شاهد کاپور، بازیگر مطرح مسلمان سینمای هند درچند سالی که ازفعالیتهای هنریاش میگذرد،درنقشهای متفاوت و غیرمتعارفی ظاهر شده و خودش را محدود به کاراکترهای کلیشهای و جوان عاشقپیشه نکرده است. این فیلمها از سوی منتقدان و تماشاگران جدی سینما با استقبال روبهرو شده و نام بازیگر رابهعنوان هنرمندی مسئول و غیرمتعارف مطرح کرده است.
سریال «اسکناسهای جعلی» که این روزها از شبکه تهران در حال پخش است، با استقبال منتقدان و تماشاگران روبهرو شد. این سریال هم بهدنبال فیلمهای متفاوت بازیگر، حالوهوایی غیرمتعارف و اجتماعی داردوداستان پرتنش ودلهرهآور آن،روی موضوعات و مشکلاتی که جامعه معاصر هند با آنها روبهروست دست گذاشته است. در داستان اسکناسهای جعلی، شاهد نقش سانی، جوان هنرمندی را بازی میکند که بهدلیل شرایط نامساعد اقتصادی بیکار است و روزنامهای که پدربزرگ آرمانخواه او منتشر میکند، تیراژ چندانی ندارد. سانی برخلاف پدربزرگ انقلابی خود که افتخارمبارزه علیه استعمار انگلیس ورهایی کشور ازقید تسلط بریتانیا را دارد، بهدنبال یک زندگی بهتر است. همین مسأله باعث میشود با بهرهگیری از استعداد طراحی خود، دست به چاپ اسکناسهای تقلبی بزند و پولدار شود. اما او برای ادامه فعالیت با دو مشکل روبهروست: یکی مامور وظیفهشناس پلیسی که بهدنبال ردپایی از اوست و دیگری، یک رهبر مافیایی که فعالیتهای سانی را مانعی برای ادامه کار خود میداند. شاهد کاپور در گفتوگوی زیر (که از چند منبع مختلف گردآوری شده است) درباره سریال و نقش خود گفته است.
بهعنوان یک بازیگر مشهور، چه عاملی شما را ترغیب به بازی در یک سریال تلویزیونی میکند؟
برای من همیشه و دروهله نخست، داستان فیلمنامه و نوع شخصیتی که قرار است ایفا کنم، اهمیت دارد. به همین دلیل برایم فرقی نمیکند که در کدام مدیوم بازی میکنم. اگر فیلمنامهای پیام جدی برای انتقال داشته باشد وبه طرح مسائل ومشکلات موجود در جامعه بپردازد، بدون هیچ تردیدی آنرا قبول میکنم. اسکناسهای جعلی فیلمنامه درخشانی دارد و ازتازگی خاصی برخوردار است. مشابه چنین داستانی را در کمتر فیلم یا سریالی دیدهایم وکاراکتر سانی،بسیار بدیع وتازه است.ما درسطح جامعه با مشکلاتی همچون بیکاری، نبود اشتغال برای جوانان و طعمههای جذابی که سر راه آنها قرار دارد روبهروهستیم.حرفهای قشنگ زیادی درباره فراهمکردن امکانات شغلی و تحصیلی زده میشود؛ اما درعمل، فعالیت چندانی به چشم نمیخورد. داستان اسکناسهای جعلی سراغ مطرحکردن موضوعی رفته است که از مشکلات عمده و اصلی جامعه شهری وجوانان این جامعه است. این داستان بهخوبی نشان میدهد که ورود به دنیای خلافکاری چه عواقب سنگین و تلخی درپی دارد و پایان آن میتواند بهشدت دردناک و تراژیک باشد. همین نگاه فیلمنامهنویسان کافی بود تا برای بازی در سریال درنگ نکنم. درعینحال، این روزها سریالهای اینترنتی و استریم بهصورت بخش مهمی از زندگی همه ما درآمده است و نمیتوان آنرا نادیده گرفت.
