دهه ۱۳۳۰، همزمان با رشد چاپخانهها و ظهور ناشران نوپا، عرصهای پرجنبوجوش و پرتلاطم برای نشر کتاب بود؛ از رونق انتشار رسمی تا جریانهای پنهان و محدودیتهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.
با وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و برقراری حکومت نظامی، اختناق سیاسی گسترش یافت و مطبوعات عصر آزادی تعطیل و چاپخانههای بخش خصوصی با بحران مواجه شدند. علاوه براین چاپگران مخفی برای مدتی طولانی پس از کودتا، در چاپ اعلامیهها و بیانیههای سیاسی از شگردها و روشهای خاصی استفاده میکردند. فصل مهمی از تاریخ سانسور چاپخانهها، کتاب و مطبوعات در دوره پهلوی دوم، مربوط به اقدامات محرمعلیخان، مفتّش شهربانی، و شگردهای او در اعمال نظارت دولت بر چاپخانهها است.
کمی قبلتر از سال ۱۳۳۲، از سال ۱۳۲۰ نشان میدهد، نشر کتاب در عصر پهلوی دوم، تحت تأثیر عوامل فرهنگی، اجتماعی و فنی، مراحلی گوناگون و گاه متفاوت را پشت سر گذاشته است. تا سه دهه بعد از این، از منظر تحولات سیاسی و اجتماعی بسیار پُرتلاطم بود و همین دگرگونیها در عرصههای مختلف زندگی، ازجمله نشر کتاب، تأثیر مستقیم بر جای گذاشت.
آمار سالانه تولید کتاب سال ۱۳۲۲ عدد ۱۹۳ را نشان میدهد اما در ادامه با روندی صعودی، حرکت میکند و سال ۱۳۳۰ به ۵۳۸ عنوان رسید. وقوع کودتای ۲۸ مرداد و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی پس از آن، بار دیگر نشر کتاب را کاهش داد. با این حال سال ۱۳۳۴، شمار کتابهای منتشرشده به ۷۹۷ عنوان رسید که رکوردی بیسابقه در تاریخ نشر ایران بود.
نوسانهای آماری نشر کتاب
دادههای کتابشناسی ملی نشان میدهد در دهه ۳۰ میانگین شمار کتابها سالانه بیش از ۵۰۰ عنوان بود. با این حال سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ بازار کتاب با تورمی بیسابقه مواجه شد. ناشران به دلیل اشباع بازار ناچار شدند کتابها را با تخفیفهای سنگین یا حتی بهصورت کیلویی بفروشند؛ پدیدهای که از آن بهعنوان نشانهای از بحران فرهنگی و اقتصادی آن دوره یاد میشود.
بهطور کلی از ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۹ منحنی نشر کتاب روندی نزولی پیمود اما در دهههای ۴۰ و ۵۰ دوباره رشد یافت. اگر در آغاز دهه ۱۳۲۰ بهطور متوسط ۷۰ عنوان کتاب در سال منتشر میشد، این رقم در آغاز دهه ۱۳۵۰ به ۲۷۰۰ عنوان رسید و حتی در سالهای پایانی دهه ۴۰ به حدود ۴ هزار عنوان نیز افزایش یافت. با این حال در آستانه انقلاب اسلامی (۱۳۵۷) بار دیگر با کاهش جدی روبهرو شد و به حدود نصف سالهای پیش از آن رسید.
اسناد و مدارک موجود نشان میدهد، سیاستهای دولت پهلوی دوم در قبال رسانه کتاب را میتوان در سه محور اصلی دستهبندی کرد: سیاستهای حمایتی، سیاستهای ترویجی و سیاستهای نظارتی (ممیزی).
پس از شهریور ۱۳۲۰ و تحولات ناشی از جنگ جهانی دوم و بیثباتی سیاسی داخلی، حوزه کتاب نیز بدون سیاستی مشخص و مدون پیش میرفت. اما از اواخر دهه ۴۰ بهویژه با تصویب قانون تفکیک وزارت فرهنگ و تشکیل وزارت فرهنگ و هنر، برنامهریزی در این عرصه نظاممند شد. نقطه عطف این سیاستها، سال ۱۳۴۸ بود که شورای عالی فرهنگ و هنر اصول سیاست فرهنگی کشور را تصویب کرد. از این سال به بعد، کتاب بهعنوان زیرمجموعهای از فرهنگ، تابع سیاستهای رسمی دولت شد.
