محمدعلی بهمنی به جز ترانهها و آن دسته از غزلهایش که همنشین آهنگ و موسیقی شدهاند، شعرهای ناب کم نسروده است. او فراوان غزلهایی دارد که هر یک به مانند هر شعرِ جوهرداری، بی هیچ واسطهای از دریچه احساس مخاطب وارد میشوند و در کنج اتاقک دلِ وی مینشینند.
بیست و هفتم فروردین، زادروز محمدعلی بهمنی، یکی از شاعرانِ مطرح امروز و از غزلسرایان نامدارِ معاصر است. استاد محمدعلی بهمنی از جمله شاعرانی است که شعرش هم مطلوب اهل فن است و هم مورد پسند و علاقه عامه مردم. اینکه آهنگهای بسیاری با صدای خوانندگانِ گوناگون، با شعرهایی از بهمنی خاطره چند نسل شده، خود گویای محبوب بودنِ شعر محمدعلی بهمنی است.
افزون بر آثارِ موسیقاییِ پیش از انقلاب در سالهای پس از انقلاب نیز آهنگهای گوناگونی بر روی غزلها و ترانههای بهمنی خوش نشستهاند و در ذهن مردم ماندگار شدهاند. یکی از این ترانهها، «دهاتی» است:
ساده بگم، ساده بگم، ساده بگم دهاتیم
اهل همین نزدیکیا
همسایه روشنی و همخونه تاریکیا…
این ترانه در ۱۳۷۸ خورشیدی با صدا و آهنگسازی شادمهر عقیلی منتشر شد. روانشاد ناصر عبداللهی نیز همکاریهای موسیقیایی خاطرهانگیزی با محمدعلی بهمنی داشته است. از جمله این آثار میتوان به «هوای حوا» (دل من یه روز به دریا زد و رفت…) و «طعنۀ ناشنیده» (این شفق است یا فلق، مغرب و مشرقم بگو…) اشاره کرد. یکی از معروفترین بهارانههای موسیقی ایران نیز با شعری از محمدعلی بهمنی ساخته شده است:
صدا همون صدا بود
صدای شاخهها و ریشهها بود
بهار بهار، چه اسم آشنایی
صدات میآد، اما خودت کجایی…
ترانه «بهار بهار» را دو نفر خواندهاند که متاسفانه هر دو نیز امروز دیگر در این جهان نیستند؛ روانشاد تورج شعبانخانی که آهنگساز این قطعه نیز هم او است، نخستین بار این قطعه را خوانده و مرحوم ناصر عبداللهی نیز سالها پس از اجرای نخست، این آهنگ را بازخوانی کرده است. در سالهای اخیر هم موسیقی تیتراژ پایانی سریال «وضعیت سفید» (به کارگردانی حمید نعمتالله) را علیرضا قربانی با آهنگی از سهراب پورناظری بر روی شعری از محمدعلی بهمنی خوانده است:
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را
تا زودتر از واقعه گویم گِلهها را…
شعر بهمنی، قیامت است
بهمنی اما به جز ترانهها و آن دسته از غزلهایش که همنشین آهنگ و موسیقی شدهاند، شعرهای ناب کم نسروده است. او فراوان غزلهایی دارد که هر یک به مانند هر شعرِ جوهرداری، بی هیچ واسطه ای از دریچه احساس مخاطب وارد میشوند و در کنج اتاقک دلِ وی مینشینند.
بهروز ثروتیان، استاد زبان و ادبیات فارسی که پژوهشها و تصحیحهایش در زمینه آثار نظامی گنجوی و حافظ مشهور است، کتابی تألیف کرده است به نام «لذّت بهتزدگی در شعر محمدعلی بهمنی». وی در مقدمه این کتاب دیدگاهِ علمی خود را درباره شعر بهمنی بیان کرده است:
«در یک کلام باید گفت محمدعلی بهمنی کلامی شیرین دارد؛ غزلی خوش و زیبا و دلنشین میسراید و این کلام اگر صد بار تکرار بشود، جای دارد و اغراقآمیز نیست. خواننده شعر بهمنی آشکارا احساس میکند که او زنده است و با ما زندگی میکند و اما هرگز در میان ما نیست و در این دنیا هم نیست، در آسمانِ خیال با غزلهای خود زندگی میکند؛ با ما سخن میگوید، به ما سلام میدهد و دست ما را میفشارد، اما فکرش جای دیگر است، آنجا که غزالِ غزلش آنجا است… .
