هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده برجسته ادبیات کودک و نوجوان، در چهلودومین قسمت برنامه «اکنون» به میزبانی سروش صحت درباره زندگی، آثار و نگاه خود به ادبیات سخن گفت.
او در گفت و گو با سروش صحت در برنامه اخیر «اکنون» گفت: وقتی در روستای سیرج در کنار مادربزرگ و پدربزرگم بود، طی شش هفت سال تمام سرپرست هایم را از دست دادم و وقتی به کرمان آمدن بی سرپرست بودم فقط دو تا عمو داشتم که زن و بچه داشتند و کاری به من نداشتند اما سرپرست من شدند.
او افزود: چند ماهه بودم که مادرم را از دست دادم. پدرم، حالت روانی پیدا کرده بود و از کارش در ژاندامری اخراج شد و به سیرج آمد. بعد از اینکه پدربزرگم فوت کرد، مادربزرگم مرد. چون مادر نداشتم که شب ها برایم قصه بگوید، پدربزرگم و مادربزرگم قصه ها را نصفه نیمه برایم تعریف می کرند و بقیه را خودم می ساختم. گاوی داشتم که کنار رودخانه می بردم تا بچرد، همانجا خیال پردازی می کردم و در ذهنم قصه می ساختم. این ها باعث شد که من به قصه و قصه گویی پناه ببرم.
وی خاطرنشان می کند: پدربزرگم خیلی خوب قصه می گفت ولی قصه هایش را نیمه تمام می گذاشت و می خوابید و من بقیه قصه را در ذهنم می ساختم. شاید کسی باور نکند ولی به من قصه پناه بردم. قصه با من بود. من با قصه بزرگ شدم و به جای نان و کفش و لباس فقط قصه داشتم. من تا همین چند سال پیش که قصه نوشتن را کنار گذاشتم با قصه ها زندگی می کردم. من روی این زمین هیچ امید و کسی را نداشتم و فقط خیال پردازی می کردم.
* یکی از بدبختی های امروز، دوری از کتاب است
در ادامه صحت به این جمله مرادی کرمانی که قصه چه مامن خوبی است تا در مسائل و مشکلات به آن پناه ببرید، اشاره کرد و آقای قصه گو در ادامه گفت: اخیرا کتاب «ما ایرانی ها چکونه زندگی می کنیم» را می خواندم و آنجا تعبیر زیبایی خواندم اینکه انسان، حیوان قصه گو است و هیچ حیوانی، قصه نمی گوید. کاری که قصه می کند فقط واژه نیست، قصه دارای عمق و حس است.
به باور نویسنده «شما که غریبه نیستید» یکی از بدبختی های فضای مجازی، دوری از کتاب است. موقع کتابخوانی، سفیدخوانی بین سطرها، ذهن را فعال می کند. هر چه زمان می گذرد نویسندگان قدری همچون داستایفسکی، همینگوی، تولستوی و مارکز در تمام دنیا کم می شوند. مارکز می گوید اگر مادرم برایم قصه نمی گفت من قصه گو نمی شدم. فضای مجازی دارد جهان را در حوزه ادبیات عقب می اندازد و آدم ها را در عرصه ذهن و احساس تنبل کرده است. انسان دارد از مرحله انسانیت دور می شود و به ربات تبدیل می شود.
برنده جایزه جهانی «هانس کریستین اندرسن» در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به جنایات رژیم صهیونیستی و کودک کشی در غزه، عنوان کرد: من بلد نیستم سیاسی حرف بزنم ولی دنیا دارد خیلی بد می شود و انسانها از انسانیت تهی می شوند. وقتی بچه های غزه را می بینم که گرسنگی می شوند دلم به درد می آید. من می فهمم گرسنگی یعنی چه چون در کودکی، گرسنگی کشیده ام بنابراین بچه های غزه را حس می کنم و دیگر بچه های گرسنه جهان را.
