- ادبیات, فرهنگی

همسایۀ خورشید و سند: تلاقی اندیشه و تمدن در سپهر ایران و پاکستان

ایران و پاکستان می‌توانند با تکیه بر مشترکات فکری و تمدنی خود، الگویی برای همزیستی، همکاری و تعالی فکری در منطقه باشند. استمرار این روابط، مستلزم تقویت دیپلماسی فرهنگی، توسعۀ تعاملات علمی و پژوهشی و شناخت دقیق‌تر میراث مشترک دو ملت است.

ایران و پاکستان، علی‌رغم تمایزات جغرافیایی، سیاسی و ساختاری، در طول تاریخ، دوشادوش یکدیگر زیسته و پیوندهای ناگسستنی فکری، فرهنگی و تمدنی میان آنان شکل گرفته است. این پیوندها نه‌تنها در ساحت زبان، ادب و هنر بلکه در گسترۀ فلسفه، تصوف، اندیشه دینی و سیاست‌ورزی نیز متبلور بوده‌اند. از عصر باستان، سرزمین سند به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نقاط تلاقی تمدن‌های بزرگ شناخته می‌شد. ایرانیان از دوران هخامنشیان و ساسانیان در این منطقه حضور داشتند و این ارتباط در دوران اسلامی نیز با گسترش زبان فارسی و نفوذ اندیشه‌های ایرانی ادامه یافت. در دورۀ غزنویان، غوریان و گورکانیان، ایران و شبه‌قاره پیوندی بی‌نظیر یافتند که از حیث فرهنگی، تمدنی و فکری، میراثی گران‌بها برای هر دو ملت بر جای گذاشت. 

مفاهیم سیاسی و فکری مطرح‌شده از سوی اندیشمندان پاکستانی، به‌ویژه اقبال لاهوری، بر میراث فکری ایران تأثیر عمیقی گذاشت. اقبال، که خود شیفتۀ عرفان و فلسفه ایرانی بود، در آثارش از اندیشه‌های مولوی، حافظ، سعدی و ملاصدرا بهره گرفت و در عین حال، رویکردی نوین به مفاهیم اسلامی و اجتماعی ارائه داد. او با طرح ایدۀ «خودی»، مفهومی بنیادین برای بازآفرینی هویت اسلامی در دوران جدید به دست داد که در سپهر فکری ایران نیز بازتاب یافت. علاوه بر عرصۀ اندیشه، دیپلماسی فرهنگی میان ایران و پاکستان نیز در تحولات منطقه‌ای نقش‌آفرین بوده است. دانشگاه‌ها، مراکز علمی و فرهنگی و تعاملات هنری دو کشور، بسترهایی برای استمرار این پیوندهای فکری فراهم کرده‌اند. هرچند در برخی دوره‌ها، چالش‌هایی در روابط سیاسی دو کشور رخ داده است، اما امتزاج فرهنگی و فکری، به مثابۀ عاملی پایدار در این روابط باقی مانده است. این پژوهش درصدد است تا ضمن بررسی ریشه‌های این ارتباط تمدنی، نقش متفکران برجسته و تعاملات فرهنگی دو کشور را در شکل‌دهی به این هویت مشترک تبیین کند.
 

پیشینه تاریخی روابط فرهنگی ایران و پاکستان

 

فرهنگ و تمدن، همچون رودخانه‌ای جاری، همواره در مسیر تعاملات میان ملت‌ها شکل گرفته و دگرگون شده است. ایران و پاکستان، دو کشور مسلمان که از دیرباز در همسایگی یکدیگر زیسته‌اند، از جهات گوناگون فرهنگی و تمدنی تأثیرات عمیقی بر یکدیگر نهاده‌اند (Green, 2019). روابط ایران و سرزمین‌های شبه‌قارۀ هند، که امروزه کشور پاکستان را دربرمی‌گیرد، قدمتی چندین هزار ساله دارد. در دوران هخامنشیان، مناطقی از بلوچستان و سند امروزی جزئی از قلمرو ایران بودند و فرهنگ و زبان ایرانی بر این سرزمین‌ها تأثیر گذاشت. سنگ‌نوشته‌های هخامنشی و شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهد که ایالت‌های شرقی این امپراتوری، که شامل بخش‌هایی از پاکستان امروزی بود، از الگوهای اداری، معماری و هنری ایرانی تأثیر پذیرفته‌اند (Avari, 2013). پس از آن، در دوران ساسانیان نیز روابط تجاری و فرهنگی میان ایران و هند رونق داشت و بسیاری از عناصر هنری و زبانی ایرانی به این منطقه راه یافت.

