ابوالحسن مختاباد، در توضیح نقاط قوت محمدرضا شجریان، تاکید کرد او حوزه موسیقی آوازی ایران را متحول کرد. این روزنامهنگار، شجریان را، بسیار خلاق و نابغه معرفی کرد که اگر در کشوری چون آمریکا هم به دنیا میآمد، آدم موفقی چون استیو جابز میشد.
مختاباد صحبتهای خود را اینطور آغاز کرد: «در مورد آقای شجریان بسیار میتوان صحبت کرد، بهخصوص من که چند سالی است در حال انجام کاری گسترده در این زمینه هستم و بالغ بر ۶۰ گفتوگو درباره استاد شجریان دارم که سه، چهار مورد آن منتشر شده است. به عقیده من آقای شجریان را باید در یک منظومه دید؛ هم نقاط قوتش را و هم نقاط ضعفش را بهعنوان هنرمندی که در حوزه موسیقی آوازی تحول ایجاد کرد. مانند حافظ که مجموعهای از ظرافتهای کاری شعرای قبل از خود را جمع کرد و آنها را در شعر خود گنجاند و میناکاری کرد، آقای شجریان نیز در آواز چنین کرد و عرصههایی را در آواز و حتی در خودِ شعر و انتخاب آن گشود که بسیار اهمیت داشت.»
او ادامه داد: «میدانید که پیش از انقلاب، هنگامی که برنامه «گلها» شکل گرفت خوانندگان عملا دیگر وقتی برای انتخاب شعر صرف نمیکردند و شورای شعرِ پُرهیمنه و پرقدرتی در راس کار بود که برای خوانندگان، شعر انتخاب میکرد و به آنها میگفت اینها را بخوانید اما بعد از انقلاب این وظیفه تقریبا به دوش خوانندگان افتاد. خودِ استاد شجریان در گفتوگویی که با ایشان داشتم و سال ۱۳۸۲ منتشر شد گفت یکی از دشوارترین کارهای من انتخاب شعر است؛ کاری که گاهی دو، سه ماه وقت میبرد تا به نتیجه برسد. پس یک وجه از شخصیت هنری او همین بود؛ دقت، پشتکار و ارادهای که در کار داشت.»
شجریان، در هر زمینهای از خودش نبوغ نشان میداد
مختاباد با ذکر خاطرهای، افزود: «من با دوستی صحبت میکردم که آقای شجریان وقتی به آمریکا آمده بودند ششماه در منزل ایشان بودند و حاصل این صحبت به زودی در نشریه «آگاهی نو» منتشر خواهد شد. او میگفت اگر آقای شجریان مثلا در آمریکا به دنیا میآمد و میخواست فضای دیگری را تجربه کند، در آن فضا هم آدم موفقی میشد چیزی شبیه استیو جابز یا صاحبِ تسلا. درواقع انسان خلاقی بود که در هر زمینهای نبوغی از خود نشان میداد و همهچیز را کامل میخواست. این کامل خواستن اهمیت بسیار زیادی دارد. او برای هرچیز طرح و برنامه داشت.»
این منتقد موسیقی و روزنامهنگار در ادامه گفت: «میبینید که امروز، جمعه ۱۶ مهر، آقای شهرام ناظری در مورد کپیرایت و رعایتنشدن حقوحقوقش توسط صداوسیما صحبت کرده و این در حالی است که آقای شجریان از قبل از انقلاب به این ماجرا اندیشیده بود که هنرمند باید برای خودش تولید مستقل داشته باشد و از همان زمان به فکر سروساماندادن به بخش صنعتی کارش افتاد. اگرچه پراکندهکاری هم کرد اما از معدود هنرمندانی بود که برای خود شرکت مستقل ایجاد کرد و کارهایش را دست دیگران نداد. در حالی که آقای شهرام ناظری که با ایشان هم نزدیک به ۳۰ ساعت گفتوگو کردهام خودشان میگفتند ما تا سال ۷۰، ۷۱ اصلا نمیدانستیم حقوق مولف چیست، میخواندیم و به اخلاق واگذار میکردیم و همین موجب شد که مثلا در مورد آلبوم «گل صدبرگ» اجازه اجرای صحنهای نداشته باشد و اگر این کار را انجام دهد ناشر میتواند از او شکایت کند ولی آقای شجریان از همان زمان این ذهنیت را داشت که صنعتی کار کند.»
