قدمعلی سرامی در چهارمین جلسه از سلسله نشستهای «حافظخوانی» که با هدف توجه به میراث ادبی ایران و معرفی ظرفیتهای زبان و ادب فارسی از سوی دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری برگزار شد، به شرح و بررسی غزل پنجم و ششم دیوان حافظ پرداخت.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، چهارمین جلسه از سلسله نشستهای «حافظخوانی» با هدف توجه به میراث ادبی ایران و معرفی ظرفیتهای زبان و ادب فارسی توسط دفتر پاسداشت زبان فارسی حوزه هنری و با حضور قدمعلی سرامی، شاعر و استاد ادبیات فارسی، عصر شنبه ۱۷ آبانماه ۱۴۰۴ در سالن سلمان هراتی برگزار شد.
در ابتدای این نشست قدمعلی سرامی در خصوص غزل ششم دیوان حافظ به صحبت پرداخت و گفت: ابیات این غزل وحدت دارند. حافظ نخستین شاعری است که غزل را با ابیاتی میسازد که الزاماً با یکدیگر ارتباط محتوایی مستقیم ندارند. تا قرن ششم، غزلها بیشتر درباره عشق و عرفان و مضامین ثابت بودند، اما حافظ بنیانگذار غزلهایی شد که هر بیت از شعرش، دنیای معنایی مستقلی دارد. از همینرو، برخی او را بنیانگذار سبک هندی و اصفهانی میدانند.
بررسی غزل ششم حافظ
سرامی در ادامه به شرح غزل ششم پرداخت و گفت: «به ملازمان سلطان که رساند این دعا را/ که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را» ملازم به معنای همراه همیشگی است؛ نه فقط درباره انسان، بلکه درباره مفاهیمی چون شب و روز یا دانش و نادانی هم به کار میرود. حافظ میگوید: چه کسی پیام ما را به ملازمان پادشاه برساند که خدا او را پادشاه کرده است، پس گدایان را هم دریابد. از نظر حافظ، هیچ جزئی از کل نمیتواند مستقل از مشیت الهی برای خود سرنوشت تعیین کند.
سرامی افزود: حافظ با وجود بلندنظری و طبع والا، بر این باور است که در نهایت، همه ما محتاج لطف الهی هستیم.
وی در ادامه این حکایت را نقل کرد که روزی یک حکیم در صحرا دید که سرویس بهداشتی و گورستانی در کنار هم هستند و گفت: این است حاصل دنیا و آنچه بر سر آن میجنگیدید؛ همه این عظمت، در نهایت بیاهمیت است.
سرامی در شرح بیت «ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم/ مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را» بیان کرد: رقیب در ادبیات غنایی، کسی است که با عاشق در محبت به معشوق شریک است. «دیوسیرت» با ایهام لطیفی به کار رفته و شاعر، راه چاره را پناه بردن به لطف خدا میداند. شهاب ثاقب نیز استعاره از نیروی آسمانی و نوری است که یاریرسان میشود.
وی در شرح بیت بعدی که میگوید «مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت/ ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا» اظهار کرد: مژه در اصل «موی چه» بوده که در گذر زمان به «مژگان» تبدیل شده است. حافظ هشدار میدهد که فریب رقیب را نخورد و دچار اشتباه نشود.
این استاد ادبیات در توضیح بیت، «دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی/ تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا» نیز شرح داد: حافظ در اینجا میگوید که با آشکار کردن چهره زیبا، دل جهانی را میسوزانی؛ اما این سودی ندارد، پس با ما مدارا کن. واژه مدارا در اصل از «درایت» است، یعنی دانستن و شناختن یکدیگر. ایرانیان معنای تازهای به آن دادهاند؛ یعنی همراهی و نرمخویی. همانگونه که فردوسی گفت «هنر نزد ایرانیان است و بس» و مقصودش از هنر، دانایی و فن پهلوانی بوده است.
وی در بخش بعدی سخنانش به بیت، «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی/ به پیام آشنایان بنوازد آشنا را» اشاره کرد و افزود: باد در شعر فارسی پیغامآور عشق است. در گذشته مردم واقعاً چشمبهراه نسیم سحر بودند تا خبری از یار بیاورد.
وی در تفسیر بیت، «چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی/ دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را» گفت: قیامت در اینجا به معنای «ایستادن و آشکار شدن» است؛ یعنی با ایستادن و جلوهگری، قیامت به پا کردهای.
سرامی همچنین در بخش دیگر این نشست، غزل «به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیز/ که به وقت صبحگاهان اثری بود دعا را» را خواند و توضیح داد: حافظ از معشوق میخواهد جرعهای از لطفش را نصیب او کند، زیرا زمان صبح، هنگام اجابت دعاست و طبیعت نیز در این هنگام بیدار میشود. در اندیشه عرفانی، «رجاء» مادینه و «خوف» نرینه است و این دو در روان انسان مانند پیوند زناشویی در هم تنیدهاند.
بررسی غزل پنجم حافظ
در ادامه، سرامی به شرح غزل پنجم دیوان حافظ پرداخت و گفت: بیت «دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را/ دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا» به این معناست که عاشق هرچقدر راز دل را پنهان کند، آثار عشق در چهرهاش آشکار میشود. سعدی هم میگوید: «رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ ضمیر». وقتی دل اسیر زیبایی شد، ناخودآگاه نشانههایش نمایان میشود.
این استاد ادبیات درباره بیت، «کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز/ باشد که بازبینیم دیدار آشنا را» نیز تشریح کرد: باد شرطه اصطلاحی هندی است و به بادی موافق گفته میشود که گاهی ابتدا سبب سختی میشود، اما در نهایت به نفع انسان تمام میشود.
وی در تفسیر بیت، «ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون/ نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا» هم اظهار کرد: به گردش روزگار دلخوش نباش. روزگار فریبنده است و آنچه میماند نیکی و دوستی میان انسانهاست.
سرامی در شرح این بیت که میگوید «در حلقه گل و مُل خوش خواند دوش بلبل/ هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا» اعلام کرد: در این بیت، مل یک نوع شراب است و بلبل مستان را به شادی صبحگاهی فرا میخواند. «هات الصبوح» یعنی بیاور شراب صبحگاهی را.
او با خواندن بیت «آیینه سکندر جام می است بنگر/ تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا» گفت: آیینهای که به دستور اسکندر ساخته شد، نماد شناخت گذشته و آینده است؛ انسان از مشاهده گذشته میتواند آینده را حدس بزند.
وی در پایان،با تأکید بر بیت معروف حافظ گفت: بیتِ «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» خلاصه جهانبینی حافظ است و همین یک مصراع میتواند روان انسان را دگرگون کند.












