جمعی از متخصصان و صاحبنظران حوزه نوجوان در اولین نشست تخصصی «نوجوان نوجوی امروز» که به همت معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد، به بیان دیدگاهها و تجربههای خود در خصوص راههای افزایش و پرورش خلاقیت در نوجوانان پرداختند.
نخستین نشست تخصصی از سلسلهنشستهای «نوجوان نوجوی امروز» با موضوع «تحولات دوران نوجوانی و خلاقیت» به همت معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان، روز گذشته، هشتم آبانماه با حضور متخصصان و صاحبنظران این حوزه در سالن کوثر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برگزار شد.
در مقدمه این نشست، محمدرضا رهبری، معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان اظهار کرد: سلسلهنشستهای «نوجوان نوجوی امروز» بهمنظور گردهمایی و گفتوگوی متخصصان با یکدیگر و با هدف تولید محتوای کاربردی برای والدین، مربیان، معلمان، مدیران و کسانی که مستقیم یا غیرمستقیم با نوجوانان سر و کار دارند، برگزار میشود.
وی افزود: همیشه از واژههایی نظیر اختلاف نسل و تفاوت نسلها استفاده میشود؛ اما در یکی دو سال گذشته بهدلایل متعدد، این مسئله بیشتر مطرح شده و ضرورت گفتوگوی متخصصان را چند برابر کرده است.
معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان یادآور شد: جهاددانشگاهی بهمثابه واسط بین نهادهای علمی و جامعه، تلاش کرده است تا در طول یک سال گذشته، مقدمات تشکیل چنین فضایی را فراهم کند. متخصصان رشتههای گوناگون و صاحبان تجربه در زمینه تعامل با نوجوان در این نشست گردهم آمدهاند و امیدوارم برآیند آن رسیدن به راهکارهایی برای ارتباط با نوجوانان باشد.
وی گفت: حاصل این جلسات در فضاهای رسانهای همچون خبرگزاریهای ایسنا و ایکنا منتشر و در مرحله بعد در قالب کتاب نیز منعکس خواهد شد.
در ادامه، هریک از متخصصان و صاحبان تجربه حاضر در نشست، پنج دقیقه فرصت داشتند تا به بیان مطالب خود بپردازند.
نقش خلاقیت در حل بحران هویت
در ابتدا، الهه خاشعی، مربی خلاقیت در حوزه کودک و نوجوان در خصوص تحولات دوران نوجوانی و خلاقیت گفت: نوجوانی یکی از مراحل رشد و مهمترین آنهاست. مرحله نوجوانی، گذار از کودکی به بزرگسالی را دربرمیگیرد و سنین ۱۰ تا ۱۹ یا ۱۳ تا ۱۸ سال را شامل میشود. در این دوران بهدلیل تغییر سریع مسیرهای عصبی در مغز، نوجوان دچار بحران هویت میشود؛ درواقع بحث اصلی ما نیز آن است که این بحران را به خلاقیت ربط دهیم و ببینیم چه تأثیری بر آن خواهد داشت؟
وی تصریح کرد: کافمن و اریکسون درباره بحران هویت صحبت کردهاند و کافمن آن را به خودشناسی ربط میدهد. از منظر او، خودشناسی، همه هویت است؛ وقتی نوجوان خودش را بشناسد، میتواند این بحران را پشت سر بگذارد.
این مربی کودک و نوجوان ادامه داد: موضوع خلاقیت و اینکه چگونه میتوانیم آن را تقویت کنیم، دغدغه بسیاری از معلمان و استادان است. تستهایی وجود دارد که خلاقیت با آنها سنجیده میشود، از جمله تستهای «تورنس» که جزو معروفترینها در این زمینه است.
وی تأکید کرد: یکی از عواملی که باعث افزایش خلاقیت در نوجوان میشود، «مهارتهای فکری» است. اگر مهارتهای فکری همچون تفکر خلاق، تفکر انتقادی و درک و حل مسئله را توسعه دهیم، نوجوان میتواند چالشهای خود را پشت سر بگذارد و انعطافپذیری بیشتری داشته باشد که در نهایت به افزایش خلاقیت منجر میشود. نوجوانها در این سن وارد اجتماع میشوند، بر جامعه تأثیر میگذارند و از آن تأثیر میگیرند؛ پس باید با استفاده از مهارتهای فکری موجب بهبود خود و جامعه شوند.
موانع خلاقیت در نوجوانان
یکتا عکافیان، دکترای مشاوره و مدرس روانشناسی نیز گفت: اگر موانعی را که بر سر راه خلاقیت نوجوانان وجود دارد، بشناسیم، میتوانیم تا حدودی آنها را از بین ببریم و به رشد نوجوان کمک کنیم.