* قصه آدم های کودکی ام همیشه همراهم بود
مرادی کرمانی درباره اینکه چطور قصه های کودکی را به این خوبی و با جزئیات می نویسد، گفت: من هم چشم های خوبی داشتم که می دیدم و هم گوش های خوبی داشتم که می شنیدم بدون اینکه بخواهم چیزی را پنهان کنم همه آنچه را می دیدم و می شنیدم در ذهنم ضبط می کردم. در واقع من از زمانه خودم و از آدم های دوروبرم، از آدم هایی که در روستای سیرج کرمان بودند و تا سیزده چهارده سالگی که در آنجا بودم و بعد به کرمان آمدم و سپس به تهران، قصه هایی داشتند که آنها را ثبت کردم.
به باور وی، طنز خوب و ماندگار، آن طنزی است که به لب، لبخند می آورد، به دل، درد و به سر، فکر و با اشاره به مجموعه «قصه های مجید» خاطرنشان کرد: تا جایی که یادم می آید هیچکدام از قصه های مجید، پایان شادی ندارد. مجید همیشه دچار مشکل است و مشکلش هم حل نمی شود ولی او همیشه دویده و تلاش کرده، تلاش که قابل تحسین است چون هرگز جا نزده و از رو نرفته است.
سروش صحت با اشاره به داستان ماجرای «شرم» در قصه های مجید می گفت این قصه با گذشته سه دهه همراه با من است و محصول هنر شما و آقای پوراحمد است که علاوه بر سه عنصری که درباره طنز خوب گفتید، اشک را هم به چشم می آورد.
* آموزش و پرورش مخالف «قصه های مجید» بود
آقای قصه گو در ادامه این صحبت های میزبان برنامه با بیان اینکه قصه خوب، قصه ای است که مردم بفهمند و خواص بپسندند، گفت: خوشحالم این کتاب را نوشتم ولی وقتی منتشر شد با عده ای کسانی که کتاب را می خواندند مشکل داشتم. آنوقت ها جنگ بود و به من می گفتند تو چرا از ادبیات جنگ نمی نویسی؟ باید بروی سراغ این حوزه. گفتم من شنیدم که کتاب «قصه های مجید» را در جبهه های جنگ می خوانند و با آن می خندند. حتی آموزش و پرورش حدود بیست سال اجازه نداد که قصه های مجید وارد کتابهای درسی شود ولی الان چند تا از قصه ها را در کتابهای درسی آورده اند. آن زمان می گفتند که این کتاب بدآموزی دارد و مجید بچه بدی است.
نویسنده «مهمان مامان» با یادآوری خاطره ای اضافه کرد: یکبار مرا به دانشسرای عالی دعوت کردند که مخاطبانم جمعی از معلمان بودند یکی از معلم ها گفت وقتی سریال قصه های مجید پخش می شود، روز بعدش بچه های بد، بی تربیت و غیرقابل تحملی به مدرسه می آیند که ادای مجید را درمی آورند و ما خیلی به تلویزیون اعتراض کردیم که این سریالهای بدآموزی را پخش نکنند!
به باور مرادی کرمانی، ادبیات عامیانه در لایههای زبانی نهفته است و یادآور شد: کسی نمی رود دنبال کتابی درباره لهجه یک شهر بگردد اما وقتی همین لهجه و اصطلاحات در قصه وارد میشود، ماندگار میشوند.
او در پایان بار با تواضع گفت: اگر در میان حرفهایم خودستایی به نظر رسید، عذرخواهی می کنم. من کسی نیستم اما امیدوارم آنچه گفته شد، برای نسل امروز که می خواهد نویسنده یا شاعر شود، سودمند باشد. شعر و نوشتن هیچ وقت از بین نمی روند. شاعری گفته بود اگر همه کتابهای گمراه کننده را بسوزانید، باز هم شعر زاده می شود، چون شعر در دل انسانهاست.
قدس آنلاین