- ورزش

سقوط اصفهان از نقشه قهرمانی

وقتی جام قهرمانی، در میان هیاهوها، آرام و بی‌صدا راهی تبریز شد، خیلی‌ها تازه فهمیدند که دوران سلطنت پایتخت‌نشین‌ها و نصف‌جهان در فوتبال ایران، دیگر به سرآمده است. اگر روزگاری جاده قهرمانی از آزادی، نقش‌جهان، فولادشهر و یا حتی خوزستان عبور می‌کرد، فصل بیست‌وچهارم نشان داد که قدرت در دنیای توپ گرد، در حال کوچ است. اگر پیش ازاین تهران با غول‌های سنتی‌اش و اصفهان با دو نماینده پرافتخارش دوقلوهای سلطه بر فوتبال کشور بودند، این بار جام طلا با بی‌اعتنایی به پایتخت و دیار زاینده رود، راه تبریز را در پیش گرفت. در این دوره از رقابت‌ها، نه توپ که زمین بازی چرخید و وقتی زمین بچرخد، دیگر کسی نمی‌داند در گردش بعدی، تخت و تاج پادشاهی قرار است در کدام دیار عَلَم شود.

تراکتور، تیم پرجنب‌وجوش سهند، در لیگ ۲۴ با ترکیبی از جوانی و تجربه، نظم تاکتیکی مثال‌زدنی و مدیریت یکدست نسبت به رقبا، از دل بحران‌های گذشته بیرون آمد و این‌بار نه با شعار و التهاب، که با ثبات و برنامه قهرمان شد؛ آن هم دو هفته مانده به پایان لیگ برتر. پرشورها جام ۲۴ را از آن خود کردند تا برای اولین‌بار در ادوار حضور این تیم در بالاترین سطح رقابت های باشگاهی فوتبال ایران بر سکوی نخست تکیه بزنند. تیمی که نشان داد دیگر تنها متکی به جو پرشور ورزشگاه نیست و در زمین، ساختاری مستحکم‌تر از مدعیان دارد.

در مقابل، پایتخت نشین ها دچار لغزش شدند. مدافع عنوان قهرمانی، فصل را با از دست دادن ستاره هایش به نفع تراکتور و با ترکیبی از مدرسه پیرمردها و ستاره های خاموش از فرنگ برگشته آغاز کرد، پرسپولیس با عدم ثبات روی نیمکت و ترکیب و با عملکردی نه چندان قابل دفاع در میدان نه تنها در دفاع از عنوان قهرمانی که در تمامی جبهه‌ها ناکام ماند؛ از سوپرجام گرفته تا  لیگ نخبگان و حتی جام حذفی. حالا تنها امید سرخ‌ها، کسب سهمیه آسیایی در روز پایانی لیگ است؛ آن هم به شرط سبقت گرفتن از سپاهان.

استقلال اما وضعیتی آشفته‌تر از همشهری سرخپوش خود داشت؛ بی‌ثبات در رأس باشگاه و روی نیمکت آبی ها، با حواشی بی‌پایان و ناکامی فنی در این تیم، استقلال را تا سقوط در جوار تیم‌های قعرنشین پیش برد. آبی‌پوشان تهرانی در پایان فصل در میانه جدول جا خوش کردند و تنها کورسوی امیدشان قهرمانی در جام حذفی است. هوادار، سومین نماینده پایتخت نشین هم در نهایت وداعی زودهنگام با لیگ برتر داشت. تیمی که در سومین فصل حضورش در سطح برتر رقابت های باشگاهی ایران، پس از نیم‌فصل اول کابوس‌وار، تلاش بی‌وقفه‌ای برای بقا کرد اما دو هفته پیش از به صدا درآمدن سوت پایان لیگ برتر حکم سقوط این تیم به دسته یک امضا شد.