وی بیان کرد: اولین مانعی که باید به آن توجه شود، محیطی است که نوجوان در آن رشد پیدا میکند، چه در فضای مدرسه و چه در محیط خانه. محیط نامناسب موجب میشود خلاقیت رشد نکند. در محیطهایی مانند فضای مدرسه، وقتی معلمی آموزش محدود و چارچوبهای سختی دارد و یا در خانه، والدینی شدیداً قانونمند یا کمالگرا هستند، بچهها اجازه رشد خلاقیت را به خود نمیدهند و تعصباتی در آنها ایجاد میشود که به نوعی ذهنشان را محدود میکند. والدین و یا فضای آموزشی که منعطف نباشند، اجازه انعطافپذیری نیز به دانشآموزان نمیدهند.
این مدرس روانشناسی توضیح داد: مانع دیگر، ترس است؛ مانند ترس از شکست، ترس از تأیید نشدن، قضاوت، تمسخر و… . بچهای که اجازه اشتباه کردن و شکست خوردن نداشته باشد، ترسهای او بیشتر و به موازات آن، خلاقیت در این افراد کمرنگتر میشود.
وی افزود: مانع بعدی، تله هوشمندی است؛ یعنی به بچه برچسب باهوش بودن بزنیم. وقتی او در این تله گرفتار میشود، دیگران را نمیتواند ببیند و حق به جانب است؛ در نتیجه اجازه اصلاح کردن و طرح ایدههای خلاقانه را به خود نمیدهد.
عکافیان گفت: فشارهای روانی و استرس، عوامل دیگری هستند که چه در محیط خانواده و چه در محیط تحصیل، خلاقیت بچهها را کاهش میدهند. استرس موجب میشود بچه فضای امن را درک نکند و اجازه تفکر خلاقانه را به خود ندهد. نداشتن خودباوری و اعتماد به نفس یا کمبود آن در نوجوان نیز از دیگر موانع خلاقیت هستند.
ارتباط خلاقیت و اشتباه کردن
در ادامه، مرضیه معتمدی، تصویرگر کتاب کودک و مربی خلاقیت در خصوص موضوع نوجوان، خلاقیت و صنعت اظهار کرد: یکی از دغدغههای من برای نوجوانان این است که یاد بگیرند اشتباه کردن، قشنگ است. ما در نقاشی، بارها اشتباه میکنیم؛ اما از اشتباهاتمان چیز دیگری میسازیم. خلاقیت از نظر من یعنی تو اشتباه کن و این فرصت را به خودت بده که ضعیف یا متوسط باشی و دوباره شروع کنی.
وی ادامه داد: یکی از آرزوهای من این است که به جای تیزرهای اغراقآمیزی که در سطح شهر میبینیم و هزینههای زیادی برای آنها میشود، از کارهای نوجوانان استفاده کنیم؛ به آنها این فرصت را بدهیم که صنعت کشور را بشناسند و با ابزارهایی که در دست دارند، مانند کلیپهای موبایلی کار کنند؛ در نهایت هم به جای تیزرها و بنرهای فعلی، محصول آنها را به نمایش بگذاریم. در این صورت، نوجوان سعی میکند بسازد و علاوه بر آشنایی با صنعت کشور خود، به آن افتخار میکند.
این تصویرگر کتاب کودک تصریح کرد: من مادر دو دختر نیز هستم. برای فرزند اولم جزو مادران سختگیر بودم و دوست داشتم او بهترین باشد؛ اما هنگامی که ساکت شدم و موقعیتی در اختیار فرزندانم قرار دادم تا خودشان بتوانند خود را معرفی کنند، به رشد آنها منجر شد. اکنون آنها به راحتی خلق میکنند و محیط خانهمان هم خلاقانه است.
هنر موجب بروز خلاقیت در نوجوان میشود
سخنران بعدی، سعید محسنی، نویسنده و مدرس دانشگاه بود که از منظر هنرهای نمایشی به موضوع نشست پرداخت و گفت: از آنجا که مشغول تدریس برای نوجوانان متوسطه اول و دوم هستم و اکنون نیز از هنرستان هنرهای زیبا میآیم، سعی کردهام یک هفته خود را جای آنها بگذارم و از پس جمجمه آنان به ماوقع نوجوانی نگاه کنم. معدل پاسخی که من از این مکث یک هفتهای گرفتم، این بود که گویا آستانه تشرف به نوجوانی حذف شده است و وجود ندارد. بچهها هیچ تعریفی از نوجوانی نداشتند و معتقد بودند ما از ۱۰، ۱۱ سالگی دیگر بچه نیستیم. آنها تفاوتی بین تجربیات ۱۵ سالگی و ۲۵ سالگی قائل نبودند.
وی توضیح داد: ارزانترین چیزی که برچسب اجتماعی را به نوجوان میدهد، آموزش هنر است. اگر من قلممو دست بگیرم یا گیتاری بر دوش بیندازم، خود را به گروه یا جمعیتی منتسب میکنم. استفاده از هنر و بهطور مشخص، تئاتر و سینما هم آسیبهایی به جامعه نوجوان وارد کرده و هم موجب بروز خلاقیتشان شده است.
