- فرهنگی, فیلم و سینما

فیلسوف سینمای ایران

پشتوانه هر هنری، تفکر است و هنرهای برآمده از اندیشه و باورها با ریشه‌های استوار، می‌تواند یک‌هنرمند را از دیگران متمایز کند و در میان سینماگران ایرانی، احمدرضا معتمدی یکی از فیلمسازانی است که آثار اندیشمندانه‌ای تولید می‌کند و فیلم‌هایش با ادبیات، فلسفه و عرفان پیوند ناگسستنی دارد.

 
تسلط این سینماگر به فلسفه غرب و شرق، موجب شناخت دقیق‌تر او از ایران و فرهنگ ایرانی شده، وی را به یک هنرمند بومی بدل کرده که به اندیشه‌های ایرانی-اسلامی و غربی احاطه دارد. اندیشه‌ورزی، فلسفیدن و تفکر، تسلط بر فرهنگ ایرانی-اسلامی، طنزپردازی و صیرورت ازجمله خصوصیاتی است که عملکرد و رویکرد این هنرمند را به ذهن مخاطبان متبادر می‌کند.
   
سینما با چاشنی نوآوری و اندیشه
معتمدی را می‌توان پیشرو در فلسفه فیلم در ایران دانست؛ وی ۳۰سال تمرکز و پژوهش تخصصی در فلسفه فیلم را مبتنی بر سوابق طولانی تحصیل و تحقیق در فلسفه اسلامی، فلسفه غرب و فلسفه هنر و همچنین سال‌ها فعالیت تجربی در حوزه سینمای فلسفی به مثابه بنیادگذاری، اندیشه فلسفی در حوزه سینما را در قالب تالیفات گوناگون در معرض افکار دانش‌پژوهان قرار داده و نمود این ممارست در آثار سینمایی وی نیز مشهود است. نگفته پیداست که وجود چنین پدیده‌ای در سینمای ایران کمیاب است و بررسی دیدگاه و شیوه‌کاری این هنرمند اهمیت بسیاری دارد.فعالیت در سینما نیاز به دانش عمیق و بصیرت فراوان دارد و این ظرفیت در معتمدی مشهود است. این نکته را مجید اسماعیلی، مدیرعامل موزه سینما نیز تایید می‌کند و می‌گوید: «یک فیلسوف‌شاهی در وجود معتمدی شکل گرفت که هم دانش علم و فلسفه دارد و هم پادشاهی هنر در ایشان دیده می‌شود.» 

   
پشتوانه هر هنری تفکر است
همچنین از آنجایی که پشتوانه هر هنری تفکر است و معتمدی هنرمندی دارای ساحت‌های فکری متنوع، وی تبدیل به استادی درجه یک شده که هرکاری را با دقت و وسواس زیاد انجام می‌دهد. علی نصیریان، بازیگر پیشکسوت ایرانی نیز معتمدی را به دلیل داشتن اندیشه عمیق، فیلمسازی نوآور می‌داند و تاکید دارد که نوآوری نیاز امروز سینماست و از سینماگران جوان می‌خواهد شجاعت نوآوری داشته باشند. جنس فلسفیدن و تفکر در یک هنرمند، تفکری برآمده از شعر و هنر است و هنرمند در معنای اصیل کلمه یعنی انسان نیک و به فردی اطلاق می‌شود که به فضایل چهارگانه آغشته باشد. معتمدی یکی از این هنرمندان نیک است و این ادعا را اکبر جباری، پژوهشگر و استاد فلسفه که سابقه دوستی دیرینه‌ای با معتمدی دارد، تایید کرده و می‌گوید: اخلاقی که معتمدی از آن برخوردار است، برآمده از منقولات نیست. این اخلاق از جنس تفکر و در ارتباط با آن تعریف می‌شود. ظهور عینی و عملی چنین تفکری به اخلاق منتج می‌شود. هایدگر در کتاب «وجود زمان» به ملاقات اشیا رفتن را مطرح می‌کند و معتقد است هنرمند به ملاقات اشیا می‌رود و من تصور می‌کنم این خصیصه در وجود احمدرضا معتمدی حاضر است. 

