علیرضا زحمتکش با اشاره به اینکه همچنان دوبله میتواند هنری تأثیرگذار باشد؛ ترجمههای ضعیف و برخی مدیر دوبلاژهای بیسواد را عامل اصلی آسیب دیدن این هنر دانست.
به بهانه اکران «مستند سینمایی «مدقالچی به روایت مدقالچی» ایلنا با کارگردان این مستند گفتگویی داشت که در ادامه مشروح آن را از نظر میگذرانید:
ایده و ساختار «مدقالچی به روایت مدقالچی» چگونه شکل گرفت؟
سال ۸۴ یا ۸۵ بود که در یک ورکشاپ شرکت کردم و آقای مدقالچی استاد این ورکشاپ بود. آنجا با ایشان آشنا شدم و در سال ۸۶ که مستند «آن سوی زندگی» را درباره کودکان استثنایی ساختم در ابتدا تصمیم داشتم از صدای خانم ژاله علو به عنوان راوی استفاده کنم اما وقتی از نریشنهای ایشان به عنوان تست استفاده کردم احساس کردم که این صدا با مستند من همخوانی ندارد و بعد به سراغ آقای مدقالچی رفتم و صدای ایشان به قدری مناسب این فیلم بود که من مطمئن بودم باید از این صدا استفاده کنم.
آقای مدقالچی راوی مستند نمیشدند و تا آن زمان هم هیچ مستندی کار نکرده بودند اما ارتباط ما به خوبی شکل گرفتند و من با اصراری که داشتم توانستم ایشان را برای این کار متقاعد کنم و با لطفی که به من کردند این همکاری را پذیرفتند اما بعدها متوجه شدم که کمی مضطرب هستند، چون از نتیجه کار اطمینان نداشتند، من قول دادم که پیش از آماده شدن نسخه نهایی، نسخهای از مستند را ایشان ببینند و بعد اگر از نتیجه کار راضی بودند خروجی نسخه نهایی مستند منتشر شود. خوشبختانه آقای مدقالچی از نسخه نهایی رضایت کامل داشت و حتی از دیدن آن منقلب و احساساتی شد. در نهایت من همان زمان به ایشان پیشنهاد دادم که مستند پرترهای دربارهاش بسازم و آقای مدقالچی هم با پیشنهاد من موافقت کرد و من هم تأکید کردم که این مستند در پروسهای طولانی مدت ساخته خواهد شد که باز هم ایشان با ما همکاری کردند و ششم آذر ماه سال ۱۳۸۶ در تبریز ساخت «مدقالچی به روایت مدقالچی» کلید خورد و سال ۱۴۰۱ ساخت آن به پایان رسید.
آیا شناخت شما از نصرالله مدقالچی از زمانی آغاز شد که به ورکشاپ ایشان رفتید؟
من صدای نصرالله مدقالچی را میشناختم، با صدای ایشان از دوران بچگی آشنا بودم و معمولاً همه کسانیکه فیلمهای سینمایی را به صورت دوبله تماشا میکنند با صدای نصرالله مدقالچی آشنا هستند. من فیلمسازی را خیلی زود شروع کردم، زمانی که مدرسه میرفتم هم فیلم میساختم و همیشه صدای آقای مدقالچی برای من دوستداشتنی بود.
برایم این صدا جالب بود چون در عین حال که صدایی خشن بود نوعی لطافت در آن وجود داشت که از تکنیک آقای مدقالچی به دست میآمد. وقتی شعری با صدای نصرالله مدقالچی میشنیدم برایم بسیار گوشنواز بود. شناختی ابتدایی درباره این شخصیت داشتم اما در مقاطعی که از سال ۸۶ تا ۱۴۰۱ فیلمبرداری میکردیم هر زمان که بخشی از کار را ضبط میکردیم و مثلاً دو هفته یا دو ماه بعد بخش دیگر را ضبط میکردیم تحقیقاتی درباره ایشان داشتیم و بر اساس همان تحقیقات فیلمنامه مینوشتیم. به عنوان مثال من درباره محل تولد و زندگی ایشان در تبریز تحقیقاتی داشتیم و بعد به سراغ این موضوع رفتیم.
تأثیر دوبله بر علاقهمند شدن یک نسل به سینما را چقدر جدی میدانید؟
دوبلورها نه تنها برای من بلکه برای بسیاری از سینماگران عشق و علاقهای نسبت به سینما ایجاد کردند. آقای کیومرث پوراحمد در این فیلم میگوید که ما با صدای دوبلورها عاشق سینما شدیم. من به شخصه کاراکترهای خارجی را به صدای دوبلورهایمان ایرانی تصور میکردم، صدای آقای مدقالچی را روی صدای آنتونی هاپکینز همیشه دوست داشتم و شخصیتهایی که او ایفا میکرد را با این صدا میشناختم. به نظر من بسیاری از کسانی که امروز عاشق سینما هستند هم مثل من با صدای دوبلورهای بسیار خوبی که داریم، عاشق و شیفته سینما شدهاند.
