کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از سالیان دور اتفاقات بسیار شگفتانگیز و حائز اهمیتی را برای کودکان و نوجوانان این سرزمین رقمزده است، در سالیان گذشته کانون بار دیگر با سیاستگذاری جدیدی به ساخت فیلمهای سینمایی روی آورد و توانست پس از دوران افتخارانگیزی که در دهه ۶۰ در سینمای ایران خلق کرده بود به مدد سینمای ایران بیاید. نمونه بارز این اتفاق را میتوان در اکران و حضور فیلمهایی چون، « در آغوش درخت»، «باغ کیانوش»، «یدو» و «بچه زرنگ» دید.
کانون همچنین در این سالها توجه ویژهای در حوزه ادبیات کودک و نوجوان، تئاتر و هنرهای تجسمی داشته است که آن را تبدیل به کانونی برای رشد و تعالی فرهنگی و هنری کودکان و نوجوانان سرزمین ایران کرده است. محمدرضا کریمی صارمی؛ معاون تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یکی از افرادی است که در سیاستگذاریها و برنامهریزی کانون نقش ویژهای داشته با او درباره برنامههای مختلف این نهاد فرهنگی و هنری به گفتوگو نشستیم که در مطلب ذیل میخوانید.
کمی درباره فعالیت کانون و موفقیتهای آن در عرصههای مختلف فرهنگی توضیح دهید.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در طی سال جوایز متعددی را کسب میکند شاید باور نکنید اما کانون بیش از ۳ هزار جایزه جهانی دارد مثلاً فقط «سمپاش» ۲۲۸ جایزه جهانی دارد یا فیلم «دستهای سرو» که ۱۷ تا جایزه رده الف در جهان کسب کرده است. سیستمی که در کانون از قدیم وجود داشته است این بوده که درست هدایتگری کند اما در این بین اعتماد هم شرط مهمی است و ما با یک خانواده بزرگی رو به رو هستیم به اسم فرهنگ و هنر که به خصوص در حوزه انیمشین نجیب و ارزشمند است.
درباره فیلم سینمایی «در آغوش درخت» که به نوعی نگاه جدیدی در کانون بوده است توضیح دهید.
فیلم در آغوش درخت یک فیلم روانشناختی و اجتماعی است، اگر نقدهایی که اخیرا درباره آن زده شده است را نگاه کنید میفهمید که کانون رویکرد متفاوتی را نسبت به دیگر فیلمها داشته است و شاید این نگاه جدید کانون بوده است، نگاههایی مثل نگاه به دنیای کودک و نیازهای کودکان در یک فیلم، دست گذاشتن بر لحظههایی که نقطه ضعف جامعه است برای اینکه بولد (دیده شود) شود تا بیشتر به چشم مسئولین بیاید و به آن توجه کنند. ما در کانون به عنوان یک ابزار تعلیم تربیتی هم به یک فیلم و رویداد نگاه میکنیم.
وقتی برای فیلم در آغوش درخت از سر میز مونتاژ بیرون آمدم به این نتیجه رسیدم که مسیری که کانون رفته است مسیر درستی است و اعتمادی که مدیرعامل کانون به من کرد چه بر روی این فیلمنامه و فیلمنامههای بعدی قابل تامل است و همین اعتماد باعث شد همه تلاشمان را به کار گیریم تا یک فیلم شرافتمندانه تولید کنیم. در زمان ساخت این فیلم بابک خواجه پاشا، «کارگردان در آغوش درخت» تجربههای زیادی در دستیاری و برنامه ریزی داشت و آمده بود تا در این فیلم خودش را نشان دهد و این فیلم فرصت خوبی شد برای تهیه کننده که با یک آدم جسور وارد کار شده است و فرصت خوبی شد برای کارگردان که با کسی کار میکند که تمام توانش را برای کار میگذارد. در ادامه باید بگویم شرافت موضوعی که این اثر داشت بر تمام عوامل اثر کرده بود و جالب اینجا بود که به نسبت کارهای دیگر کانون، کار ارزانی از لحاظ اقتصادی بود اما کیفیت خیلی خوبی داشت و خدا را شکر اکنون نیز به جایزه اسکار رسیده و امیدوارم اتفاقات خوبی برای این فیلم بیفتد.
درباره ساخت فیلم سینمایی «باغ کیانوش» نیز توضیحاتی بدهید.
فیلم سینمایی «باغ کیانوش» اقتباسی از کتاب خود کانون بوده است، وقتی دوستان گفتند که تصمیم به ساخت این فیلم از کتاب را دارند موافقت کردیم اما به آنها گفتیم باید فیلمنامه به ما تحویل دهید، فکر میکنم ۳ یا ۴ بار بر روی فیلمنامه ارسالی اصلاحیه خورد تا بالاخره موردتایید کانون واقع شد. عوامل این فیلم سینمایی بسیار جوان و پراستعداد و با انگیزه بودند و همین باعث شد این فیلم از همه بابت فیلمی قوی در حوزه کودک و نوجوان ظاهر شود.