با ورود اسلام به شبه‌قاره، این پیوندها استحکام بیشتری یافت. سلسله‌های ایرانی‌تبار مانند غزنویان، غوریان و تیموریان نقش مهمی در گسترش فرهنگ ایرانی در هند و پاکستان ایفا کردند. تیموریان که خود از نوادگان امیر تیمور بودند، زبان و ادبیات فارسی را به‌عنوان زبان رسمی دربار و دیوان‌سالاری حفظ کردند. بسیاری از فرمانروایان این سلسله، ازجمله اکبر شاه و شاه‌جهان، خود به زبان فارسی تسلط داشتند و به ترویج آن اهتمام ورزیدند. در این عصر، زبان فارسی به‌عنوان زبان رسمی دیوانی، علمی و ادبی رواج یافت. شاعران برجسته‌ای همچون امیرخسرو دهلوی و بیدل دهلوی، که در شبه‌قاره زیسته‌اند، به سبک‌های ادبی ایرانی گرایش داشتند (Amanat & Ashraf, 2022).

با این حال، در دوران استعمار انگلیس، زبان فارسی جایگاه خود را تا حد زیادی از دست داد، اما تأثیر آن در فرهنگ و هویت مردم شبه‌قاره همچنان باقی ماند. پس از استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷، ایران نخستین کشوری بود که این کشور نوپا را به رسمیت شناخت و روابط فرهنگی و سیاسی دو کشور به‌طور رسمی آغاز شد. امضای معاهدات فرهنگی، برگزاری رویدادهای مشترک، و مبادلات علمی و هنری ازجمله اقدام‌های مهم در این دوره به‌شمار می‌روند (Vatanka, 2021). امروزه، ایران و پاکستان از طریق نهادهای فرهنگی، دانشگاهی و هنری، روابط خود را ادامه می‌دهند. نمایشگاه‌های هنری، هفته‌های فرهنگی و همکاری‌های سینمایی و ادبی، ازجمله راه‌های تداوم این روابط در دوران معاصر است.

 

زبان و ادبیات فارسی: میراثی ماندگار در فرهنگ پاکستان

 

تا اوایل قرن بیستم، فارسی زبان رسمی دربار، علم و ادب در شبه‌قاره بود. بسیاری از متون کلاسیک ادبی، تاریخی و فلسفی پاکستان، به زبان فارسی نگاشته شده‌اند (Talbot, 2018). در واقع، زبان فارسی بیش از هشت قرن زبان رسمی، ادبی و علمی شبه‌قاره هند و پاکستان بوده است. فرمانروایان، شاعران و نویسندگان این منطقه به فارسی سخن می‌گفتند و می‌نوشتند و بسیاری از آثار مهم تاریخی و فرهنگی به این زبان نگاشته شده است. از مهم‌ترین چهره‌های ادبی تأثیرگذار در پاکستان می‌توان به امیرخسرو دهلوی، غالب دهلوی و علامه اقبال لاهوری اشاره کرد که آثارشان سرشار از مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است. علامه اقبال که از بنیان‌گذاران فکری پاکستان به‌شمار می‌رود، اشعار خود را عمدتاً به زبان فارسی سروده و در آنها از اندیشه‌های مولانا، سعدی و حافظ بهره گرفته است.