نظام آموزشی مانع خلاقیت است
علیرضا خدادوستان، مدیر یک مرکز آموزشی نیز در این نشست اظهار کرد: من با تجربهای که در آموزش و پرورش دارم، به جرئت میتوانم بگویم که آموزش و پرورش، عامل اصلی جلوگیری از خلاقیت است؛ چه از نظر افقی و چه عمودی.
وی افزود: دانشآموزی که وارد پیشدبستانی میشود، خلاقیت بسیار بیشتری در مقایسه با دانشآموز کلاس نهم و بالاتر دارد. هرچه این روند طولی ادامه یابد، میزان خلاقیت کاهش پیدا میکند و بستر، محدودتر میشود. از نظر افقی نیز همینطور است؛ هنگامی که شما وارد فضای مدرسه میشوید، مدیر و معلم مدرسه در خدمت محتوایی هستند که قرار است در آن سال تحصیلی آموزش داده شود. هیچ فضای باز و آزادی عملی، نه برای مربی و نه برای دانشآموز وجود ندارد. داخل کلاس نیز به استثنای زنگ هنر، خلاقیتی نیست.
این فعال آموزشی یادآور شد: سیستم فرهنگی و اعتقادی خانوادهها به شدت مانع خلاقیت است. آنها به دنبال این هستند که فرزندشان دکتر، مهندس یا استاد دانشگاه شود و اگر این بچه استعداد فنی داشته باشد و بخواهد مکانیک شود، محلی از اعراب ندارد؛ مگر اینکه خانواده مجبور شود این اجازه را به او بدهد که در رشته فنی درس بخواند؛ برای همین میبینیم که فشار زیادی برای ورود به بعضی از رشتهها وجود دارد.
وی ادامه داد: نه خود نوجوان و نه خانوادهاش توجهی به نیازها و قابلیتهایش ندارند و حتی اگر کسی به آنها مشورت دهد، نمیپذیرند. این موارد موجب شده است تا لطمه زیادی به کشور وارد شود و انتظاراتی که از یک نظام آموزشی برای تربیت افراد خلاق و بهرهور میرود، بینتیجه بماند.
خدادوستان بیان کرد: کارآفرینی، مفهومی است که معمولاً در سطح صنعت رخ میدهد؛ ولی مفاهیم پایهای آن باید در دبستانها آموزش داده شود. اگر بچهها با مفاهیم کارآفرینی آشنا شوند، زمینهای مساعد و مستعد برای بروز خلاقیت است.
ضرورت تجدیدنظر در روشهای تربیتی
میترا طحان، یکی دیگر از مدیران مراکز آموزشی آخرین سخنران دور اول بود که در باب بحران هویت و روشهای سنتی مواجهه با آن گفت: نوجوانان در این سن به دنبال هویت خود میگردند. ما در مواجهه با سؤالات مکرر و رفتارهای عجیب و غریب و نوجویانه بچهها، شروع به راهنمایی آنها بر اساس روشهای خودمان میکنیم و متداولترین روشی که بهکار میبریم، معرفی الگوست. هنگامی که میبینیم بچهای رفتاری متفاوت با بقیه دارد، سریع به او الگو معرفی میکنیم. الگوهای ما در آینده نیستند؛ بلکه در گذشته وجود داشتهاند.
وی تأکید کرد: ما میخواهیم بچه را برای ورود به آینده آماده کنیم، در حالی که به او الگویی از گذشته معرفی میکنیم. بچه در مواجهه با این روش تربیتی ما یا مطیع است و خودش را با آن الگو منطبق میکند، در نهایت نیز شخصیتی مشابه گذشتگان پیدا میکند؛ ولی ما او را به آینده پرتاب میکنیم. آیا او میتواند در آینده کاری انجام دهد و نیازهای آینده خود و جامعه را برطرف کند؟ قاعدتاً نخواهد توانست.
این فعال آموزشی ادامه داد: روش دیگری که بچه در پیش میگیرد، آن است که فکر میکند چگونه الگوها را با نیازهای روز تطبیق دهد. او در این مسیر، به راهور نیاز دارد؛ یعنی کسی که دست او را بگیرد و در مکاشفات و حل مسائلش کمک کند؛ ولی متأسفانه ما در اینباره ضعیف عمل کردهایم.
وی یادآور شد: راه دیگر هم آن است که نوجوان سر ناسازگاری و مخالفت میگذارد، از دل مدرسه و خانواده بیرون میزند، به جامعه میرود و انواع خطرات در مسیر تجربهورزی برایش ایجاد میشود که ریسک زیادی دارد.
طحان گفت: ما باید در روشهای الگومحور خود تجدید نظر داشته باشیم و تعدیلشان کنیم و بهدنبال روشهای مکاشفهمحور و تجربهمحور بگردیم. بچه باید در محیطی امن، موقعیت یادگیری را تجربه کند و هویتی را که به دلش مینشیند و منطبق با نیازهای آینده است، بسازد تا بتواند برای خود و جامعه مفید باشد.