او با بیان اینکه «آقای شجریان از معدود هنرمندانی بود که پیگیر مسائل کپیرایت بود و به عنوان مثال خود میرفت و شکایت میکرد»، افزود: «در حالی که الان من ندیدهام آقای ناظری یک بار خودشان بروند دادگاه و شکایت کنند. در حالی که دادگاه فرهنگورسانه هست و اگر شکایتشان را ثبت کنند، شاید به جایی برسد.»
مختاباد افزود: «میدانید که در سالهای دهه ۶۰، تا قبل از آن که امامخمینی(ره) فتوای عدم حرمت موسیقی را بدهند، اهالی موسیقی فعالیتی نداشتند و با ممنوعیت مواجه بودند. زمانی که فرصتی محدود پیش آمد، فرصتی که از طریق رایزنی زندهیاد صادق طباطبایی با زندهیاد سیداحمد خمینی شکل گرفت و مجوزی برای هنرمندان صادر شد تا بتوانند به صورت خصوصی به ضبط کارهایشان بپردازند، آقای شجریان از این فرصت نهایت استفاده را کرد و نزدیک به ۲۵۰، ۳۰۰ آواز درخشان خواند. من در دورهای با استاد محمد موسوی گفتوگویی بلند انجام دادم که بعدا به صورت یادداشت هم منتشر شد و یکی از نکاتی که آقای موسوی مطرح کرد این بود که ما برای اجرای هر برنامهای که میرفتیم، ضبطِ آن، ضبطِ پروفشنال بود. یعنی سیستم صوتی عالی میبردیم و آقای شجریان برای هر اجرای خصوصی طوری رفتار میکرد که گویی در حال خواندن روی صحنه برای مردم است. این چیزها نشان میدهد که این انسان پدیده بود و نبوغی داشت که از آن نهایت استفاده را کرد.»
کارنامه ضعیف در مسائل صنفی
او با بیان این که «اگر بخواهیم تصویر آقای شجریان را کامل ببینیم یکی از مشکلاتشان این بود که به حقوق برخی افرادی که با ایشان کار میکردند چندان اعتنایی نداشتند»، ادامه داد: «در ماجرای مسائل صنفی هم به همین صورت بودند. من در مقالهای بلند کارنامه آقای شجریان را در مسائل صنفی بررسی کردهام و به نظرم کارنامهشان در این زمینه، ضعیف است و این موضوع را با سند و مدرک و نقلقولهایی از بزرگان موسیقی و کسانی که با ایشان حشرونشر داشتنهاند، بررسی کردهام که به زودی منتشر خواهد شد.»
مختاباد با اشاره به این که «دوستانی میگویند آقای شجریان در دفاع از مردم تصمیماتی گرفت که در جای خود قابل بررسی است»، افزود: «اما آدمی بود که واقعا سیاست هم داشت. در سال ۱۳۷۱، ۱۳۷۲ که آقای لاریجانی به صداوسیما آمد، با بودجهای که نزدیک به ۵۰ برابر شده بود چون احساس کرده بودند ماهواره در حال فراگیرشدن است و باید کاری کرد، جلساتی با هنرمندان برگزار کردند، از جمله با آقای علیزاده، آقای شجریان و آقای ناظری و تصمیم گرفته شد که در مورد موسیقی حرکتی جدی صورت بگیرد. آقای شجریان برای نقطه آغاز، این کار را کرد و بعدها آقای محمدرضا لطفی ایرادی به او گرفت که ایراد درستی هم بود که شما وقتی اولین حضورت در تلویزیون بود باید با ساز میرفتی. اینها نکاتی بود که اگر در جلسهای مشورتی مطرح میشد، میتوانست اولین گام حضور موسیقی در تلویزیون را جدیتر کند.»