در این میان اما پربیراه نیست اگر مدعی شویم نصف جهان با دو نماینده پرافتخارش، بزرگ‌ترین ناکام فصل لقب گرفت. سپاهان و ذوب‌آهن، دو باشگاه با زیرساخت های حرفه‌ای، تجربه آسیایی و پشتیبانی همه جانبه در استان، نتوانستند دستاورد دهان گیری کسب کنند. تنها آورده این فصل دو نماینده فوتبال اصفهان کسب سوپرجام توسط سپاهان بود و شاید سهمیه آسیایی برای طلایی ها درهفته پایانی لیگ.

سپاهان اگرچه رکورد کمترین باخت فصل را به خود اختصاص داد اما در کسب پیروزی چندان موفق نبود. ناکامی ارتش طلایی اصفهان در بازی‌های کلیدی و به ویژه در جدال با رقبای نه چندان پرآوازه، باعث شد که باز هم این تیم با وجود صدرنشینی در هفته های ابتدایی در نهایت گوی و میدان را به رقبا واگذار کند. ثبات فنی در این تیم همچون دو رقیب پایتخت نشینش محلی از اعراب نداشت و به اوج رسیدن حواشی درون و بیرون زمین در سپاهان، ارتش طلایی اصفهان را همچون فصول گذشته از جلوس بر کرسی قهرمانی بازداشت. در نهایت سپاهان با ترکیبی از ستاره های جوان و باتجربه و خریدهای خارجی دهن پرکن و بهره گیری از سکانداری بین‌المللی نه تنها جام ۲۴ را به نفع سرخپوشان تبریزی از دست داد بکه در آستانه از دست دادن سهمیه آسیایی در رقابت با سرخپوشان تهرانی هم قرار دارد.

همشهری سبزپوش سپاهان نیز با عملکردی پرنوسان، همچنان در منطقه خاکستری جدول دست‌وپا می‌زند. ذوب آهن که روزی در آسیا مدعی بود، حالا بدون چشم‌اندازی روشن، از حفظ سرمایه‌های خود عاجز است و در سیاست‌گذاری کرسی نشینان این باشگاه هم رد پای جاه طلبانه ای برای حضور پرقدرت در نقل و انتقالات دیده نمی شود.

نکته نگران‌کننده درباره فوتبال اصفهان اما معطوف به ناکامی سپاهان و ذوب آهن در این فصل نیست، بلکه این دو تیم با ریشه چندین فصل است در چرخه  طی کردن روندی نزولی و فرصت‌سوزی مزمن گرفتار شده اند. بیش از یک دهه است که در اصفهان صدای طبل قهرمانی شنیده نمی‌شود؛ گویی باور به کسب جام از سکوهای نصف جهان هم رخت بر بسته است. دیاری که روزی نماد ثبات و اقتدار در فوتبال ایران بود، حالا فصلی نیست که بتوان مدعی شد آن را بی تجربه زلزله در ترکیب، نیمکت تیم و رأس مدیریتی باشگاه سپری کرده باشد.

بر همین اساس سپاهان هر فصل در لحظه‌های آخر از کورس قهرمانی جا می‌ماند و ذوب‌آهن با سکوتی سنگین، در سراشیبی بی‌پایان پیش می‌رود. وقت آن است که سیاست تیمداری در این دو باشگاه اصفهانی بازتعریف شود؛ یا ساختارشان را دگرگون کنند، یا جایگاهشان را واگذار کنند.

در فصل جاری نتایج نماینده های خوزستان هم، جایی که همواره یکی از قطب های فوتبال ایران بوده، با تب فوتبال داغ این استان آنچنان که باید و شاید همخوانی نداشت. فولاد، با امکاناتی در حد مدعیان اما با عملکری پرفراز و نشیب در نهایت به ایستادن در رده چهارم قناعت کرد و استقلال خوزستان هم یک هفته مانده به پایان لیگ جایگاهی بهتر از رده دوازدهمی کسب نکرده تا در هفته آخر، آبی پوشان دیارکارون برای اینکه مبادا از آخر جدول چهارم شوند رقابت تنگاتنگی با نماینده استان قزوین داشته باشند.

