سریال جدید «برِتا» از امروز جمعه (۹ آبان ۱۴۰۴) در شبکه نمایش خانگی منتشر میشود و با ژانر معمایی-جنایی و حضور بازیگران شناختهشده، توجهات را به خود جلب کرده است. همزمان نقشآفرینی مهدی حسینی نیا در این مجموعه، بهانهای شد برای بررسی روزمه کاریاش.
سریال «برِتا» اثری در ژانر معمایی-جنایی است که در فضای داستانی یک اسلحه گمشده یا انتقالی، گرههای مربوط به خانوادهها، خلافکاران و پلیس را شکل میدهد. این تولید ۱۸ قسمت دارد و برای شبکه نمایش خانگی آماده شده است. مولفههای معمایی و درام، با ترکیبی از بازیگران مطرح و تیم تولیدی قدرتمند، «برِتا» را به گزینهای حساس در میان آثار تازه نمایش خانگی بدل کرده است. مهدی حسینی نیا، بازیگر این سریال متولد ۲۸ شهریور ۱۳۶۰ در تهران است. فعالیت حرفهای او از سال ۱۳۸۹ آغاز شد و نخستین حضورش در سینما با فیلم اینجا بدون من ساخته بهرام توکلی بود. پیش از آن تجربههای تئاتری نیز داشته است و به مرور وارد تلویزیون و شبکه نمایش خانگی شد. او عمدتاً به نقشهای جدی و گاه منفی گرایش داشته و با کمحاشیه بودن و تمرکز بر حرفه خود، توانسته جایگاه قابل توجهی در بازیگری کسب کند.
در کارنامه حسینی نیا چند پروژه برجسته وجود دارد که نه تنها دیده شدن او را رقم زدند، بلکه نشاندهنده تنوع و عمق توانایی او هستند:
گردنزنی (سامان سالور)
در این سریال او در نقش «بهمن متین» ظاهر شد؛ فرزند بزرگ خانوادهای که رازها و تضادهای خانوادگی در شب عروسی آنها افشا میشود. انتخاب نقش بهمن برای حسینی نیا نشاندهنده ورودش به فضای رازآلودِ درام خانوادگی است؛ نقشی که نیازمند کنترل لحن و تعادل روانی است و او توانست بدون اغراق، آن را ایفا کند.
شکارگاه (نیما جاویدی)
در این اثر تاریخی، او نقش «بهادر» را برعهده داشت. فضای سریال ترکیبی از معمایی و تاریخی بود، بدین ترتیب حسینی نیا مجبور شد وجهی متفاوت از بازیگری خود نشان دهد: حفظ وقار شخصیت در بستر تاریخی، هماهنگی با بازیگران بزرگتر و حضور چشمگیر در فضایی متفاوت.
یاغی (محمد کارت)
در این سریال، او نقش «رحمان» برادر شخصیت اصلی را ایفا کرد؛ فردی مرموز و خطرناک که حضورش در داستان نقش مکمل تأثیرگذاری داشت. در این نقش، حسینی نیا توانست بیننده را به تأمل وادارد؛ استفاده از سکوت، نگاه و حضور جزئی اما مؤثر، نشان داد او میتواند حتی در نقشهای مکمل نیز اثرگذار عمل کند.
شنای پروانه (محمد کارت)
در این فیلم اجتماعی، او نقش «مصیب» را بازی کرد؛ یک لات از محله که در بستر خشونت و فساد زندگی میکند. این نقش به عنوان نقطه عطفی در سینمایی او مطرح شد، چرا که او توانست شخصیت منفی با وجه انسانی را به خوبی تصویر کند؛ وجهی که نیازمند بازی عمیق، کنترل بدن و نگاه و تعادل بین خشونت و تراژدی بود.