نوجوانی؛ حساسترین دوره رشد
سپس سیدمحمد رجاییرامشه، دکترای مهندسی ذهن و بنیانگذار مدل فکری RJ به طرح دیدگاه خود در زمینه خلاقیت پرداخت. وی اظهار کرد: نکتهای درباره آموزش و پرورش مشاهده کردم که برایم جالب بود؛ آقای تورنس که آمریکاییست و بسیار در حیطه خلاقیت تلاش کرده، درباره سیستم آموزش و پرورش آمریکا میگوید کلاس سوم ابتدایی، حداکثر زمانی است که خلاقیت کور میشود. میدانیم که همچنان روشهای اندازهگیری خلاقیت به تورنس تعلق دارد و او با همین روشها به این نتیجه رسیده است. متأسفانه این موضوع درباره آموزش و پرورش ما نیز صادق است و اوضاع وخیمتری هم دارد؛ نه تنها خلاقیت را کور میکند، بلکه مانع بزرگی بر سر بهبود خلاقیت است.
وی افزود: ما در هر پژوهشی باید کلیدواژههای عنوان را تعریف کنیم. زمانی که درباره نوجوان و خلاقیت صحبت میکنیم، باید هرکدام از این دو عنوان را تعریف کنیم تا بتوانیم به ادامه بحث در اینباره بپردازیم.
بنیانگذار مدل فکری RJ بیان کرد: درباره چیستی خلاقیت بسیار صحبت و مقالات فراوانی درباره تعریف آن نوشته شده است؛ اما توافقی بر سر تعریف خلاقیت وجود ندارد. برخی تعریف خلاقیت را تعریف فرد خلاق تلقی میکنند؛ یعنی یکسری ویژگیها بیان میکنند و میگویند کسی که این ویژگیها را داشته باشد، خلاق است. برخی دیگر در مقالات خود میگویند که نمیدانیم خلاقیت چیست و چگونه آن را بسنجیم. عدهای نیز ابزارهای اندازهگیری تستهای خلاقیت را زیر سؤال میبرند.
وی یادآور شد: انسان مراحل رشدی طی میکند و هر مرحله از رشد ویژگیهای خاص خودش را دارد؛ برای مثال دوره جنینی شامل مراحلی است که اقتضائات خودش را دارد و یک خانم در دوره بارداری باید نکاتی را رعایت کند و بعد از آن، دوره نوزادی است که در این زمان نیز باید نکات دیگری رعایت شود. در دوران نوزادی، نکاتی را که باید برای فرزندمان رعایت شود، میدانیم؛ اما خانودهها نمیدانند که در زمان نوجوانی نیز نکات گوناگونی را باید رعایت کنند، این دوران ویژگیهای خاص خودش را دارد و اتفاقاً حساسترین دوره، نوجوانی است.
بحران هویت؛ اساسیترین مشکل نوجوانی
رجایی درباره تعریف نوجوانی گفت: چرخه زندگی را در مقالات مشاهده میکنیم که دانشمندان به آن پرداختهاند و از فروید آغاز میشود، بعد اریکسون آن را تکمیل میکند و میگوید از ویژگیهای مرحله نوجوانی این است که انسان با بحران هویت روبرو میشود؛ بنابراین مشکل اساسی دوران نوجوانی، بحران هویت است. حال آیا خلاقیت میتواند به بحران هویت کمک کند یا نه. در مدلی که میخواستیم ارائه دهیم، مشکل اساسی ما این بود که مفاهیم، تعریف نشدهاند و حتی با اینکه نوجوانی را تجربه کردهایم؛ اما تعریف نشده است.
وی ادامه داد: برخی نواجوانی را تا ۱۹ سالگی میدانند؛ اما یونسکو افراد زیر ۱۸ سال را کودک میداند. در منابع علمی معمولاً بین ۱۰ تا ۱۸ سال را دوران نوجوانی به حساب میآورند و بنابراین هنور نمیدانیم نوجوانی چیست؛ ولی از نظر علمی این را میدانیم که وقتی با بحران هویت مواجه میشویم، دوران نوجوانی ماست. عدهای هم میگویند از بلوغ تا بزرگسالی دوران نوجوانیست.
بنیانگذار مدل RJ درباره تعریف خلاقیت بیان کرد: بهدلیل بینرشتهای بودن خلاقیت، تعاریف زیادی از آن وجود دارد. خلاقیت در هنر، خلاقیت در کسبوکار، خلاقیت در مدیریت و… داریم که تعاریف گوناگونی از آنها بیان شده است. قصد ما این است که ابتدا متوجه معنای خلاقیت شویم و بعد در راستای بهبود آن و تأثیرش بر نوجوانی تلاش کنیم؛ بنابراین ابتدا باید واژه تعریف را تعریف کنیم.
