: فیلم سینمایی «لاکپشت» بعد از دو سال توقف در صف اکران توانست تنها با یک سانس ویژه در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر راه خود را به سینمای ایران باز کند. این اثر با بازی فرهاد اصلانی، صابر ابر و نازنین بیاتی اکنون به عنوان یک فیلم غیرکمدی و تاملبرانگیز با فیلمهایی همچون «پیرپسر» و «زن و بچه» رقابت میکند. به همین بهانه بهمن کامیار کارگردان اثر در گفتوگو با خبرآنلاین به فرازونشیبهایی که «لاکپشت» در مسیر خود داشته است، پرداخت.
«لاکپشت» از کجا متولد شد؟
کامیار درباره ریشه ایده فیلم توضیح داد: «ایدهاش از کجا آمد؟ واقعیت این است که اگر بگویم ایدهاش از کجا آمد شاید خندهدار باشد. فکر میکنم برای اولین بار است که دارم میگویم. من در سفر شمال کشور بودم با خانواده، اطراف نمکآبرود. آنجا یک مرکز تفریحی بود که حالا اسمش یادم نمیآید، در آن مقطع یک سری از بازیهای سهبعدی و این چیزها تازه مد شده بود. من در آن مرکز تفریحی قدم میزدم که دیدم از یک سالن نسبتا بزرگ، صدای جیغوداد و این چیزهای عجیبوغریب میآید. کنجکاو شدم، رفتم داخل، دیدم یک سری آدم ایستادهاند و عینکی هم به چشمشان بستهاند و دارند در یک فضای خیالی سیر میکنند و دائماً جیغ میکشند، داد میزنند و زمین میخورند.»
او افزود: «توضیح خواستم از اپراتور بازی. گفت این یک بازی ذهنی است. شما عینک را میگذارید و در یک فضایی وارد میشوید که احساس میکنید واقعی است و در آن فضا اتفاقهایی میافتد که میترسید، مثل سقوط آزاد . یکی از آن بازیها به این شکل بود که یک تخته الوار روی زمین بود و شما باید عینک را میزدید و از یک بلندی میپریدید پایین… من این بازی را انتخاب کردم تا ببینم که ماجرا چیست؟ تخته الوار روی زمین بود و عینک روی چشم من، رفتم روی تخته و از طریق عینک با یک فضایی مواجه شدم شبیه یک آسانسور که من را به پشت بام ساختمانی بلندمرتبه در دل یک فضای شهری منتقل کرد.»
کامیار ادامه داد: «سپس از آسانسور پیاده میشدم و روی الواری شبیه الوار واقعی قدم میزدم تا به لبه دیوار بروم و بپرم پایین! از آسانسور پیاده شدم و قرار بود خودم را به لب آن برسانم و پرت کنم پایین، من که میدانستم این الواری که دارم رویش راه میروم، دو سانت، سه سانت ارتفاع دارد و زیر پایم هم که زمین است و آن ساختمان و ارتفاع واقعی نیست پس اساساً چیزی به عنوان سقوط آزاد وجود ندارد اما دو قدم هم به سمت لب الوار نتوانستم بردارم. یعنی آن ارتفاعی که در آن تصویر برای من زنده شد، به نوعی بود که من نتوانستم بپذیرم که هیچ چیز واقعی نیست و به لب الوار برسم و بپرم! پس انصراف دادم.»
او تأکید کرد: «آنجا دیدم با این که من میدانستم زیر پایم زمین است و هرچه از عینک میبینم، واقعی نیست اما نتوانستم بپرم. این خودش یک سوال شد برایم که چرا اینقدر میترسم از اینکه خودم را پرت کنم پایین؟ چون اگر خودم را پرت میکردم پایین… دو سانتیمتر با زمین فاصله داشتم و زیر پایم سفت بود اما نتوانستم. جواب این بود که ذهن من داشت من را مدیریت میکرد و از یک موضوع غیرواقعی برای من خطری واقعی ساخته بود و به من توان و جرات اینکه از روی آن الوار بپرم پایین را نداد! با اینکه آن فضایی که داشت از طریق عینک به من نشان میداد، یک فضای کارتونی بود. یعنی حتی اتمسفرش واقعی نبود. کاملاً کارتونی و انیمیشن بود ولی ذهن من داشت میگفت که تو اگر خودت را بیندازی پایین، سقوط آزاد کردهای و ممکن است بمیری.»
کامیار افزود: «آنجا به ذهنم رسید چه جالب است اگر مثلاً یک قصهای بنویسم در مورد آدمی که در یک فضای غیرواقعی، همهچیز برایش واقعی جلوه دارد و همهچیز به چشم واقعیت میآید و از چیزی میترسد که واقعا وجود ندارد. حالا قصه «لاکپشت» با این تجربه خیلی تفاوت دارد اما نقطه اشتراکش این است که در «لاکپشت» با یک آدمی طرفیم که فوبیا و ترس از تنها شدن دارد و اتفاق محرکی به وجود آمده تا این ترس تشدید شود و حالا منتظریم ببینیم چه واکنشی نشان میدهد! چطور میتواند مانع از تنها شدن خودش شود؟ ایده «لاکپشت» در واقع از اینجا شکل گرفت و بعد در نهایت به قصه پروبال داده شد. تا این که رسیدم به یک فیلمنامه اولیه که نامش «جاده باریک میشود» بود. تقریباً میتوانم بگویم ۸۰ درصد این فیلمنامه همان درفت اولیه « جاده باریک میشود» است.