دو نماینده استان کرمان هم با وجود عملکردی چمشگیر در فصول ابتدایی حضورشان در لیگ برتر در فصل جاری حرفی برای گفتن نداشتند. سیرجانی ها با خط دفاعی مستحکم اما خط حمله‌ای ناکارآمد، قافیه را به رقبا باختند به عنوان پنجمی بسنده کردند و حالا تنها دلخوشی گل گهر به قهرمانی در جام حذفی است. نارنجی پوشان رفسنجانی نیز که از لیگ بیستم یعنی نخستین زمان تجربه حضور در این رقابت ها همواره در جمع ده تیم برتر بودند، در فصل جاری خیلی خوش شانس بودند که در رقابت میلیمتری با ببرهای مازنی موفق شدند از مهلکه سقوط بگریزند.

شمال کشور اما در فصل جاری فوتبال حال و روز به مراتب بدتری از سایر نقاط این مرزو بوم داشت. ملوان اگرچه فصل را خوب وبا حضور در جمع مدعیان استارت زد اما در ادامه با افت محسوس در نتیجه گیری به رده های پایین تر سقوط کرد و حالا انزلیچی ها برای ایستادن رده ششم با ذوب‌آهن رقابت می‌کند و البته امیدوار به کسب جام در رقابت های حذفی هستند. نساجی چی ها اما با وجود حمایت پرشور هوادارانشان و تعصب بازیکنان خود، قربانی مشکلات مالی شد و در نهایت در تلاش برای بقا درلیگ ناکام ماندند.

در میان این همه تکرار، دو تیم نوظهور از استان های یزد و لرستان اما با عملکردی دور از انتظار، جرقه‌هایی از امیدواری به آینده را روشن کردند. خیبر خرم‌آباد و چادرملو اردکان،  تازه واردان لیگ نشان دادند اگر ثبات داشته باشند، می‌توانند به زودی تهدیدی جدی برای تیم‌هایی باشند که با وجود سابقه، درجا می‌زنند.

پایان فصل بیست‌وچهارم، پایان یک دوران بود؛ دوران تکراری امپراتوری های قدیمی. امروز اما دیگر تاج و تخت پادشاهی فوتبال در انحصار هیچ شهری نیست. قاعده بازی عوض شده و در روزگاری که تبریز برای قهرمانی برنامه‌ریزی می‌کند، اصفهان در حسرت روزهای پرشکوه نمایندگانش فرو می‌رود، تهران اسیر حاشیه است، تب داغ فوتبال در خوزستان  فروکش کرده و در مقابل  تازه‌واردان لیگ نیم نگاهی به فردا دارند. این، زنگ بیدارباشی ا‌ست برای تمام مدعیانی که هنوز در آینه، تصویر تاجگذاری های گذشته‌ خود را می‌بینند.

در عصر تغییر جغرافیای فوتبال ایران، اگر اصفهان به خود نیاید و برای خروش دوباره برنامه‌ریزی نکند، هیچ بعید نیست در آینده‌ای نه‌چندان دور، جایی در نقشه قدرت این ورزش پرطرفدار نداشته باشد. اگر اصفهانی‌ها می‌خواهند هنوز سهمی در معادلات قهرمانی فوتبال کشور داشته باشند، باید از خواب شیرین خاطرات گذشته بیدار شوند؛ چرا که این روزها نه‌تنها تراکتور با سرعت پیش می راند، بلکه تیم‌های تازه‌نفس نیز در حال عرض‌اندام‌اند.

راستی چه بر سر نصف‌جهان آمده که هم‌زمان با خشکی زاینده‌رودش، سایه‌ خشکسالی قهرمانی نیز بر سر فوتبال این دیار گسترده شده است؟

 

زاینده رود