   
سینمای بدنه یا روشنفکری
زمانی که با چنین سینماگر متفکر و ادیبی مواجهیم، به‌سادگی نمی‌توانیم سینمای وی را در یکی از دو دسته‌بندی رایج سینمای بدنه یا روشنفکری قرار دهیم. منتقدان سینمایی نیز زمانی که دست به نقد آثار معتمدی می‌‌زنند، چنین نگاهی دارند. به عنوان نمونه فرانک آرتا، منتقد سینما زمانی که از معتمدی حرف می‌زند، ضمن اشاره به این‌که وی فردی دغدغه‌مند بوده و ارادتی ویژه به دانش فلسفه دارد، درخصوص آثار این سینماگر، می‌گوید: آنچه در پس ذهن فیلمساز وجود دارد را در لایه‌های عمیق‌تر فیلم‌هایش می‌بینیم و معنا و تبیین جهان امروز که در عین پیچیدگی ساده است، در اثرش وجود دارد و در فیلم‌های این سینماگر پیچیدگی فضا و مسائل روانشناختی نسبت به آدم‌های پیرامون به‌چشم می‌خورد. آرتا با بیان این‌که فیلم یک فیلمساز انعکاس تفکرات اوست، توضیح می‌دهد: معتمدی سال‌ها با فلسفه زندگی کرده و کتاب‌های مهمی نوشته ‌است. به‌طور مشخص از بن‌مایه‌های فیلم می‌توان به نگاه فیلمساز رسید. تمام فلاسفه، از دیروز تا حال به‌نوعی نسبت به جامعه پیرامونی خود تلنگری وارد کرده‌اند و معتمدی نیز با فضاسازی و داستانی سرشار از مجاز، مخاطب را وارد دنیای امروز می‌کند و از زمان یونان باستان تا عصر مدرن احساسات و عواطف بشر به زیباترین شکل ممکن مطرح می‌شود.

   
عنایت سینمایی بر گنجینه فرهنگ اسلامی
دغدغه هر هنرمند همیشه این بوده که رد و تالیفی از خود بر‌جای‌گذارد و حالا در سینمای ایران معتمدی در ساحت یک فیلسوف ــ هنرمند، سینما را به نوعی دیگر تالیف کرده و فیلم‌های او دارای شاخص‌های ویژه و مختص به خودش است. معتمدی پیش از این‌که فیلمساز باشد یک فیلسوف است و با این عقبه وارد سینما شده. فیلسوفی که هم از فلسفه اسلام آگاهی دارد هم بر فلسفه مغرب‌زمین مسلط است. از سوی دیگر در عالم هنر، معتمدی یک هنرمند موفق است و سینما را به گونه و شکل خاص خود تعریف کرد و امروز یکی از مؤلفه‌های سینمای ایران به‌شمار می‌رود. هنرمندی که مسلط به فرهنگ و فلسفه ایرانی است، دانش اسلامی دارد و از تالیفاتش می‌توان به تبحر او در این علوم پی‌برد. بنابراین معتمدی در جایگاه سینماگر و اندیشمند، به گنجینه فرهنگی برآمده از دین مبین اسلام عنایت ویژه‌ای دارد، تا جایی که حتی با نگارش مقاله‌ای با عنوان «بررسی تشبیهی و تنزیهی وضعیت‌های نمایشی ژرژ پولتی در قصص قرآن» شجاعت و دانش تطبیق فرهنگ روایت قرآنی با نظریه فراگیری همچون وضعیت‌های نمایشی ژرژ پولتی را دارد و زمانی که از روی اعتقاد دست به نگارش چنین مقاله‌ای می‌زند، می‌توان از تسلط او بر علوم اسلامی و درعین‌حال دانش سینمایی چنین اندیشمندی مطمئن شد. وی آن‌قدر بر فلسفه اسلامی تسلط دارد که می‌تواند با نگارش مقاله علمی-پژوهشی «رهیافت هستی شناختی متفکران اسلامی در فلسفه فیلم» رهیافت متفکران اسلامی و آرای ژیل‌دولوز، آخرین متفکر ژرف‌اندیش نظریه فیلم را پایان‌بخش جدل شکل‌گرایان و واقع‌گرایان معرفی کند.

   
سینمای معتمدی، شبیه هیچ سینمایی نیست
حال پرسشی که پیش می‌آید این است که وقتی هنرمند مسئولیت‌پذیری مانند معتمدی در آشفته‌بازار هنری و سینمای تجاری با چنین رویکردی به تولید اثر می‌پردازد، وظیفه دولتمردان در قبال چنین انسان وظیفه‌شناسی چیست؟ آیا در این وضعیت با ضرورت تعریف حمایت‌های ویژه دولتی برای چنین اندیشمندانی مواجه نیستیم؟این نکته‌ای است که احمد مهرانفر با هوشیاری به آن تاکید دارد و می‌گوید: بیش از هرکسی باید از دولت گله کرد زیرا سینمای احمدرضا معتمدی یک میراث ملی است وباید مراقب این افراد باشند و فضا را فراهم کند تا چنین افرادی فیلم بسازند.سینمای معتمدی شبیه هیچ سینمایی نیست. وی تعریفی نو از سینما  ارائه کرده است. در دورانی که سینمای ما به سینمای گیشه تبدیل شده است، باید شرایطی فراهم کنیم که امثال احمدرضا معتمدی فیلم بسازند.‌