افزایش چاپخانهها و ناشران
از سال ۱۳۳۲ به بعد، با فرمان شاه و حمایتهای دولتی، بر شمار چاپخانهها در تهران و شهرستانها افزوده شد. در همین دوران بسیاری از ناشران قدیمی و تازهتأسیس همچون امیرکبیر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انتشارات فرانکلین، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و دیگران، نقش مهمی در رشد نشر ایفا کردند.
دانشگاه تهران نیز با توسعه فعالیتهای انتشاراتی و تجهیز چاپخانه، به یکی از مهمترین مؤسسات نشر کتاب بدل شد و بخش قابل توجهی از نیاز دانشگاههای کشور را تأمین میکرد. همزمان برخی سازمانها و وزارتخانهها همچون سازمان برنامه و بودجه، شرکت ملی نفت ایران و وزارت فرهنگ و هنر نیز در حوزه نشر تخصصی وارد عمل شدند.
در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی و بهویژه از سال ۱۳۳۲، با تسهیلات گستردهای که دولت به فرمان شاه در اختیار علاقهمندان به فن چاپ قرار داد، شمار چاپخانهها به سرعت افزایش یافت. افزایش تعداد چاپخانهها، به صورت طبیعی، زمینهساز افزایش چاپ کتاب شد و این توسعه تنها به تهران محدود نماند، بلکه در شهرهای دیگر ایران، حتی شهرهای کوچکتر، نیز چاپخانهها تاسیس شدند. البته برخی از این چاپخانهها به چاپ کتاب نمیپرداختند و اغلب مخصوص انتشار روزنامههای محلی بودند.
همزمان با افزایش تعداد چاپخانهها، ماشینهای چاپ مدرنتر و مجهزتری وارد شد و تا سال ۱۳۵۵ چاپ افست، مسطح و رتاتیو، جای چاپ سنگی را در چاپخانههای مختلف گرفت. در این دوران، علاوه بر ناشران قدیمی، ناشران جدیدی نیز پدید آمدند که هر یک در انتشار کتابهای علمی، بسته به توانایی خود نقش مؤثری ایفا کردند؛ از جمله انتشارات افشاری، امیرکبیر، بارانی، بنگاه ترجمه و نشر، مؤسسه انتشارات فرانکلین، فروغی، چهر، دهخدا، دانش، سردار سخن، سعادت، صفیعلیشاه، طبع، کتاب طهوری، فرهومند، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، گنج دانش، زوار، گوتنبرگ، مرکزی، مروج و بنیاد شرق نیل. تمامی این ناشران و کتابفروشان عمدتاً در تهران فعالیت میکردند.
بهعنوان مثال مرحوم عبدالرحیم جعفری، موسس انتشارات امیرکبیر میگوید: «پس از ۱۸ سال کارگری در چاپخانهها و خدمت سربازی و بساط کتابفروشی در مسجد شاه تهران که سیساله شده بودم، سال ۱۳۲۸ مؤسسه انتشارات امیرکبیر را در یک بالاخانه ۱۶ متری در خیابان ناصرخسرو تأسیس کردم. در آنزمان تیراژ بهترین کتابها حداکثر از یکهزار و پانصد نسخه تجاوز نمیکرد.»
در شهرستانها نیز به تدریج ناشران بومی به عرصه فعالیت وارد شدند؛ ازجمله کتابخانههای تأیید و ثقفی در اصفهان، تربیت، چهر و سروش در تبریز، باستان و زوار در مشهد و کتابخانههایی در قم و شیراز. تمامی این ناشران بخشی از بخش خصوصی کشور بودند و فعالیتهای ملی داشتند.
علاوه بر این، مؤسسات انتشاراتی دیگری نیز شکل گرفتند که با حمایت و توجه دولت، سازمانهای پیشرفتهتر و گستردهتری شدند و توانستند با میدانی وسیعتر به اقدامات قابل توجهی دست یابند. این مؤسسات نقش مؤثری در توسعه صنعت نشر و افزایش دسترسی عمومی به کتاب ایفا کردند..
ایبنا