او ادامه داد: «تا آنجا که به یاد دارم آقای لاریجانی قولهایی داده بودند که مجموعهای از فعالیتهای موسیقی جدی را در صداوسیما پیش ببرند و به نمایش ساز و اینها هم بینجامد اما قولهایشان عملی نشد و نامه آقای شجریان به آقای لاریجانی هم به همین دلیل نوشته شد که اگر دقیق بخوانیدش اشارههایی دارد که کارهایی قرار بود انجام شود و انجام نشد.»
از رفاقت تا رقابت با شهرام ناظری
این روزنامهنگار، با اشاره به این که «بخش دیگر آموزش آواز است»، توضیح داد: «شاگردانی که آقای شجریان تربیت کردند استثنایی بودند و بهواسطه تکنیکها و ادوات تحریری که آقای شجریان ایجاد کرد در آموختن آواز به مرحلهای بالاتر آمدند و به دوره عالی رسیدند. او نزدیک به ۵۰، ۶۰ ادوات تحریر را تفکیک کرد و به شاگردانش یاد داد. به آنها درک و بینشی داد که البته بعضیشان نتوانستند آن ویژگی را که خود آقای شجریان داشت، به دلیل استثناییبودن ایشان، به درستی درکودریافت کنند و متبلورش سازند.»
مختاباد تصریح کرد: «البته باید گفت که اگرچه توجه ایشان به شاگردانشان خوب بود اما برای برخیشان انرژی نگذاشتند و به نظر من توجه چندانی به شاگردان زن نکردند. در حالی که این پتانسیل وجود داشت که در خارج از ایران یک همخوان زن با خود روی صحنه ببرند ولی این کار را نکردند و اگر حرفهای شاگردان خانمش را بشنوید، خواهند گفت که ایشان میتوانست این کارها را انجام دهد و نداد یا شاگردان مردش مواردی را مطرح میکنند و از اختلافاتی میگویند که بهعنوان مثال با آقای مشکاتیان پیدا کرد. من خودم روزنامهنگاری را فرستادم که با آقای جهاندار گفتوگو کند. آقای جهاندار آلبوم «مژده بهار» را خوانده و به عرصه رسیده بود و پتانسیل بالایی داشت ولی در آخرین لحظه، آقای شجریان ممنوعش کرد و گفت این کار را نکن. بعدها آقای جهاندار در گفتوگویی گفت آقای شجریان باعث شد من بسوزم یا در انتخاب «صد سال آواز» به گفته محسن کرامتی اجازه نداد از آواز گلپا و ایرج استفاده شود. اینها مشکلاتی است که وجود داشته است یا رقابتهایی که با آقای ناظری داشتند. ایشان با آقای ناظری رفاقتی ویژه داشت. آقای ناظری خودشان برای من تعریف کردند که سال ۱۳۵۴ وقتی اولینبار به رادیو در میدان ارگ میروند، با آقای شجریان به خانه او در تهرانپارس میروند. اینها دو سالی رفاقتی ویژه داشتند ولی بعد از انقلاب تبدیل به رقابت شد. رقابتی که رقابت چندان خوبی هم نبود و پشت صحنههای خوبی هم نداشت و نازیبا جلوه میکرد.»
او در پایان گفت: «اما همه اینها جلوهای از وجوه انسانی است و از ارزشهای هنری استاد شجریان نمیکاهد. کار هنری او در ترازی بالا بود و در مجموع حتی اگر نکات انتقادی را هم در نظر بگیریم باز هم نمره بالایی میآورد.»
سیدعبدالجواد موسوی از اعضای شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین در پایان صحبتهای ابوالحسن مختاباد گفت: «گلایهای کوچک از ابوالحسنخان دارم و آن این که به یک سری موارد شفاهی اشاره کردند که ممکن است کسانی باشند که به خلاف آن معتقدند یا چیزهای دیگری شنیدهاند و به نظرم صرف آن نقلقولها، آن هم وقتی خیلی از آنها حضور ندارند و بهویژه خودِ استاد شجریان نیستند چنان درست نیست. چون میدانم آقای مختاباد اهل دقت و پژوهش هستند این نقلقولها و خاطرات شفاهی در چنین جمعی نمیتواند مبنا قرار بگیرد.»
خبرآنلاین