فراتر از بازیگری
مسیر بازیگری مهدی حسینینیا را میتوان در قالب سه مؤلفه اصلی تحلیل کرد: میزان درک او از واقعیت در نقش، استفاده از فیزیک و بیان کنترلشده و توانایی در خلق تعلیق درونی شخصیت. او از جمله بازیگرانی است که در نگاه نخست شاید در دسته «تیپسازان» سینمای ایران قرار گیرد، اما در واقع با ظرافتی آگاهانه، فاصله میان تیپ و شخصیت را از بین میبرد. در نقشهای متعددی که ایفا کرده، از مصیب در شنای پروانه تا رحمان در یاغی و بهمن در گردنزنی، الگوی مشترک او تکیه بر «حضور خاموش» است: یعنی در عین کمگویی و آرامش، تأثیر روانی شدیدی بر روایت میگذارد.
در بازی او «زبان بدن» اهمیت ویژهای دارد. حسینینیا با استفاده از حرکات کوچک، تنش عضلات چهره و زاویه نگاه، بار احساسی شخصیت را منتقل میکند. مثلاً در شنای پروانه بدون نیاز به دیالوگهای سنگین، با چند مکث و تغییر تُن صدا، فضای خشونت و درماندگی را همزمان منتقل میسازد. همین ویژگی باعث شده مخاطب نقشهایش را نه صرفاً به عنوان خلافکار یا ضدقهرمان، بلکه به مثابه انسانهایی چندوجهی ببیند.
زندگی با نقشها
از نظر تکنیک، او بازیگری است مبتنی بر مشاهده و جزئینگری. تسلط بر ریتم صحنه، حفظ تنش در قابهای ساکن و توانایی سازگاری با نوع دکوپاژ کارگردان، نشان میدهد که نگاه او بیش از آنکه بر «نمایشگری» متکی باشد، بر «زیست در نقش» است. در یاغی، میزانسنهای محمد کارت مبتنی بر ریتم تند و قابهای متقاطع است، اما حسینینیا با کمترین اغراق، حضور مؤثر خود را در دل همین ریتم سریع حفظ میکند. این توانایی درونی، او را از بسیاری بازیگران همنسلش متمایز میسازد.
به لحاظ بیانی، حسینینیا از محدوده آوایی محدود اما کنترلشده بهره میبرد؛ او اغلب در بازه تُن بم و میانپردههای سکوت بازی میکند. این انتخاب آگاهانه باعث میشود صدای او در هماهنگی با وضعیت درونی شخصیت قرار گیرد، نه در تقابل با آن. از منظر میزانسن، او بهخوبی میداند چگونه در قاب باقی بماند؛ به جای تکیه بر حرکت زیاد، از ایستایی و تمرکز نگاه برای ایجاد قدرت استفاده میکند. این ویژگی در سینمای مدرن ایران که مبتنی بر دوربینهای نزدیک و قابهای بسته است اهمیت دوچندان دارد.
بهطور کلی، بازیگری مهدی حسینینیا در امتداد مکتب «رئالیسم حسی» قرار میگیرد؛ نوعی واقعگرایی که بر جزئیات رفتاری و باورپذیری عاطفی تکیه دارد. او نه بر احساسات بیرونی، بلکه بر «احساسات نهفته» تمرکز دارد و همین، شخصیتهایش را از سطح تیپ به عمق درام میبرد. به همین دلیل حضورش در سریال برتا میتواند واجد اهمیتی تازه باشد: او بازیگری است که میتواند سکوت را به ابزار اصلی بیان بدل کند و در دل روایت معمایی-جنایی، لایههای پنهان روانی شخصیت را عیان سازد. حال باید دید که او در نخستین قسمت از این سریال چگونه ظاهر میشود و آیا میتواند همان درخشش قبل را ادامه دهد یا خیر. با پخش «برِتا»، توجه به مسیر حرفهای مهدی حسینی نیا و نگاهی تحلیلی به نقشهایی که تاکنون ایفا کرده است، برای مخاطبان رسانهای و هنری حائز اهمیت است. او با انتخابهای جسورانه و نقشهایی با لایههای روانی و اجتماعی، به یکی از بازیگران محترم نسل خود تبدیل شده است و اکنون فرصت دارد با این اثر جدید، افق تازهای پیش روی خود بگشاید.
قدس آنلاین