امروزه، هرچند زبان اردو جایگزین فارسی شده، اما تأثیرات فارسی همچنان در ساختار زبانی، اصطلاحات و سبک شعری اردو نمایان است. بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران پاکستانی به مطالعه و تحقیق دربارۀ زبان و ادبیات فارسی علاقه‌مند هستند و دانشگاه‌های این کشور همچنان کرسی‌های زبان فارسی را حفظ کرده‌اند. از جمله دانشگاه پنجاب و دانشگاه کراچی، همچنان زبان فارسی را در برنامه‌های خود دارند و نهادهای فرهنگی ایرانی مانند خانه فرهنگ ایران در اسلام‌آباد، به گسترش این زبان کمک می‌کنند (Mousavian, 2020).

 

فرهنگ و تمدن مشترک ایران و پاکستان | مطالعات شرق

 

مطالب پیشنهادی:

 

بررسی تعاملات فکری: تأثیر متقابل اندیشه‌های ایرانی و پاکستانی

 

ایران و پاکستان، دو کشور هم‌جوار با پیشینه‌ای غنی در تاریخ، فرهنگ و تمدن، روابط فرهنگی عمیق و دیرینه‌ای داشته‌اند. تعاملات فرهنگی این دو ملت، که ریشه در تاریخ کهن منطقه دارد، در ابعاد گوناگون همچون زبان و ادبیات، تصوف و عرفان بیش از هر چیز دیگری قابل رویت است. در بررسی تعاملات فکری و تمدنی میان ایران و پاکستان، شخصیت‌های برجسته‌ای نقش‌آفرینی کرده‌اند که هر یک سهمی مهم در تقویت این پیوندها داشته‌اند. در ادامه، به نقش برخی از این افراد اشاره می‌کنیم:

 

  1.  علامه محمد اقبال لاهوری (۱۸۷۷-۱۹۳۸):

    اقبال لاهوری، شاعر و فیلسوف برجسته، با سرودن اشعار فارسی و اردو، پلی مستحکم میان فرهنگ‌های ایران و شبه‌قاره ایجاد کرد. او با بهره‌گیری از مفاهیم عرفانی و فلسفی ایرانی، به‌ویژه آثار مولانا جلال‌الدین رومی، در تبیین هویت اسلامی و بیداری مسلمانان نقش بسزایی داشت. اقبال نخستین کسی بود که ایده تشکیل یک کشور مستقل برای مسلمانان شبه‌قاره را مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد(بنیاد سعدی،۱۴۰۰). 

     

  2.  مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (رومی) (۱۲۰۷-۱۲۷۳):

    مولانا، شاعر و عارف بزرگ ایرانی، با آثار خود به‌ویژه «مثنوی معنوی»، تأثیر عمیقی بر اندیشه و عرفان، به‌طور عام در تمام جهان و به طور خاص در شبه‌قاره هند و پاکستان گذاشت. آموزه‌های معنوی او در ادبیات و سنت‌های ادبی شرقی و غربی تأثیرگذار بوده است( میراث مکتوب،۱۴۰۳). 

     

  3.  ملاصدرای شیرازی (۱۵۷۱-۱۶۴۰):

    صدرالمتألهین شیرازی، فیلسوف برجسته ایرانی، با تلفیق فلسفه، عرفان و کلام، نظام فلسفی نوینی را پایه‌گذاری کرد. آثار او در حوزۀ متافیزیک و هستی‌شناسی، مورد توجه متفکران پاکستانی قرار گرفته است. به عنوان مثال، کتاب «اثبات وجود باری‌تعالی از نگاه ملاصدرا» در پاکستان رونمایی شد که نشان‌دهندۀ علاقه و تأثیرپذیری فکری در این زمینه است(خبرگزاری مهر، ۱۳۸۵). 

     

  4.  فیض احمد فیض (۱۹۱۱-۱۹۸۴):

    فیض احمد فیض، شاعر انقلابی و روشنفکر پاکستانی، با سرودن اشعاری به زبان اردو، مفاهیم عدالت اجتماعی، آزادی و مقاومت را ترویج داد. او با تأثیرپذیری از ادبیات فارسی و شاعران ایرانی، به‌ویژه حافظ و سعدی، در تقویت پیوندهای فرهنگی میان ایران و پاکستان نقش داشت.