چگونه سعی کردید کانون را به ریل اصلیاش بازگردانید؟
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کمی از اتفاقات و دوران اوجش در دهههای ۶۰ و ۷۰ دور شده بود اما با همت مدیران و مسئولان کانون، مجددا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سرپا شده است. به نظر میرسد کانون نیمی از مسیر اصلی خودش را طی کرده است اما همچنان مسیر پرفراز و نشیبی را پیش رو دارد.
شما به عنوان معاون تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سینمای کانون را چگونه میبینید؟
سینمای کانون سینمایی ارزشی است، در دنیا جایگاه فیلمهایی که متعلق به کانون است بسیار بالا است همچنین بسیاری از جشنوارهها و فستیوالها از فیلمهای کانون دعوت به عمل میآورند. به جرات میتوانم بگویم کانون تاکنون تولید ضعیف و دم دستی نداشته است و همین امر باعث اهمیت سینمای کانون و فیلمهایی است که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آنها را تایید میکند.
برای مثال برای «بچه زرنگ» حدود ۵ سال وقت گذاشتیم و همزمان با تولید این اثر کرونا را نیز پشت سر گذاشتیم و شرایط سختی را متحمل شدیم اما با نتایج بسیار خوبی مواجه شدیم. حدود ۷۰ میلیارد تومان فروش داشته است و اگر زمان اکران آن تداخلی با فیلم های کمدی و طنز آن روزها پیدا نمیکرد فروش آن از ۱۰۰ میلیارد هم رد میکرد. استقبال و توجه به بچه زرنگ در زمان اکران آنقدر زیاد بود که در نمایشگاه نوشت افزار جلد و تصویر لوازمالتحریرها بود و غرفهداران با فروش خوبی مواجه شدند. همه این استقبالها موجب شد تا ساخت سریال بچه زرنگ هم آغاز شود و برای این کار فروش خوب و استقبال مردم موجب انگیزه شد.
عروسک دارا و سارا به کجا رسید؟ آیا مخاطبانش پیگیر شدند؟
عروسک دارا و سارا جزو عروسک های نمایشی و پرمخاطب گذشته بوده است و بنا داریم جریانی جالب را برای این اتفاق رقم بزنیم، استقبال از این عروسک نیز بسیار زیاد است مخصوصا از طرف مادران کودک و نوجوان امروز، چراکه اکثر آنها معتقدند با دارا و سارا بزرگ شدند و دوست دارند نسل امروز هم با این عروسک ارتباط بگیرد و امیدوارم بتوانیم ورود کنیم. برخی از افرادی که کانون را رصد میکنند از ما می خواهند توجه ویژهای به عناصر خاطره ساز کانون داشته باشیم که به همین دلیل در فاز نخست به دنبال ساخت عروسک دارا و سارا رفتیم و در ادامه نیز احتمال ساخت انیمیشن و … دیگر محصولات این عروسک هستیم.
کارها و اثرات جدید کانون چگونه است؟
اکنون ۸ فیلم کوتاه را دست تهیه داریم و تدارک یک فیلم سینمایی را میبینیم همچنین ۲ سریال (انیمیشن) را در دست تولید داریم. ۲۷ فیلمنامه آماده داریم که اگر توان مالی آن بوجود بیاید همه آنها ساخته میشود. حتی کانون مشکلی با اینکه ارگان و سازمانهای دیگری چون اوج، فارابی، حوزه هنری و … این فیلمنامه هارا در دست بگیرد و بودجه آنرا فراهم کند و به نام خودش بسازد نداریم بلکه اگر کمکی هم از سمت کانون بر بیاید انجام میدهیم.
یکی از فعالیتهای کانون اجرای تئاتر و اکران فیلم برای کودکان مناطق محروم است. نمی توان از نقش تریلی سیار کانون به سادگی گذر کرد درباره فعالیت آن توضیحی بدهید.
تریلی سیار کانون در مناطق مرزی کم برخوردار بسیار شناخته شده است. همچنین این تریلی در بین هنرمندان و مدیران نیز شناخته شده است به همین دلیل در جشنواره فیلم کودک و نوجوان و جشنواره تئاتر همدان از کانون درخواست شد که تریلی سیار در این رویدادها شرکت کند.
در همین رابطه خاطرهای دارم که برای نخستین بار آن را تعریف میکنم. در یکی از سفرهای استانی که حدود ۸ سال پیش به شهر زابل داشتیم جمعیت زیادی از مدارسهای مختلف این شهر برای دیدن یک تئاتر آمده بودند من به انتهای سالن رفتم تا ببینم اگر آنهایی که انتها نشستند دید خوبی ندارند تئاتر را در دو سانس برگزار کنیم که با یک خانم معلم محجبه و مهربان مواجه شدم و به من گفتند دل بچههای مارا شاد کردید خدا دل بچههایتان را شاد کند، در سفر قبلی که داشتید یکی از بچههای کلاس من میخواست خودکشی کند اما این تئاتر و این برنامهها آن را منصرف کرد و به عنوان یک کانونی باید عنوان کنم همین یک مورد برای رسالت من و کانون و همه عواملش کافی است.