وی افزود: در اینباره جستجو و ۳۴ مقاله پیدا کردیم که از بین این مقالهها فقط ۱۷ مورد آنها نسبتاً خوب بود، البته تعریف شفافی از تعریف بیان نشده یا ناقص بود. بعد از برررسی این چند مقاله و مقایسه کردن آنها با یکدیگر، یکسری ویژگی پیدا کردیم، کنار یکدیگر گذاشتیم و متوجه شدیم که هرتعریفی باید عناصر، اجزا و شرایطی داشته باشد و نمیتوان برای تعریف استاندارد یک کلمه از واژههایی استفاده کرد که خودشان تعریف نشدهاند. جمعآوری این مقالات نتیجه سالها فعالیت است که نمیتوانم در این وقت کوتاه به درستی بیان کنم.
رجایی ادامه داد: متأسفانه درباره خلاقیت، تعریف جامع و شفافی وجود ندارد و ما مجبور شدیم بهعنوان پیشنیاز، مدلی مفهومی طراحی کنیم که از طریق آن بتوانیم به تعریف خلاقیت بپردازیم. خلاقیت در مغز انسان اتفاق میافتد؛ ما مغز انسان را مثل یک سیستم در نظر گرفتیم که همچون کامپیوتر یکسری داده دریافت و آنها را پردازش میکند و سپس خروجی میدهد؛ برای مثال فردی از شما سؤال میپرسد و شما آن سؤال را میشنوید، پردازش میکنید و متناسب با آن پاسخ میدهید. مغز ما از راه حواس پنجگانه این دادهها را دریافت میکند، از طریق فرایندی به نام یادسپاری، اطلاعات را در بخشی به نام حافظه ذخیره میسازد، سپس آن را بازیابی و تجزیه و تحلیل میکند و در نهایت خروجی میدهد.
وی تصریح کرد: زمانی که میگویند خلاقیت در هنر، داستاننویسی، نویسندگی و…، آیا میتوان این واژهها را از هم تفکیک کرد؟ به راحتی میتوان این کار را انجام داد؛ تک تک واژههایی که ما از کودکی به خاطر سپردهایم، اکنون در حافظه ماست و خلاقیت این است که آن واژهها را از حافظه خود بازیابی و به شکلی تجزیه و تحلیل کنیم که بدانیم اکنون برای بیان مفهوم مورد نظرمان از کدام آنها باید استفاده و این واژهها را چگونه با هم ترکیب کنیم. اگر از واژههای مناسبی استفاده و به شکل مناسبی آنها را ترکیب کنیم، خروجی خلاقانهای، چه در گفتار و چه در نوشتار خواهیم داشت؛ بنابراین مغز ما نیز همچون یک سیستم بخشهای گوناگونی دارد و ما برای این بخشها، مدلی به نام RJ در سیستم فکری طراحی کردیم. بر این اساس، کل ساختار حافظه را به سه بخش تقسیم میکنیم که شامل بهخاطرسپاری، حافظه و بازیابیست و هرکدام از این قسمتها درست کار نکند، حافظه نیز به درستی عمل نمیکند.
مدل RJ چیست؟
بنیانگذار مدل RJ گفت: اطلاعات در مغز ما کدگذاری میشود. در کدگذاری، بخشی وجود دارد که اطلاعات دریافتیمان را در آنجا ذخیره میکنیم؛ برای مثال در تلفن همراه، پیامکها در جای مشخصی ذخیره میشود، فیلمها نیز در جای خاص خودشان ذخیره میشوند و هرچیزی جای مخصوص خودش را دارد. در مغز و سیستم فکری ما نیز چنین اتفاقی میافتد و هرچیزی در جای خودش ذخیره میشود که البته متفاوت با موبایل است؛ در واقع اطلاعات در مغز ما در جایی ذخیره میشود که احساس مربوط به آن وجود دارد. ما با احساسات مختلف به دنیا میآییم و سپس دادهها با آنها مرتبط میشوند؛ فرض کنید تصویری میبینیم، آن تصویر به جایی میرود که احساس مربوط به آن وجود دارد؛ برای مثال ما تصویر آب را میبینیم و سپس این تصویر به جایی از مغز ما میرود که با احساس تشنگی ارتباط پیدا میکند.
وی اضافه کرد: فرض کنید کودکی آب را میبیند، تصویر آن آب در مغزش، جایی که احساس مربوط به آن وجود دارد، ذخیره میشود و میشنود که به آن آب میگویند. زمانی که تشنه میشود، تصویر آب به ذهنش میآید و درواقع آن را بازیابی میکند. به این روند که تصویر در ذهن ما بازیابی میشود، تصور میگوییم؛ مثلاً اسب را که میبینیم، تصویر آن در ذهن ما ذخیره میشود و زمانی که کسی بگوید اسب، همان تصویری که در ذهن از اسب داریم، بازیابی میشود یا زمانی که کرگدن را میبینیم، تصویر آن را در ذهن ذخیره میکنیم و اگر فردی بگوید کرگدن، آن تصویر را بازیابی میکنیم؛ بنابراین ویژگیهای اسب و کرگدن را دیدهایم و میدانیم که اسب شاخ ندارد؛ اما کرگدن شاخ دارد. حال اگر به کودکی بگویند اسب شاخدار، چه میشود؟ چنین چیزی در ذهن ندارد؛ بنابراین در مغزش عمل ترکیب را انجام میدهد؛ یعنی شاخ کرگدن را روی سر اسب میگذارد، اسبی شاخدار را در ذهن میآورد و درواقع آن را تخیل میکند و در ذهنش تصویر آن را میسازد.