     

  5.  فضل‌الرحمن ملک (۱۹۱۹-۱۹۸۸):
    فضل‌الرحمن، متفکر و پژوهشگر اسلامی پاکستانی، با رویکردی نواندیشانه به مفاهیم اسلامی، در بازتفسیر متون دینی و تطبیق آن با مقتضیات زمان تلاش کرد. اندیشه‌های او در حوزۀ هرمنوتیک (نظریه و قواعد روشمند تفسیر متن) و فهم قرآن، مورد توجه متفکران ایرانی قرار گرفته و در تبادل فکری میان دو کشور مؤثر بوده است. 

    به این ترتیب، هر یک این شخصیت‌های برجسته، به‌نوبه خود، در تقویت و تعمیق تعاملات فکری و فرهنگی میان ایران و پاکستان نقش‌آفرینی کرده‌اند و میراثی گران‌بها برای نسل‌های آینده به‌جای گذاشته‌اند.

     

تصوف و عرفان اسلامی: پلِ ارتباطی ایران و پاکستان

 

امروزه، پاکستان یکی از مهم‌ترین مراکز تصوف اسلامی در جهان است. سلسله‌های صوفیانه‌ای که در پاکستان نفوذ گسترده‌ای دارند، از سنت‌های عرفانی ایران تأثیر پذیرفته‌اند (Alam et al., 202). به این ترتیب، تصوف و عرفان اسلامی یکی از مهم‌ترین زمینه‌های اندیشه‌ای مشترک میان ایران و پاکستان است. بسیاری از طریقت‌های صوفیانه که در پاکستان پیروان فراوانی دارند، مانند قادریه، چشتیه و نقشبندیه، متأثر از سنت‌های عرفانی ایران هستند. خانقاه‌ها و آرامگاه‌های بزرگان صوفی در پاکستان، مانند درگاه داتا‌گنج‌بخش در لاهور و آرامگاه بابا فرید در پاکپتن، محل تجمع پیروان تصوف و ترویج آموزه‌های عرفانی ایرانی هستند. آثار عرفانی فارسی، ازجمله مثنوی معنوی مولانا و گلشن راز شبستری، همچنان در محافل صوفیانه پاکستان مطالعه می‌شوند و جایگاه ویژه‌ای دارند.

 

تأثیر هنر و معماری ایرانی در پاکستان

 

هنر و معماری ایران، تأثیر عمیقی بر معماری تاریخی و معاصر پاکستان گذاشته است. در دورۀ مغول، بسیاری از بناهای مهم با الهام از معماری ایرانی ساخته شدند. مسجد بادشاهی در لاهور، مقبره جهانگیر و آرامگاه شاه رکن عالم از نمونه‌های برجستۀ معماری ایرانی در پاکستان هستند(Green, 2019). عناصر معماری ایرانی مانند گنبدهای پیازی، مقرنس‌کاری، کاشی‌کاری‌های معرق، و خوشنویسی‌های دیواری در بناهای تاریخی پاکستان به‌وفور دیده می‌شود. در مساجد و مقابر صوفیانه پاکستان، استفاده از خوشنویسی فارسی و نقوش هندسی متأثر از هنر ایرانی بسیار رایج است. علاوه بر معماری، هنرهای دستی ایران، از جمله فرش‌بافی، مینیاتور و خوشنویسی نیز، تأثیر عمیقی بر هنرهای سنتی پاکستان گذاشته‌اند. بسیاری از هنرمندان پاکستانی همچنان از سبک‌های ایرانی در آثار خود الهام می‌گیرند.

