کتابها همیشه منبع اقتباس نیستند، بعضی وقتها خودشان موضوع فیلم و سریال میشوند، در این مواقع آنها قرار است معنای خاصی را القا کنند.
وقتی بحث کتاب و فیلم به میان میآید، ممکن است صرفاً اقتباسهای هنری به ذهن متبادر شود اما گاهی کتابها قهرمان داستان میشوند، گاهی کتابها محور اصلی فیلم قرار میگیرند و یا گاهی معانی تازهای خلق میکنند.
در بعضی از آثار سینمایی و تلویزیونی، کتاب دری به سوی دنیای جدید میگشاید و در برخی دیگر کتاب اندیشه جدید برای شخصیتهای داستان ایجاد میکنند. در این گزارش سعی شده به فیلمهایی که کتاب بخشی از محور و ساختار موضوعی فیلم را تشکیل می دهند اشاره شود.
عجیبتر از داستان
عجیبتر از داستان (Stranger Than Fiction,۲۰۰۶) به کارگردانی «مارک فورستر» داستان درباره «هارولد کریک» مأمور مالیات دقیق و منظم است که ناگهان صدای راویای را میشنود که زندگیاش را روایت میکند. این راوی نویسنده یک کتاب است که قهرمانان کتابهایش معمولاً در کتاب کشته میشوند.
«کتاب» در این فیلم نه تنها موضوعی فرعی نیست، بلکه شاکله اصلی فیلم را شکل میدهد و مرز میان واقعیت و خیال با حضور یک کتاب در حال نوشتهشدن، شکسته میشود.
رابی اسپارکس
رابی اسپارکس (۲۰۱۲)، فیلمی به کارگردانی «جاناتان دیتون» و «والری فاریس» است. داستان فیلم درباره نویسندهای جوان است که با نوشتن درباره دختری خیالی، او را وارد دنیای واقعی میکند.
کتاب در این فیلم و در معنای بازتر آن ادبیات، ابزار قدرت و کنترل است؛ با نوشتن، نویسنده سرنوشت و رفتار شخصیت زندهشده را شکل میدهد. اگرچه این فیلم به نقش مستقیم کتاب اشارهای ندارد اما «خلق ادبی» سویهای نموددار محسوب میشود.
فیلم به شکلی استعاری نشان میدهد که نوشتن میتواند، «واقعیت» را خلق کند و اینجاست که نقش مهم و قدرت کتاب و نویسنده بارز میشود.
ارباب صفحات
ارباب صفحات (۱۹۹۴,The Pagemaster) را در ژانر فانتزی باید دستهبندی کرد. این فیلم به کارگردانی « جو جانستون» داستان پسربچهای ترسو است که در یک کتابخانه گرفتار و وارد دنیای فانتزی کتابها میشود.
کتاب در این فیلم نقش پررنگی دارد، کتابها بهعنوان شخصیتهایی زنده، راهنمای پسر برای غلبه بر ترسهایش هستند.
کتابخانه در این فیلم دروازهای به دنیای گسترده تخیل است. سه کتاب در این فیلم همراه ریچارد بوده که شامل ماجراجویی، ترسناک، فانتزی هستند. در عین حال این کتابها نمایندههای ژانرهای ادبی هستند و نشان میدهند چگونه هر سبک داستانی میتواند تجربهای خاص ایجاد کند.
فیلم اشارههایی به کتابهای کلاسیک هم دارد مانند «موبی دیک» و «دکتر جکیل و آقای هاید» تا «جزیره گنج» و «فرانکنشتاین» و البته پیامی مهم نیز برای بچهها در لابهلای سکانسهای فیلم نیز نهفته است، اینکه کتاب، راهنمای خوبی برای زندگی است.
کتاب ایلای
کتاب ایلای (The Book of Eli, ۲۰۱۰) به کارگردانی «آلبرت و آلن هیوز» داستانی در دنیایی پساآخرالزمانی است که در آن مردی تنها بهنام «ایلای» مأموریتی دارد تا کتابی مقدس را به غرب برساند؛ کتابی که به باور او میتواند تمدن را بازسازی کند.
کتاب در این فیلم نقش منجی دارد. کتاب در این فیلم، نهفقط مادی و فیزیکی، بلکه نماد دانش، ایمان، و نجات است.
ایلای در واقع حامل میراثی است که آینده بشر به آن وابسته است و قرار است بشریت را نجات دهد.