رجایی تأکید کرد: بنابراین اگر کدهایی را که در ذهن تشکیل دادهایم، بازیابی کنیم، تصور کردهایم و اگر آنها را با هم ترکیب و چیز جدیدی بازیابی کنیم که از طریق ورودی آن را دریافت نکردهایم، تخیل کردهایم و این دو مفهوم کاملاً از هم تفکیک شدهاند و مشکلی برای تعریف آن نداریم. حال این سؤال پیش میآید که آیا تخیل همان خلاقیت است؟ در جواب باید بگوییم که خیر؛ ما در ذهنمان تخیل را داریم؛ اما تا زمانی که آن را ایجاد نکنیم و خروجی ندهیم، خلاقیتی در کار نیست؛ پس خلاقیت یعنی خلق و ایجاد کردن. اگر درباره همین اسب شاخدار داستانی نوشتیم یا انیمیشن تولید کردیم و درواقع اگر در خروجی ما نمایان شد، میشود خلاقیت و در نتیجه خلاقیت به راحتی تعریف شد.
وی بیان کرد: اگر در کدگذاری اشکالی پیش آید و غلط در ذهنمان شکل بگیرد، با مشکل بزرگی روبرو هستیم؛ برای مثال وقتی گوشی موبایل را دست کودکان میدهیم، موبایل را میبینند و تصویر آن را با احساس اسباببازی در ذهنشان تصور میکنند؛ یعنی با همان احساسی که نسبت به توپ و عروسک دارند. حال اگر تلفن همراه زنگ بخورد، پدر آن را از او میگیرد و کودک هم تلفن را میخواهد. احساسی که پدر به موبایل دارد، این است که آن اسباببازی نیست؛ اما کودک برخلاف پدر، آن را اسباببازی میداند؛ در نتیجه بین احساس پدر و فرزند، دوگانگی پیش میآید و اگر این کار دوباره تکرار شود و کدهای غلط روی هم جمع شوند، چون پدر مانع احساس خوشایند فرزندش شده است، کودک حس ناخوشایندی نسبت به پدر خود پیدا میکند و بعدها اگر پدر از او چیزی بخواهد، نمیداند چه کدی از پدر باز کند و در تجزیه و ترکیب دچار اشتباه میشود.
این پژوهشگر مهندسی ذهن تصریح کرد: انسان به دنبال احساس خوشایند است و تمام کارهایی که ما انجام میدهیم، تکرار کارهای خوشایند است؛ یعنی اگر کسی به کاری حس خوشایندی داشته باشد، آن را تکرار میکند؛ برای مثال غذایی را که دوست داریم، مدام تکرار میکنیم؛ ولی غذایی را که دوست نداریم، تکرار نمیکنیم؛ در نتیجه چون آن پدر حس ناخوشایندی به فرزندش داده است، انگار کودک از او گریزان میشود و حرف پدر را گوش نمیدهد، اصطلاحاً کودک لجباز شده است؛ درواقع با جمع شدن کدهای غلط بر روی هم، بخش تجزیه و ترکیب مغز از کار میافتد و مثل کامپیوتری میشود که بخشی از آن کار نمیکند؛ در نتیجه لجبازی، بیماریهای فکری و… را میتوان از طریق خلاقیت تعریف کرد.
عواملی که مانع خلاقیتاند
وی توضیح داد: بعضی از عوامل هستند که جلوی خلاقیت را میگیرند و فاکتورهایی که جلوی خلاقیت بچهها را میگیرد، ریشه آن کدهای غلط است. بعضی از این عوامل، فردی است؛ یعنی اگر تصور و تخیل کسی به درستی کار نکند، خلاقیت او نیز شکل نمیگیرد. بعضی از این عوامل مربوط به والدین است؛ آیا والدین اجازه خلاقیت به فرزندانشان میدهند یا خیر؟ از عوامل دیگر، سیستم آموزشی است که به آن اشاره کردم و همچنین گاهی جوامع نیز جلوی خلاقیت را میگیرند؛ اما چیزی که کمتر به آن اشاره شده، این ویژگیهای مثبت و حاصل خلاقیتهاست که باعث میشود فرد کمتر قضاوت و پیشگویی کند و کمتر تفکر قالبی داشته باشد؛ یعنی خلاقیت این ویژگیها را در شخص از بین میبرد یا اینکه خروجیها مثبت میشود.