 

دیپلماسی فرهنگی معاصر ایران و پاکستان

 

دیپلماسی فرهنگی، یکی از ابزارهای مؤثر در تقویت روابط بین‌المللی میان کشورهاست. ایران و پاکستان، با اشتراکات تمدنی و فرهنگی عمیق، از ظرفیت‌های گسترده‌ای برای همکاری در این حوزه برخوردارند. دیپلماسی فرهنگی دو کشور در سال‌های اخیر در قالب برگزاری هفته‌های فرهنگی، مبادلات دانشگاهی، همکاری‌های هنری و سینمایی و توسعه آموزش زبان فارسی دنبال شده است.

 

  1.  همکاری‌های دانشگاهی و آموزشی

    ایران و پاکستان طی دهه‌های اخیر تلاش کرده‌اند با امضای تفاهم‌نامه‌های همکاری علمی و فرهنگی، زمینه را برای تبادل دانشجویان، اساتید و پژوهشگران فراهم کنند. یکی از مهم‌ترین ابعاد این همکاری، گسترش کرسی‌های زبان فارسی در دانشگاه‌های پاکستان است. دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه پنجاب، دانشگاه قائداعظم و دانشگاه کراچی، دارای دپارتمان‌های/ بخش‌های فعال زبان و ادبیات فارسی هستند و سالانه دانشجویانی را در این حوزه پذیرش می‌کنند. دولت ایران نیز با حمایت از این کرسی‌ها، نقش مهمی در احیای زبان فارسی در پاکستان ایفا کرده است. از سوی دیگر، دانشگاه‌های ایران، از جمله دانشگاه تهران، دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه علامه طباطبایی، پذیرای دانشجویان پاکستانی در مقاطع مختلف تحصیلی هستند. این دانشجویان عمدتاً در رشته‌های علوم انسانی، زبان و ادبیات فارسی و مطالعات اسلامی تحصیل می‌کنند. بورس‌های تحصیلی ارائه‌شده از سوی دولت ایران نیز عاملی مؤثر در جذب دانشجویان پاکستانی به دانشگاه‌های ایران بوده است.

     

  2.  همکاری‌های هنری، سینمایی و رسانه‌ای
    هنر و سینما، از ابزارهای مهم در دیپلماسی فرهنگی محسوب می‌شوند و ایران و پاکستان در این حوزه نیز همکاری‌هایی داشته‌اند. تولید مشترک فیلم‌ها و سریال‌های تاریخی و مذهبی، نمایش فیلم‌های ایرانی در جشنواره‌های پاکستان و بالعکس و تبادل هنرمندان و کارگردانان از جمله اقدام‌های انجام‌ شده است. یکی از نمونه‌های بارز این همکاری، استقبال گسترده از سینمای ایران در پاکستان است. فیلم‌های ایرانی که دارای مضامین فرهنگی، اجتماعی و مذهبی هستند، مورد توجه مخاطبان پاکستانی قرار گرفته‌اند. در مقابل، ایران نیز میزبان جشنواره‌هایی برای نمایش فیلم‌های پاکستانی بوده است. در حوزۀ رسانه، شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی دو کشور نیز، نقش مهمی در تقویت روابط فرهنگی ایفا می‌کنند. پخش برنامه‌های مستند دربارۀ تاریخ و فرهنگ ایران و پاکستان از شبکه‌های تلویزیونی و همکاری‌های خبری میان رسانه‌های دو کشور، به شناخت بهتر مردم از یکدیگر کمک کرده است.

     

  3.  تبادلات فرهنگی و نمایشگاه‌های هنری
    برگزاری هفته‌های فرهنگی، نمایشگاه‌های هنری و جشنواره‌های ادبی، از دیگر ابزارهای دیپلماسی فرهنگی میان ایران و پاکستان بوده است. در این رویدادها، آثار هنری مانند خوشنویسی، مینیاتور، موسیقی سنتی و صنایع دستی به نمایش گذاشته می‌شود. علاوه بر این، ایران و پاکستان همکاری‌هایی در زمینۀ حفظ و احیای میراث فرهنگی مشترک داشته‌اند. مرمت بناهای تاریخی، ترجمۀ متون ادبی و تاریخی و چاپ مشترک کتاب‌های فرهنگی، از جمله این اقدام‌ها بوده است.

