محمدرضا عباسیان معتقد است یکی از سختیهای ساخت مستندهای با مضمون مقاومت این است که باید جذابیت لازم را داشته باشند.
محمدرضا عباسیان مدیر فرهنگی، کارگردان و کارشناس بینالملل سینمای ایران در گفتوگو با پانا درباره اهمیت ساخت مستندهایی با مضمون مقاومت گفت: «زمانی که بحران اتفاق میافتد به دو شکل میتوان در زمان وقوع آن عمل کرد. اولین مورد تهیه خبر است که خبرنگاران به آن محل میروند و تاریخ مصرفاش هم فقط به همان روزها تعلق دارد و یک نوع رپورتاژ گزارشی تهیه میشود. اما کار سخت روزهای بحران به مستندسازانی برمیگردد که در همان روزها به محل بحران و آن را ثبت می کنند. سختیِ کارشان هم به این دلیل است که از زاویهای باید به بحران نگاه کنند که تاریخ مصرف نداشته باشد.»
وی ادامه داد: «یک رویداد خبری در همان روز منتشر میشود و اگر یک ماه بعد منتشر شود، شاید از نگاه خبری جذابیتی نداشته باشد. سختیِ کار مستندساز بحران این است که باید از زاویهای به موضوع بپردازد که اگر مستندش 6 ماه یا یک سال بعد هم به نمایش درآمد، جذابیت لازم را داشته باشد. البته درمورد یک بحران بعدها هم میشود درباره آن با تصاویر آرشیوی و گفتوگوها و زاویه نگاهی که به بررسیِ آن میپردازد مستند ساخت و حتی میشود فیلم سینمایی یا سریال هم تولید کرد. اما موضوع بحث که به این روزها هم برمیگردد، آن نگاه مستندسازی در حین بحران است. »
این کارگردان در ادامه به مستندهایی چون روایت فتح اشاره کرد و افزود: «ما به واسطه تجربهای که در طول 8 سال دفاع مقدس داشتیم و تجربه روایت فتح، باعث شده است که بعد از پایان 8 سال دفاع مقدس هم مستندسازانی به این عرصه ورود پیدا کنند که در آن دوره تجربه داشتهاند و شاخصتریناش مستند «خنجر و شقایق» بود که به بحران بوسنی میپرداخت و بعد از آن یک گروههایی علاقهمند و مشغول به ساخت مستندهای بحران شدند که تعدادشان هم زیاد است. به طور کلی در این ژانر مجموعه مستندهایی که تولید شد، نه تنها برابر با سطح بین المللی است که در برخی موارد جلوتر هم است. من هم از دهه هفتاد، تقریبا در یک مقطع دو دههای، در همه کشورهایی که بحران وجود داشت، از تاجیکستان و افغانستان گرفته تا لبنان، سوریه، بوسنی، کوزوو و پاکستان مجموعه مستندهایی تهیه کردهام.»
عباسیان درباره ساختار روایتگونه یک مستند نیز اظهار کرد: «به دلیل ساختار روایت گونهای که فیلم مستند دارد، تفاوت اصلیِ آن با خبر این است که برای یک موقعیت بحرانی، درام درست میشود. درست است که اسم فیلم مستند است اما یک روایت دارد و به نوعی یک قصه تلخ تعریف میکند. در واقع مستند این فرصت را به وجود میآورد که بیننده در هر زمانی که به تماشای آن بنشیند، باز هم علاقهمند شود و آن موضوع را ببیند. اینکه شما کار را در قالبی بسته بندی کنید و به مخاطبتان عرضه کنید که دیدنش برایش جذاب است، باعث میشود که در انتقال پیامتان هم موفقتر باشید.»
وی خاطرنشان کرد:«زمانی که یک رویداد یا جنگ و جنایتی را در قالب مستندی که بخش درام هم در آن وجود دارد، عرضه میکنید قطعا نفوذ و تاثیرعمیقتری در ذهن مخاطب خواهید داشت. ضمن اینکه برای مخاطب جذابیت بیشتری دارد که آن موضوع خاص را ببیند و همچنین تاثیری که روی او میگذارد و مجموعه اطلاعاتی که به واسطه فیلم مستند دریافت میکند، قطعا خیلی بیشتر است. من سال 82، 83 مستندی به اسم «قانا» ساختم که موضوع آن درمورد جنایت ارتش اسرائیل در جنوب لبنان است و الان 20 سال از آن مستند میگذرد اما همچنان بعد از سالها مخاطبان خیلی زیادی از خارج از کشور به شکل اتفاقی یا اینکه پیگیر آن موضوع بودهاند، به این مستند دست پیدا کردهاند و آن را دیدهاند و به نحوی با من تماس میگیرند و به شدت برایشان جذاب است که توانستهاند این مستند را ببینند. این کارکرد فیلم مستند است در حالی که در حوزههای دیگر شاید این اتفاق نیفتد.»
وی در پایان گفت: «جشنوارههای مختلف جهان میزبان این نوع مستندها هستند. در حقیقت مهمترین محل عرضه و معرفیِ مستندها به خصوص مستندهایی که مضمون مقاومت دارند، جشنوارهها هستند و جشنوارههایی که در چارچوب فکریِ برگزارکنندهشان معرفیِ این نوع آثار وجود دارد، طبیعتا محل خیلی خوبی برای عرضه این آثار هستند و برای مخاطبان هم فرصت خیلی خوبی خواهد بود که اگر مطلع شوند در آن جشنوارهها چنین نگاهی وجود دارد، میتوانند محصولات موردنظرشان را ببینند.»