌هایی برای خاموشی، برای سکوت، برای نفس کشیدن بدون اعلان.

جا ماندن همیشه هم بد نیست. گاهی، اتفاقاً دقیقاً همان لحظه‌ای که جا می‌مانی، تازه به خودت می‌رسی.در جهانی که همه می‌دوند، ایستادن یک تصمیم آگاهانه است. یک ایستادن ساده، با یک فنجان چای، یک کتاب، یا فقط سکوتی در حاشیه‌ی شلوغی جهان.