این مجموعه تلویزیونی قرار بود بهصورت فیلمی سینمایی ساخته شود، اما تبدیل به سریال شد. چرا؟
از زمانی که تیم دونفره راج و دیکی تصمیم به ساخت اسکناسهای جعلی گرفتند، با آنها در ارتباط بودم و درباره موضوع صحبت میکردیم. آنها با من تماس گرفتند و گفتند داستانی دارند که میخواهند من نقش اصلی آن را ایفا کنم. طی گفتوگو متوجه شدیم این داستان به قدری طولانی است که نمیتوان تمام آن را در قالب یک فیلم سینمایی جا داد. حتی فیلمی دوساعتهونیمه هم (که زمان فیلمهای هندی است) نمیتوانست حق مطلب را در رابطه با این داستان ادا کند. داستان بخشهای ارزشمندی در خود داشت که نمیشد بهراحتی از کنارشان گذشت. در یک سریال شما میتوانید کاراکترها را گسترش داده و نگاهی عمیقتر به آنها داشته باشید. درعینحال، متن داستان هم عمیقتر و نگاهی موشکافانه بر آن مسلط میشود. شما وقتی یک سریال میسازید امکان آنرا دارید که به جزئیات توجه بیشتری داشته باشید و با رعایت آنها، داستان و کاراکترهایی عمیقتر تحویل دهید. طبیعی است که من هم در مقام بازیگر ترجیح میدهم در چنین حالوهوایی کار کنم. میخواستم کاری را انجام دهم که به خود من این اجازه را میدهد در قالب شخصیتی ظاهر شوم که در طول ۷ ــ ۶ ساعت مورد بررسی قرار گرفته و موشکافی میشود.
از نکات قابل توجه سریال این است که نگاهی به جامعه امروز هند دارد و برای تعریف داستانش، راهی گذشتهها نمیشود.
نکته جالب سریال همین است. نهتنها درباره جامعه امروزی صحبت میشود، بلکه درباره طبقه متوسط کشور هم هست. این طبقه در فیلمها و سریالهای هندی غایب است و انگار گم شده است. طبقه متوسط در سینما و تلویزیون ما بهشدت مورد غفلت قرار گرفته و هیچ صحبتی درباره وضعیت، شرایط و مشکلات آن نمیشود. این درحالیاست که این طبقه پرجمعیتترین طبقه در کشور ماست. برایم خیلی جالب بود که فیلمسازان سراغ آدمهایی از این طبقه رفته و قصد بازگویی مشکلات آنها را دارند. داستان اسکناستقلبی سعی دارد درباره داشتهها و نداشتههای این طبقه حرف بزند. اینجا فقط درباره بمبئی صحبت نمیشود، صحبت درباره کل کشور است. درعینحال، داستان نهفقط درباره اسکناسهای جعلی که درباره آدمهای تقلبی و فیک هم هست. تقلبیبودن بهنوعی در جامعه ما به آدمها به ارث رسیده و هر نسل آنرا به نسل بعدی منتقل میکند. آنچه که بهنام جعل میشناسیم تنها در کارهایی مثل اسکناس نیست و میتوان این جعل را در تمام ظواهر زندگی روزمره دید: هویت جعلی، زندگی جعلی، شغل جعلی و … . جعلکردن امروزه یک مشکل جدی و واقعی است که در همه سطوح حیات دارد و البته با آنکه غیرقانونی است، اما وجود دارد. این چیزی شبیه یک جنایت بیچهره و فاقد صورت است که خطر آن جدیتر از هرچیز دیگری است و متاسفانه کسانی که آنرا مرتکب میشوند اصلا فکر نمیکنند و باور ندارند که کارشان غیرقانونی و جنایتکارانه است.
بهعنوان یک بازیگر مشهور، چه عاملی شما را ترغیب به بازی در یک سریال تلویزیونی میکند؟
برای من همیشه و دروهله نخست، داستان فیلمنامه و نوع شخصیتی که قرار است ایفا کنم، اهمیت دارد. به همین دلیل برایم فرقی نمیکند که در کدام مدیوم بازی میکنم. اگر فیلمنامهای پیام جدی برای انتقال داشته باشد وبه طرح مسائل ومشکلات موجود در جامعه بپردازد، بدون هیچ تردیدی آنرا قبول میکنم. اسکناسهای جعلی فیلمنامه درخشانی دارد و ازتازگی خاصی برخوردار است. مشابه چنین داستانی را در کمتر فیلم یا سریالی دیدهایم وکاراکتر سانی،بسیار بدیع وتازه است.ما درسطح جامعه با مشکلاتی همچون بیکاری، نبود اشتغال برای جوانان و طعمههای جذابی که سر راه آنها قرار دارد روبهروهستیم.حرفهای قشنگ زیادی درباره فراهمکردن امکانات شغلی و تحصیلی زده میشود؛ اما درعمل، فعالیت چندانی به چشم نمیخورد. داستان اسکناسهای جعلی سراغ مطرحکردن موضوعی رفته است که از مشکلات عمده و اصلی جامعه شهری وجوانان این جامعه است. این داستان بهخوبی نشان میدهد که ورود به دنیای خلافکاری چه عواقب سنگین و تلخی درپی دارد و پایان آن میتواند بهشدت دردناک و تراژیک باشد. همین نگاه فیلمنامهنویسان کافی بود تا برای بازی در سریال درنگ نکنم. درعینحال، این روزها سریالهای اینترنتی و استریم بهصورت بخش مهمی از زندگی همه ما درآمده است و نمیتوان آنرا نادیده گرفت.