رجایی اظهار کرد: کافکا نیز در مقالهای درباره خلاقیت میگوید فرد به خودشناسی میرسد؛ پس میتواند مشکل بحران هویت را برطرف کند؛ درواقع با افزایش مهارتها، بیماریهایی همچون افسردگی، سردرد و بیماریهای روانتنی درمان میشود و افرادی که خلاق هستند، در تعاملات و ارتباطاتشان نیز موفقترند. ما دوره ارتباطات را نیز به همین دلیل برگزار میکنیم تا از راه خلاقیت، بهصورت تخصصی ارتباطات را اصلاح کنیم و خودشناسی را در کارمان گنجاندهایم. نوجوانی مرحلهایست که شخص میخواهد وارد جامعه شود و ارتباط برقرار کند تا آیندهاش را بسازد و ما اگر تصور و تخیل او را درست کنیم، نوجوان نیز میتواند در ذهنش تصویر درستی از آینده بسازد؛ در نتیجه ابتدا آینده را در ذهنمان میسازیم و به آنها یاد میدهیم که چگونه تصویری جدید از آینده بسازند و بعد آن را از ذهنیت به عینیت تبدیل کنند. آینده باید از راه خلاقیت خلق شود. اگر بتوانند آینده خودشان را بسازند، آینده کشور را نیز میتوانند بسازند.
وی گفت: حاصل پژوهش چندین سالهام را نمیتوانم در این وقت کوتاه بیان کنم. ما بسیار کار عملیاتی انجام دادهایم، خلاقیت را افزایش و بیماریها را کاهش میدهیم و اکنون میدانیم که کدام بخش مغز را رشد دهیم تا شخص خلاق شود؛ اما متأسفانه در جامعه و نظام آموزش و پرورش بهدلیل محدودیتهایی که وجود دارد، تمایلی به خلاقیت شکل نمیگیرد که امیدواریم موانع بر سر راه برداشته شود.
تغییر میتواند سرآغاز خلاقیت باشد
در ادامه این نشست، لیلا شمس، نویسنده درباره قصه خلاقیت اظهار کرد: تصور کنید یک روتختی از مادربزرگم برای من به جا مانده و یادگاری از اوست. هنگامی که دلتنگش میشوم، به سراغ روتختی رفته و با لمس آن، محبت مادربزرگ را دوباره احساس میکنم. اگر این روتختی سوراخ شود، از دوستان نوجوانم میخواهم که برای ترمیم آن ایده بدهند. ممکن است هرکدامشان برای ترمیم روتختی پیشنهادی بدهد. به نظر من به تعداد همه نوجوانانی که از آنها میخواهم نظر بدهند، راهکارهای متفاوتی برای ترمیم آن سوراخ به وجود میآید.
وی ادامه داد: خلاقیت با یک نقطه، سوراخ، احساس و خللی که نظم ذهنی ما را برهم میزند، ایجاد میشود. اگر من از مواجه شدن با این سوراخها و اشتباه کردن نترسم و به آن نوجوان روحیه بدهم که هرکاری میخواهد، میتواند انجام دهد، میتوانم شخصیت نوجوان را به تناسب چیزی که پیشنهاد میدهد، بشناسم.
این نویسنده یادآور شد: من داستاننویس هستم و کاری که در قصه انجام میدهم، این است که تعادل اولیهای را به هم میزنم که در اثر آن، بههمریختگی به وجود میآید و در نهایت به بحران منجر میشود. اینجا نقطه اوج داستان ماست و بعد از آن در اثر تغییر نگاه و با کشفی جدید، داستان با گرهگشایی و تعادل ثانویه به پایان میرسد.
وی بیان کرد: به نظر من، جریان خلاقیت دقیقاً همینطور است. اگر من به شاگردانم بگویم داستانی خلاق بنویسند، آنها در مواجهه با این حرف میگویند نمیدانیم چطور این کار را انجام دهیم. در اینجا من سعی میکنم آنها را در موقعیتی قرار دهم که فقط یکی از عناصر داستان را تغییر دهند. این کار میتواند سرآغاز خلاقیت باشد. به نظر من، قسمتی از خلاقیت، آموختنی است؛ نوجوان باید بتواند به خودش اطمینان کند.
قصه و اسطوره؛ راهی برای آموزش نوجوانان
مرضیه گلابگیر، نویسنده، نقاش و پژوهشگر نیز در خصوص آموزش هنر و هویتبخشی به نوجوانان با قصههای اسطورهای گفت: قبلاً افراد مثلاً در ۲۵ سالگی به فکر مهاجرت میافتادند؛ ولی اکنون نوجوانانی که با آنها در ارتباط هستم و به کلاس نقاشی میآیند، از ۱۵ سالگی، خودشان را برای مهاجرت آماده میکنند. من با این قضیه مخالف نیستم، شاید این راهی برای پیشرفت آنها باشد؛ اما اگر بچهها کشور خودشان را نشناسند، مهاجرت به جای آنکه جنبه رشد داشته باشد، جنبه فرار کردن دارد.