تأخیر ششساله در تولید به دلیل برنامهها و کرونا
کامیار درباره چالشهای تولید و شباهت فیلم به فیلم «نهنگ» آرنوفسکی گفت: «هم کرونا و هم یک سری ماجراهای دیگر از جمله مشغولیت آقای فرهاد اصلانی در پروژه «سلمان فارسی» دست به دست هم داد که تولید چند سال عقب بیفتد. اما در خصوص شباهت به فیلم آرنوفسکی، البته که آن شباهتهایی که دارد از باب خود شخصیتی که فریزر در آن فیلم بازی میکند و با دخترش مشکلاتی دارد و اینهاست و نه بیشتر اما خیلی این قضیه تاثیری نداشت چون فیلم «نهنگ» پارسال نمایش داده شد و فیلم من دو سال قبل ساخته شد و فیلمنامه آن که سال ۹۶ نوشته شد و همان موقع هم ثبت شد.»
بدون فرهاد اصلانی «لاکپشت» ساخته نمیشد!
او درباره آغاز تولید توضیح داد: «سال ۹۷ که من با فرهاد صحبت کردم، تقریباً اوایل سال بود او مشغول پروژه «سلمان» و قرار شد در فرصتی دیگر بحثش را بکنیم. چند سالی گذشت و چون من با فرهاد یک دیدارهای همیشگی و روتین داشتم و هنوز هم داریم، در یکی از آن دیدارها (اواخر سال ۱۴۰۱) که من یک مقدار حال روحی خوبی نداشتم، فرهاد به من گفت به نظرم الان تنها چیزی که میتواند حالت را خوب کند این است که فیلمت را بسازی. یعنی همان فیلمنامهای که به من دادی را بساز. من گفتم خیلی سخت است، شرایط تولید فرق کرده و این حرفها. گفت دست به دست هم میدهیم، میسازیم و من سال دیگر یعنی بعد از عید دو ماه بیکارم. دو ماه آزادم بین تغییر لوکیشن «سلمان» و میتوانم در آن دو ماه؛ اردیبهشت و خرداد بیایم کنار پروژه. در واقع فرهاد من را هل داد که این کار را شروع کن و من بعد از این که فرهاد این توصیه را کرد، آمدم، نشستم، رفیقها را جمع کردم و صحبت کردیم و فیلمنامه دادیم و خیلی زود امکان تولیدش با کمک دوستان فراهم شد.»
کامیار افزود: «البته تولیدش به آن شکل فیلمهای تجاری نبود و واقعاً لوباجت تولید شد، با حداقل هزینه ساخته شد. شاید راضی نباشند من بگویم ولی یک سری از دوستان حتی دستمزد نگرفتند و کمک کردند تا فیلم ساخته شود . این فیلم در نهایت در ۳۵ جلسه ساخته شد. یعنی ما از این نظر محدودیت داشتیم و نمیتوانستیم فیلمبرداری طولانی داشته باشیم ولی فیلم در نهایت در ۳۵ جلسه فیلمبرداری تمام شد و پستپروداکشن هم با یک سری از دوستان قدیمی و کمتوقع انجام شد. خلاصه خیلی فیلم جمعوجور و لوباجتی بود تا این که رسیدیم به بحث پروانه نمایش و فیلم را ارائه دادیم جهت پروانه اکران و همزمان جشنواره فجر چهلودوم، اما آنجا بود که فیلم گیر کرد.»
«لاکپشت» چرا توقیف شد؟/ توقیف به دلیل برچسب سبک زندگی غیرایرانی و اسلامی
کامیار درباره توقیف فیلم اظهار داشت: «فیلم در واقع رفت هیئت انتخاب، فیلم را دیدند و براساس اخباری هم که ما داریم جزو فیلمهایی بود که صورتجلسه شد و انتخاب شد. اما در نهایت خود سازمان سینمایی پروانه نمایش فیلم را برای حضور در جشنواره صادر نکرد و بعد از آن هم برای اکران عمومی تقاضای پروانه نمایش دادیم، که مجدد پروانه نمایش فیلم صادر نشد و فیلم اصطلاحاً توقیف شد. توقیف به این معنی که قابلیت اکران ندارد چون هیچ وقت به شما به صورت رسمی نمیگویند فیلم توقیف است.»