حتی زمانی دوبلورها بودند که ما را به سینما میکشاندند و کاراکترهای خارجی را با زبان و فرهنگ ما عجین میکردند. به یاد دارم اولین فیلم خارجی که در سینما دیدم یک فیلم هندی بود که آقای خسروشاهی به جای آمیتاب باچان صحبت میکرد و من در همان حال و هوای کودکی فکر میکردم این شخصیتها ایرانی هستند و بعدها متوجه شدم دلیل اصلی این تصور من هنر دوبلورها بود که بینقص فیلم را دوبله کرده بودند و به فیلم گرمایی دوچندان بخشیده بودند.
با تغییر سبک فیلم دیدن در مخاطبان ایرانی که امروز اکثر آثار را به صورت زیرنویس میبینند، آیا میتوان گفت که هنر دوبله در خطری جدی قرار دارد.
به نظر من تأثیرگذاری دوبله همچنان باپرجاست، در فیلم «مدقالچی به روایت مدقالچی» گفته میشود که دوبله مرده و دیگر برنمیگردد اما این نظر آقای مدقالچی است که ما دقیقاً همان را در فیلم نشان دادیم اما من به اندازه ایشان نسبت به دوبله و دوبلاژ ایران ناامید نیستم. دوبله در سالهای اخیر صدماتی جدی دیده و این مسئله دلایل مختلفی دارد.
اولین دلیل به نظر من این است که فیلمهای خوب به دست دوبلورهای نمیرسد، زمانی وقتی یک فیلم در آمریکا اکران میشد همزمان در ایران دوبله میشد و به نمایش در میآمد و اکثر این فیلمها هم کیفیت خوبی داشتند و الان اکثر فیلمهای کیفیت پایینی دارند و به همین دلیل دوبلورها هم رغبت چندانی برای دوبله این آثار ندارند.
نکته دیگر ترجمه بدی است که صورت میگیرد، بسیاری از فیلمها با ترجمههایی غلط دوبله میشوند و حتی برخی مواقع قصه هم تغییر میکند که نمونهاش در این سالها بسیار زیاد است و شاید مطرحترین آن سریال «اوشین» باشد. این اتفاق موجب بیاعتمادی به دوبله میشود و در کنار آن سانسور هم باعث میشود که مخاطبان ترجیح بدهند فیلم اصلی را با زیرنویس ببینند و از دیدن دوبله فیلم صرف نظر میکنند چراکه امروز دسترسی به فیلمها آسانتر از گذشته است.
نکته دیگر سطح سواد کم برخی از مدیران دوبلاژ است که باعث صدمه زدن به دوبله میشود. نگاه به دوبله امروز صنعتی و تجاری شده و سعی میشود که آثار خیلی سریع با کمترین دقت دوبله شوند در حالیکه در گذشته افراد با عشق این کار را انجام میدادند و مدتها روی صداسازی و دیالوگ گفتن و ترجمه اثر کار میکردند اما در مدت زمان کوتاه آن کیفیت لازم به دست نمیآید و اصلاً دوبلور با کاراکتر ارتباط برقرار نمیکند.
نسل طلایی دوبله ایران دوبلورهای بسیار خوبی دارد، چرا نصرالله مدقالچی را انتخاب کردید؟
کاراکتر نصرالله مدقالچی بسیار جذاب است، دروغ نمیگوید و بسیار رُک و صادق است. او صدای قدرتمند و باصلابت دارد و شخصیتش هم واقعاً جذاب است به طوریکه میتواند یک فیلمساز را متقاعد کند که با او همراه شود و فیلمی دربارهاش بسازد.
در این شخصیت یک مهربانی و فروتنی وجود دارد که شاید هر کسی متوجه آن نشود یا آن را به هر کسی نشان ندهد. من باید سالیان سال با این شخصیت همراه میشدم و شخصیت آقای مدقالچی این جذابیت را دارد که شما سالها وقت گذاشتن روی آن را انتخاب کنید. مصاحبهها خیلی گزیده شده در فیلم گنجانده شده است، در فیلم فقط صحبتهایی را میشنوید که دقیقاً درباره ایشان هستند و من با وجود علاقهای که به نصرالله مدقالچی دارم از تملق و چاپلوسی فاصله گرفتم چرا که معتقدم هیچ فیلمی نباید به این سمت برود و این کار ما را به سمت دروغگویی میبرد.
آیا از شرایط اکران رضایت دارید؟
از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و هنر و تجربه تشکر میکنم، دوستان در این مجموعهها بسیار صمیمی هستند و سعی دارند که اکرانها درخور و مناسب باشد اما بودجه هنر و تجربه بسیار اندک است و کار سختی است با بودجه اندک اتفاق بزرگی رقم زد و با همه این شرایط من از اکران فیلمم رضایت دارم.
سینمای مستند به طور کل مخاطبان کمتری دارد ولی امیدوارم اکرانهای هنر و تجربه حتی اگر ضرر مالی دارند ادامهدار باشند چون اطمینان دارم که با گذشت زمان اگر فیلمهای مستند بر پرده سینماها باشند تا پانزده سال بعد شاهد بیشتر شدن مخاطبان این سینما خواهیم بود. تلویزیون با از دست دادن مخاطبانش نمیتواند کمک چندانی به سینمای مستند کند اما سینما همچنان در بین مردم خوشنام و معتبر است و توجه آن به مستند موجب رونق این سینما خواهد شد.