وی تصریح کرد: اسطورهها مهماند و از کهنالگوها و ناخودآگاه جمعی جامعه سرچشمه گرفتهاند. حذف آنها دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد. یکی از این دلایل، واقعنگری جامعه و توجه به قصههای واقعیتر است.
این نویسنده افزود: در بحث اسطورهکاوی، هنگامی که اسطورهها بتوانند بهروز بودن خود را حفظ و نیاز جامعه را برطرف کنند، زنده میمانند. ما نمیتوانیم اسطورهها و قصهها را به بچهها تزریق کنیم و یا مانند شکلات در دهانشان بگذاریم، نوجوانان باید در اینباره احساس نیاز کنند و آن قصه را از ما بخواهند.
گلابگیر اظهار کرد: بهروز نبودن رسانه در عرضه اسطوره موجب میشود بچهها به سمت آن نروند. اسطورههای ملی و مذهبی را ممکن است بچههای امروز نشناسند، برگزاری جشنواره و مسابقه در این خصوص میتواند آنها را تشویق کند. ما نیز با استفاده از قصهها میتوانیم آموزش بهتری برای نوجوانان داشته باشیم.
قرآن؛ برترین مربی خلاقیت
سپس ملیحه نبی، مربی تخصصی قرآن و قصهگویی درباره پاسخ خلاقانه به سؤالات و شبهات دینی و اعتقادی گفت: به نظر من تمام صحبتهایی که دیگر عزیزان داشتند، از سوی بالاترین معلم عالم یعنی حضرت محمد(ص) و در قالب کتابی کامل و جامع به بشریت آموزش داده شده است.
وی اظهار کرد: اگر پدرها و مادرها بتوانند نوجوانشان را با اسلام واقعی آشنا کنند، صبر و حوصله نوجوان بیشتر و بسیاری از مشکلات حل میشود.
این مربی ادامه داد: در اصفهان، گروهی به نام «لبخند خدا» وجود دارد. شیوه کار آنها این است که نوجوانان را دور هم جمع و با طرحی به نام «ساندویچ» برای ساعاتی، ذهنشان را از مشکلات و دغدغهها رها میکنند. هرکدام از حروف ساندویچ نمایانگر یک چیز است: «س» برای سرود، «الف» برای احکام و اخلاق، «ن» برای نمایش و نقاشی، «د» برای داستان و قصه، «و» برای ورزش و بازی، «ی» برای یادی از شهدا و بزرگان و «چ» برای چیستان و چالش.
وی یادآور شد: ما در جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان شرکت کردیم و جالب است که این نوجوانان، بهترین راهکارها و ایدهها را برای تزئین غرفهها و موارد دیگر داشتند. دلیلش هم این بود که سعی کردیم بر عقاید و باورهای آنها متمرکز شویم.
نبی تصریح کرد: من مدرس فیلمسازی و کلیپسازی نیز هستم و هنگامی که برای دومین بار بهمنظور تدریس به جایی دعوت میشوم، از نوجوانی که در دوره قبل حضور داشته است، میخواهم که در کنار من آموزش دهد. نصف حقالزحمه خودم را هم به او میدهم. نوجوانان در رأس کارهای من هستند و جایگاهشان را به آنها یاد میدهم تا بتوانند کسب درآمد کنند.
کتابخوانی به پرورش خلاقیت کمک میکند
شاهمحمدی، آموزگار و روانشناس عمومی نیز در این نشست اظهار کرد: ما باید کدهای منفی را در آموزش و پرورش در نظر بگیریم و بعد از تحلیل و بررسی، آنها را از بین ببریم و از این فرصت برای ایجاد کدهای مثبت استفاده کنیم.
وی ادامه داد: محیطی که در حال حاضر در آموزش و پرورش وجود دارد، محیطی بستهبندیشده و آماده است، مخصوصاً شبکههای اجتماعی که به خودی خود، مانع بروز خلاقیت میشوند.
این روانشناس بیان کرد: در حوزه خانواده و جامعه نیز همینطور است. مسئلهای که وجود دارد، این است که چگونه میتوانیم هدایتگر پرورش خلاقیت در کودکان و نوجوانان باشیم؟ طرح پرسش و ترویج کتابخوانی مخصوصاً در حوزه افسانهها و اسطورهها و همچنین در حوزه توصیف مانند درس فارسی و انشانویسی میتواند به پرورش خلاقیت کودکان و نوجوانان کمک کند.
وی یادآور شد: آیا کسی که به جوانی رسیده و سن خلاقیت او گذشته است، نمیتواند خلاقیت خود را تقویت کند؟ چطور میتواند این کار را انجام دهد؟ آیا نمیتوان با بستهای که آقای رجایی توضیح داد، خلاقیت دانشجویان و عامه مردم را تقویت کرد؟ پاسخ به همین پرسشها میتواند برای هرکسی و در هرجایگاهی که قرار دارد، به خلاقیت منجر شود.
ایکنا