 
ارائه طنز با زبان کمدی نو
بنا به ویژگی زبانی سینما، طنز در اوج و قله قرار می‌گیرد.به نوعی زبان طنز اوج تأثیرگذاری را در غیرمستقیم‌ترین شیوه با انواع تکنیک‌های معانی و بیانی به همراه دارد. همه بزرگان و اندیشمندان هم علاقه داشته‌اند حرف‌های خود را به این شیوه فراگیر مطرح کنند. افلاطون و نیچه فلاسفه‌ای هستند که توانستند به این زبان صحبت کنند.در حقیقت زمانی که معتمدی قرار است با زبان طنز در آثارش پیش برود، به کمدی نو رو می‌آورد.وی همچنین ازکمدی ماجرا وپیکارسک(سبک کمدی رندانه‌ای برآمده از ادبیات طنزآمیز) نیز غافل نمی‌شود و در حقیقت خوراک کمدی که مخاطب این فیلمساز با آن مواجه می‌شود، نه فقط بی‌رمق نیست بلکه یک کمدی فاخر و متناسب با سلیقه فرهنگ بومی ماست. در حقیقت همان‌طور که معتمدی بارها تاکید داشته اصراری بر تولید سالی یک فیلم ندارد و شاید به دلیل فرصت کافی که روی فیلمنامه‌هایش می‌گذارد، طراحی و پرداخت طنز فیلم‌های این کارگردان را به استاندارد نزدیک می‌کند. به گفته این هنرمند بخش روایی فیلمنامه‌هایش نزدیک به حدود شش ماه تا یک سال وقت می‌برد و در فیلمنامه‌ای که برای فیلم «قاعده بازی» نوشته بود، حتی یک شوخی هم در آن وجود نداشت و فقط قصه را تعریف کرده بود. البته مستند به تعاریف خودش محورهایی از کمدی مانند پیکارسک از همان ابتدا وارد کارهایش می‌شود و در مرحله بعد شوخی‌های طراحی شده را به گونه‌ای وارد متن می‌کند که با روایت همخوان باشد. این ظرافت در طراحی یک فیلمنامه خوبی طبیعتا نمی‌تواند جز خروجی‌های موفقی مانند «قاعده‌بازی» یا «سوءتفاهم» که در ژانر تریلر روان‌شناختی، کمدی و فلسفی قرار می‌گیرند، داشته باشد.‌

   
صیرورت
می‌دانیم دوربین یک وسیله مکانیکی است که از خود شعوری ندارد، اما به بالارفتن سطح آگاهی انسان کمک شایانی می‌کند بنابراین سینماگری که بر این هنر و فن اشراف دارد، در واقع هنرش که از مجموعه‌ای از تصاویر تشکیل شده، به سمتی می‌رود که از نظر معنایی گسترده و باز است و در این حالت مفهوم «صیرورت» یا مفهوم «شدن» در تولیدات سینمایی وی تحقق پیدا می‌کند. هنگامی که این خصلت‌های سینما را با ظرفیت‌های فردی هنرمندی مانند معتمدی یک‌کاسه کنیم، می‌بینیم که با بیش از یک اثر هنری صرف یا فیلم سینمایی طرف هستیم. این اتفاق در تولیدات سینمایی معتمدی هم به چشم می‌خورد. در واقع سینمای معتمدی در ارتباط تام با مفاهیم و نظریه‌های علوم انسانی و اجتماعی است و از آنجا که علوم متناسب با شرایط و اتفاقات روز متحول می‌شود، فیلمی که در چنین بستری روایت خود را آغاز کند نیز دارای خاصیت صیروریت در شخصیت‌ها خواهد بود و از آنجا‌ که معتمدی بر فلسفه تسلط دارد، این تحول شخصیتی در کاراکترهای فیلم را به خوبی به نمایش می‌گذارد. وی با پرداخت به لایه‌های عمیق مفاهیم، به تلفیق علم و دانش با هنر می‌پردازد.

معتمدی، سینماگری قرآن‌شناس است
از دیگر خصوصیات این سینماگر، نوگرایی مبتنی بر اخلاق و فرهنگ است. تسلط معتمدی بر ادبیات و هنر ایرانی مثال‌زدنی است. تاجبخش فناییان، استاد دانشگاه، نویسنده و کارگردان در همین زمینه، با اشاره به این‌که سینمای ایران باید پیرو ادبیات و هنر ایران باشد و با فلسفه و عرفان بیگانه نباشد، می‌گوید: وقتی سینما با عناصر بومی بیگانه شد یعنی از ریشه‌های اندیشه‌ای این فرهنگ کهن جدا شده است. معتمدی هم فلسفه غرب و هم فلسفه شرق و ایران را به‌خوبی می‌شناسد و یک هنرمند ایرانی است که به اندیشه‌های بومی ایران و جهان احاطه دارد. داستان‌هایی که می‌سازند محتوا و بن‌مایه فلسفی یا فلسفه اجتماعی دارد. دغدغه‌های ایشان عمیق است‌همان اندازه که خودشان یک انسان عمیق وشریف هستند.وی یادآوری می‌کند ایران یک کشورفرهنگی وباسابقه چندین‌هزارساله است که از فرهنگی غنی سود می‌برد. بزرگانی چون ابن‌سینا، فردوسی و نظامی گنجوی هیچ‌گاه کهنه نمی‌شوند و در این میان معتمدی هنرمندی است که به‌خوبی قرآن را می‌شناسد. او از مولوی، ابن‌سینا، فارابی، دکارت و هگل دارای فهمی عمیق است و همه این دانش‌ها در آثار او به‌صورتی شریف مطرح شده است.

جام جم