او در پاسخ به سؤال درباره دلیل توقیف گفت: «چند تا نکته داشتند ولی اساسیترین نکتهای که در فیلم دیدند، درواقع برچسبی که روی فیلم گذاشتند و به نظر من خیلی چیز عجیبوغریب و سلیقهای و نسبی بود این بود که میگفتند این فیلم مروج سبک زندگی غیراسلامی و غیرایرانی است. یعنی سبک زندگیای که در فیلم نمایش داده میشود، سبک زندگیای نیست که ما میخواهیم نمایش دهیم چون غیرایرانی و غیراسلامی است که خب توجیه برای نقض این برچسب را من داشتم. یعنی خیلی رفتم استدلال کردم، صحبت کردیم اما متأسفانه در نهایت نمیپذیرفتند و یک اصلاحاتی به فیلم دادند که از فیلم ۹۰ دقیقهای ۲۰ دقیقه باید حذف میشد. بله خب اگر از این فیلم ۲۰ دقیقه حذف میشد اصلاً دیگر چیزی به نام فیلم وجود نداشت. قصهاش شکل نمیگرفت و تمام آن صحنههایی که اینها روی آن دست گذاشته بودند که حذف شود همه کارکرد دراماتیک داشت اما نمیپذیرفتند.»
کامیار ادامه داد: «مثلاً من اگر بخواهم یک نکتهاش را مثال بزنم این بود که میگفتند این سبک زندگی ایرانی نیست. گفتم که ببینید این طبقهای که شما دارید میبینید، سبک زندگیاش الان این است. من اگر بخواهم طبقه را تغییر بدهم اگرچه که شدنی نیست اما اگر این قصه قرار بود در یک طبقه دیگری شکل بگیرد دیگر این شکلی اتفاق نمیافتاد. شما فرض کنید که این موضوع آمدن شایان در یک طبقه پایینتر از این طبقه میخواست شکل بگیرد دیگر قصه، قصه ذهنی و درونی نبود. کاملاً کنشها بیرونی میشد و اتفاقات و واکنشها متفاوت میشد در آن طبقه. شایان را لتوپار میکردند، تکهپاره میکردند و ملاقاتی صورت نمیگرفت و خیلی اتفاقهای دیگر. اگر من این طبقه را ببرم بالاتر، آمدن شایان دیگر اصلاً مسئله نیست. ممکن است پیروز و شایان و گیتی بنشینند با هم قهوه بخورند. یک سلاموعلیکی هم بکنند، یک مرور خاطراتی هم بکنند و بعد خداحافظ و همه چیز دوباره عین روز قبل و خیلی خوب و خوش برای هر سه نفرشان بگذرد.»
او افزود: «یعنی اینقدر لب مرز بود این مسئله و طبقه این آدمها چون صرفاً این قصه در این طبقه میتواند شکل بگیرد، اگر من تغییرش میدادم قصه غیرقابل باور میشد و از بین میرفت و همه چیز فرق میکرد. میگفتند همین طبقه میتواند مثلاً در مهمانیاش نرقصند، میتوانند در مهمانیشان مشروبات نخورند، گفتم خب آنوقت باز از آن جهت غلط میشود و شما چه بخواهی و چه نخواهی، چه دوست داشته باشی یا نداشته باشی این طبقه این شکلی زندگی میکنند. این دیگر مقصرش من نیستم. این برچسبی بود که به فیلم خورد و متأسفانه قبول نمیکردند پروانه نمایش بگیرد و میگفتند باید تمام صحنههای مورددار درآید. خب اگر تمام آن صحنهها درمیآمد دیگر فیلمی وجود نداشت. پنجاه دقیقه از فیلم وجود داشت که اصلاً قصهای شکل نمیگرفت. این بود تمام قصه توقیفش.»
از اکران راضیام؛ «لاکپشت» مخاطب خاص را جذب کرده است
کامیار درباره وضعیت اکران اظهار داشت: «من خودم واقعیتش از اکران راضیام یعنی از شکلی که مخاطب با این فیلم مواجه شده راضیام. استقبالی که شکل گرفته یعنی مخاطب فیلم را پذیرفته و هفته دومش حتی بیشتر از هفته اول مخاطب داشت. این نشان میدهد که این فیلم دارد اثر خودش را حداقل در مخاطب خاص سینما می گذارد. مخاطب عام ممکن است با فیلم خیلی ارتباط نگیرد که طبیعی هم هست چون این فیلم برای مخاطب عام ساخته نشده. اما مخاطب عام هم به نظر من در نهایت ممکن است آخر فیلم یک کوچولو مثلاً گیج بشود یا برایش یک سؤالاتی باقی بماند و حتی عصبانی بیاید بیرون اما نمیتواند بگوید که من از دیدن این فیلم مثلاً خسته شدم یا فیلم من را تا پایان نگه نداشت. من به نظرم قصه آن کشش و تعلیق لازم را برای هر نوع مخاطبی دارد که تا پایان قصه همراه قصه شود و بحران پیروز را درک کند. من در کل خیلی راضیام از اکران. امیدوارم که اکران به همین شکل ادامه پیدا کند. اگرچه تراکم فیلمها خیلی زیاد است و کار سختی هست.»