     

  4.  همکاری‌های مذهبی و ترویج آموزه‌های اسلامی
    به دلیل اشتراکات مذهبی، ایران و پاکستان همواره در حوزۀ تعاملات دینی و مذهبی نیز همکاری داشته‌اند. برگزاری همایش‌های اسلامی، مبادلۀ علمای دینی و انتشار کتب و مجلات دینی، از جمله اقدام‌هایی است که در این زمینه انجام شده است. این همکاری‌ها، به تقویت پیوندهای معنوی و فرهنگی میان دو ملت کمک کرده است.

     

چالش‌ها و فرصت‌های تعاملات فرهنگی ایران و پاکستان

 

  •  چالش‌های تعاملات فرهنگی

    علی‌رغم اشتراکات فراوان فرهنگی، تعاملات فرهنگی ایران و پاکستان با چالش‌هایی روبه‌رو است که می‌تواند مانعی برای گسترش همکاری‌های دو کشور باشد. برخی از مهم‌ترین این چالش‌ها عبارت‌اند از:

     

  1.  کاهش نقش زبان فارسی در نظام آموزشی پاکستان
    یکی از مهم‌ترین چالش‌های تعاملات فرهنگی، کاهش تدریجی نقش زبان فارسی در پاکستان است. پس از دوران استعمار انگلیس، زبان اردو و انگلیسی، جایگزین فارسی شدند و آموزش رسمی زبان فارسی در مدارس و دانشگاه‌ها به حاشیه رفت. این امر باعث شده است که نسلِ جدید پاکستانی‌ها، کمتر با آثار ادبی و فرهنگی فارسی آشنا باشند.

     

  2.  نفوذِ فرهنگ غربی و تغییرات سبک زندگی
    روند جهانی شدن و گسترش فرهنگ غربی در پاکستان نیز، از دیگر موانع تعاملات فرهنگی ایران و پاکستان است. جوانان پاکستانی، امروزه بیشتر تحت تأثیر رسانه‌های غربی قرار دارند و علاقۀ کمتری به میراث مشترک فرهنگی ایران و پاکستان نشان می‌دهند.

     

  3.  مسائل ژئوپلیتیک و تأثیر سیاست‌های بین‌المللی
    تغییرات در سیاست‌های بین‌المللی و فشارهای خارجی بر روابط ایران و پاکستان نیز، بر تعاملات فرهنگی تأثیر گذاشته است. در برخی دوره‌ها، روابط سیاسی سرد میان دو کشور، منجر به کاهش همکاری‌های فرهنگی شده است. همچنین، برخی از بازیگران بین‌المللی تلاش کرده‌اند تا با اِعمال نفوذ، روابط فرهنگی ایران و پاکستان را محدود کنند.

 

  •  فرصت‌های تعاملات فرهنگی

    با وجود چالش‌های مذکور، فرصت‌های بسیاری برای تقویت روابط فرهنگی ایران و پاکستان وجود دارد که در صورت برنامه‌ریزی صحیح، می‌توان از آنها بهره‌برداری کرد.

     

  1.  گسترش آموزش زبان فارسی و تبادل دانشجو
    یکی از بهترین راهکارها برای تقویت روابط فرهنگی، افزایش کرسی‌های زبان فارسی در دانشگاه‌های پاکستان و حمایت از دانشجویان علاقه‌مند به این زبان است. همچنین، افزایش بورسیه‌های تحصیلی برای دانشجویان پاکستانی در دانشگاه‌های ایران می‌تواند به تحکیم این روابط کمک کند.

     

  2.  توسعۀ تعاملات هنری و سینمایی
    گسترش همکاری‌های سینمایی، تولید فیلم‌های مشترک و برگزاری جشنواره‌های فرهنگی می‌تواند به افزایش شناخت متقابل مردم دو کشور از یکدیگر کمک کند. این امر می‌تواند در ایجاد درک متقابل و افزایش علاقه به فرهنگ مشترک مؤثر باشد.