انجمن ادبی و پای پوست سیبزمینی گارنزی
انجمن ادبی و پای پوست سیبزمینی گارنزی (۲۰۱۸) به کارگردانی مایک نیوول و اقتباسی از کتابی با همین عنوان به نویسندگی مری آن شفر و آنی باروز است.
داستان فیلم از این قرار است که جولیت اشتون، نویسندهای جوان در لندن پس از جنگ جهانی دوم، با نامهای از یک مزرعهدار اهل جزیره گارنزی روبهرو میشود که درباره انجمنی ادبی با نامی عجیب مینویسد. او تصمیم میگیرد به جزیره سفر کند تا راز این انجمن را کشف کند و داستان واقعیاش را بنویسد.
کتابها در این فیلم کارکردی چندوجهی دارند. در ظاهر، انجمن ادبی شکل گرفته تا پوششی برای گردهمایی اعضا در برابر اشغالگران نازی باشد، اما در لایههای عمیقتر، کتاب تبدیل به نقطه ارتباط بین شخصیتها، پناهگاهی برای امید و راهی برای بقا در شرایط دشوار جنگ شده است.
کتاب در این فیلم نقش ارتباط دهنگی و امیدبخشی دارد. این فیلم نشان میدهد که چگونه گفتوگو درباره ادبیات میتواند افراد را به یکدیگر نزدیک کند و حتی هویت فردی و جمعی بسازد و همگان را به روشنایی امیدوار کند.
کتاب دزد
فیلم کتاب دزد (۲۰۱۳) به کارگردانی برایان پرسیوال، اقتباسی از کتابی به همین عنوان اثر مارکوس زوساک است.
داستان فیلم از این قرار است که در دوران آلمان نازی، دختری به نام لیزل با کمک پدرخواندهاش، خواندن یاد میگیرد و با دزدیدن و خواندن کتابها، دنیایی تازه برای خود میسازد. لیزل با دزدین کتاب ها و به اشتراک گذاری ان با دیگران به نوعی آرامش درون نیز دست پیدا می کند.
کتاب نیز در این فیلم حامل پیام های پنهانی مختلفی است. کتاب صرفاً یک شیء فرهنگی یا ابزاری برای آموزش نیست، بلکه به نماد مقاومت و نجات تبدیل میشود. لیزل در شرایط خشن آلمان نازی، با دزدیدن و خواندن کتابها در برابر خاموشی تحمیلی میایستد.
در این فیلم کتاب یک لایه عمیق تری نیز دارد، اینکه لیزل از طریق کلمات، جهانی پرمعناتر می سازد و حتی با ترسهایش شود.
کتابخوان
فیلم کتابخوان (۲۰۰۸) به کارگردانی استیون دالدری و اقتباسی از کتابی با همین نام به نویسندگی برنارد شلینک است.
در این فیلم مردی آلمانی گذشته عاطفیاش و رابطهای عاشقانه با زنی بزرگتر از خود که در دوران نوجوانیاش شکل گرفته بود را به یاد میآورد زنی که رازی بزرگ را در دل خود پنهان کرده است.
اگرچه در نگاه اول «کتاب» موضوع اصلی داستان فیلم نیست اما کتاب در جنبه های مهم زندگی نقش زن داستان حضوری مهم دارد.
در فیلم «کتابخوان»، کتاب و کتابخواندن نقشی تعیینکننده در روایت، آشکار شدن شخصیتها و تنشهای اخلاقی فیلم دارد. شخصیت اصلی زن (هانا) بیسواد است و این بیسوادی، نمادی از ناتوانی در درک جهان، و شاید حتی گناه تاریخی است که به آن آلوده شده است.
مایکل، پسر نوجوان، با صدای بلند برای هانا کتاب میخواند و همین رابطه بعدها به شکل غیرمستقیم و از راه نوارهای صوتی ادامه مییابد. کتابها بهعنوان ابزار ارتباط انسانی، درمان عاطفی و حتی گشودن دروازههای قضاوت اخلاقی عمل میکنند.
ادبیات و کتاب خوانی عامل مهم ارتباطات شخصیت های اصلی داستان می شود که تا سال ها به عنوان محرک اصلی در برقراری پیوند عاطفی ادامه دارد.
نشانههایی که در این فیلمها نمود دارند این است که سازندگان آثار سعی کردهاند که معانی از سویههای تاثیرگذار کتاب را در ذهن بیننده تفسیر کنند. نشانههایی نظیر قدرت کتاب در تغییر نگرش و شخصیت، قدرت نویسندگان در ایجاد تغییر و … که بدینسان کتابها در نقش اول فیلم ها ایفای نقش کردند.