این مجموعه تلویزیونی قرار بود بهصورت فیلمی سینمایی ساخته شود، اما تبدیل به سریال شد. چرا؟
از زمانی که تیم دونفره راج و دیکی تصمیم به ساخت اسکناسهای جعلی گرفتند، با آنها در ارتباط بودم و درباره موضوع صحبت میکردیم. آنها با من تماس گرفتند و گفتند داستانی دارند که میخواهند من نقش اصلی آن را ایفا کنم. طی گفتوگو متوجه شدیم این داستان به قدری طولانی است که نمیتوان تمام آن را در قالب یک فیلم سینمایی جا داد. حتی فیلمی دوساعتهونیمه هم (که زمان فیلمهای هندی است) نمیتوانست حق مطلب را در رابطه با این داستان ادا کند. داستان بخشهای ارزشمندی در خود داشت که نمیشد بهراحتی از کنارشان گذشت. در یک سریال شما میتوانید کاراکترها را گسترش داده و نگاهی عمیقتر به آنها داشته باشید. درعینحال، متن داستان هم عمیقتر و نگاهی موشکافانه بر آن مسلط میشود. شما وقتی یک سریال میسازید امکان آنرا دارید که به جزئیات توجه بیشتری داشته باشید و با رعایت آنها، داستان و کاراکترهایی عمیقتر تحویل دهید. طبیعی است که من هم در مقام بازیگر ترجیح میدهم در چنین حالوهوایی کار کنم. میخواستم کاری را انجام دهم که به خود من این اجازه را میدهد در قالب شخصیتی ظاهر شوم که در طول ۷ ــ ۶ ساعت مورد بررسی قرار گرفته و موشکافی میشود.
از نکات قابل توجه سریال این است که نگاهی به جامعه امروز هند دارد و برای تعریف داستانش، راهی گذشتهها نمیشود.
نکته جالب سریال همین است. نهتنها درباره جامعه امروزی صحبت میشود، بلکه درباره طبقه متوسط کشور هم هست. این طبقه در فیلمها و سریالهای هندی غایب است و انگار گم شده است. طبقه متوسط در سینما و تلویزیون ما بهشدت مورد غفلت قرار گرفته و هیچ صحبتی درباره وضعیت، شرایط و مشکلات آن نمیشود. این درحالیاست که این طبقه پرجمعیتترین طبقه در کشور ماست. برایم خیلی جالب بود که فیلمسازان سراغ آدمهایی از این طبقه رفته و قصد بازگویی مشکلات آنها را دارند. داستان اسکناستقلبی سعی دارد درباره داشتهها و نداشتههای این طبقه حرف بزند. اینجا فقط درباره بمبئی صحبت نمیشود، صحبت درباره کل کشور است. درعینحال، داستان نهفقط درباره اسکناسهای جعلی که درباره آدمهای تقلبی و فیک هم هست. تقلبیبودن بهنوعی در جامعه ما به آدمها به ارث رسیده و هر نسل آنرا به نسل بعدی منتقل میکند. آنچه که بهنام جعل میشناسیم تنها در کارهایی مثل اسکناس نیست و میتوان این جعل را در تمام ظواهر زندگی روزمره دید: هویت جعلی، زندگی جعلی، شغل جعلی و … . جعلکردن امروزه یک مشکل جدی و واقعی است که در همه سطوح حیات دارد و البته با آنکه غیرقانونی است، اما وجود دارد. این چیزی شبیه یک جنایت بیچهره و فاقد صورت است که خطر آن جدیتر از هرچیز دیگری است و متاسفانه کسانی که آنرا مرتکب میشوند اصلا فکر نمیکنند و باور ندارند که کارشان غیرقانونی و جنایتکارانه است.