     

  3.  بهره‌گیری از فضای مجازی و رسانه‌های نوین
    فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، فرصتی بی‌نظیر برای ترویج فرهنگ مشترک ایران و پاکستان فراهم کرده‌اند. تولید محتوای فرهنگی، آموزشی و هنری دربارۀ اشتراکات تاریخی و فرهنگی و استفاده از رسانه‌های دیجیتال برای معرفی میراث مشترک، می‌تواند در افزایش تعاملات فرهنگی دو کشور نقش مهمی ایفا کند.

     

  4.  بهره‌برداری از ظرفیت تصوف و عرفان اسلامی
    با توجه به جایگاه تصوف در جامعۀ پاکستان، استفاده از ظرفیت خانقاه‌ها، محافل صوفیانه و متون عرفانی فارسی می‌تواند به اِحیای روابط فرهنگی کمک کند. انتشار ترجمه‌های جدید از آثار عرفانی فارسی، برگزاری نشست‌های علمی دربارۀ تأثیر تصوف ایرانی بر پاکستان و ترویج آموزه‌های عرفانی مشترک، می‌تواند به تحکیم این روابط بینجامد.

 

جمع‌بندی

 

ایران و پاکستان، فراتر از تعاملات سیاسی و اقتصادی، در بستر اندیشه و تمدن، پیوندی عمیق و بنیادین دارند که از گذشته‌های دور تاکنون استمرار یافته است. این پیوند، نه‌تنها برآمده از مجاورت جغرافیایی، بلکه برخاسته از نزدیکی فرهنگی، زبانی، مذهبی و فکری میان دو ملت است.

 

 چنانکه بررسی این پژوهش نشان می‌دهد، از دوران باستان تا عصر حاضر، سرزمین سِند و تمدن ایرانی در تأثیرگذاری متقابل بر یکدیگر نقش بسزایی داشته‌اند. نفوذ زبان فارسی در شبه‌قاره، گسترش عرفان و تصوف ایرانی و الهام‌گیری اندیشمندان پاکستانی از فلسفه و ادب ایرانی، همگی گواه بر این همزیستی تمدنی است. 

با نگاهی به دوران معاصر، درمی‌یابیم که روابط ایران و پاکستان همچنان بر پایۀ این پیوندهای فکری استوار است. اندیشه‌های اقبال لاهوری، که خود از میراث فکری ایران تأثیر پذیرفته بود، به‌عنوان پلی میان دو کشور عمل کرد و در بازتولید مفاهیم اسلامی و اجتماعی، الهام‌بخش بسیاری از متفکران ایرانی شد. در مقابل، اندیشمندانی چون علامۀ طباطبایی، شریعتی و مطهری نیز در رویکردهای فلسفی و اجتماعی خود، با نگاه به هویت اسلامی و چالش‌های مُدرن، همسویی فکری با جریان‌های روشنفکری در پاکستان نشان داده‌اند. با وجود برخی چالش‌های سیاسی، تعاملات فرهنگی و علمی میان دو کشور همچنان زنده است. برنامه‌های همکاری علمی، دانشگاهی و فرهنگی، در کنار دیپلماسی عمومی و تعاملات نخبگانی، می‌توانند مسیر روابط ایران و پاکستان را در آیندۀ هموارتر سازند. در دنیایی که هویت‌های ملی و تمدنی در حال بازتعریف و تحکیم هستند، 

 

ایران و پاکستان می‌توانند با تکیه بر مشترکات فکری و تمدنی خود، الگویی برای همزیستی، همکاری و تعالی فکری در منطقه باشند. استمرار این روابط، مستلزم تقویت دیپلماسی فرهنگی، توسع تعاملات علمی و پژوهشی و شناخت دقیق‌تر میراث مشترک دو ملت است.

 

 در نهایت، آنچه ایران و پاکستان را در سپهر اندیشه و تمدن به یکدیگر پیوند می‌دهد، نه‌تنها تاریخ مشترک، بلکه آینده‌ای است که می‌توان بر پایۀ این میراث گران‌بها ساخت. 

شرق