در هر حال، از میان دَه، دوازده غزلسرای پُرآوازه [منظور غزلسرایانِ امروز است.] میتوان گفت محمدعلی بهمنی بی هیچ تبلیغی، بیشتر از همه، خوانندگان و علاقهمندان به شعر را به خود جلب کرده است، بیآنکه در میدانهای نمایشگاه بینالمللی کتاب، بلندگوها از وی نام ببرند و سر و صدا راه بیندازند. اینجاست که میفهمیم شعر، شعار نیست، سیاست و قیام هم نیست، اما قیامت است و همه آن مقولات را با خود دارد». [۱]
ثروتیان برای آنکه مصداقی از غزلِ بهدور از شعارِ بهمنی را که به عقیده او، حرفِ دل شاعر و برآمده از ضمیر او است، پیش چشم مخاطبِ سخنِ خویش بدارد، خواننده کتاب را به خواندنِ این غزلِ محمدعلی بهمنی توصیه میکند:
«در این زمانۀ بیهایوهویِ لالپرست /// خوشا به حال کلاغان قیل و قالپرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را /// برای این همه ناباورِ خیالپرست؟
به شبنشینی خرچنگهای مردابی /// چگونه رقص کند ماهیِ زُلالپرست؟
رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند /// به پای هرزه علفهای باغِ کالپرست
رسیدهام به کمالی که جز اناالحق نیست /// کمالِ دار برای منِ کمالپرست
هنوز زندهام و زنده بودنم خاری است /// به چشمتنگی نامردمِ زوال پرست». [۲]
بهمنی را نباید با هیچ شاعری مقایسه کرد
ثروتیان در بخشی دیگر از مقدمه کتابِ خویش، ضمنِ نام بردن از برخی شاعرانِ نامدار معاصر، تأکید میکند که نباید بهمنی را با هیچ یک از شاعرانِ معاصر مقایسه کرد. از دید وی، محمدعلی بهمنی «نه مانند «کسرایی» و «زُهَری» قصد بیان کردن دارد، نه مانند «شاملو» در غمِ محرومان میسوزد، نه مانند «سپهری» خیال خلق زیباترین استعارهها برای بیان معرفت درونیِ خویش را دارد، نه مانند «اخوان ثالث» چون ققنوسی از خاکستر فردوسی سربرآورده است تا به یک منقار هزار حماسه سراید. اگرچه خود همیشه دیده به سوی «نیما» دوخته است اما هرگز نمیخواهد و نمیتواند چون نیما کشتیشکستۀ کهنه ای را از نو و به طرحی مناسب با زمان ما بسازد یا برای آن برنامه بدهد. اگرچه بهمنی با همه گشادهزبانی، فصاحت «فروغ» را دارد، اما هرگز در فکر گشادنِ عقدههای عقد تحمّل زنان نیز نیست.
این شاعرِ غزلسرا محبت و مهربانی نسبت به همه انسانها و موجودات دنیا را زیر لب زمزمه میکند و از آن است که زبانی شیرین و بیانی خوش و شعری زیبا و شنیدنی دارد و وقتی شعرهایش را میشنویم، لحظه ای با او همراه میشویم و غمِ او را با شادی میپذیریم…». [همان. ص ۱۸.]
بهمنی در انتخاب واژگان، موسیقیِ کلمات را بر همه چیز ترجیح میدهد
سال گذشته در همین بیست و هفتم فروردین ماه، «شبِ محمدعلی بهمنی» به مناسبتِ زادروزِ این شاعر، به همت مجله بخارا و به میزبانی بنیاد موقوفات محمود افشار برگزار شد. در آن مجلس شماری از شاعران و اهل ادب، همچون محمدرضا شفیعی کدکنی نیز حضور داشتند. عبدالجبار کاکایی نیز که خود از شاعران و ترانهگویان مطرحِ امروز است در «شب محمدعلی بهمنی» از ویژگیهای شعر بهمنی که موجب شده است، سرودههای وی برای همگان دوستداشتنی باشد، سخن گفت.
آنچه کاکایی در آن مجلس در وصفِ غزل بهمنی گفته، از این قرار است: «سخت است بگوییم که چرا همه ما از غزل محمدعلی بهمنی لذت میبریم؛ اما غزلِ خودِ بهمنی بهترین استدلال است برای اینکه چرا از غزل او لذت میبریم. اگر در شعر بهمنی دقت کنیم، به جلوههایی برمیخوریم که شاید اینها دلیل زیبایی سخنِ بهمنی باشد. وی هم در سخن روزمره و هم در شعرهایش تمایل عجیبی به موسیقیِ آوا و اصوات دارد؛ بهویژه مصوتهای بلند و ویژهتر، مصوت بلندِ «آ» در تعابیری چون خوشا و شادا که معمولاً چنین تعابیری را در کلام خویش میآورد. گویی بهمنی از ضمیر خویش کلماتی را که در کنارِ هم قرارگرفتنشان ایجاد موسیقی میکند، احضار میکند. بنابراین، میتوان گفت که یکی از ویژگیهای شعر محمدعلی بهمنی توجه به موسیقیِ زبان است که فکر میکنم وی در انتخابِ کلمات برای شعر خویش، آوا و موسیقیِ واژهها را بر خیلی چیزهای دیگر ترجیح میدهد». [۴]
کاکایی پس از گذر از ذکر این ویژگیِ شعر محمدعلی بهمنی، به ویژگی بارزِ دیگری در شعر وی اشاره میکند؛ ویژگی برآمده از شخصیت آقای شاعر: «نکته دیگری که هم در شعر بهمنی و هم در شخصیت او وجود دارد، این است که وی نسبت به حوادثِ اجتماعی روی داده در دوره تاریخی حیات خویش، که انشاءالله مستدام باد، هیچگاه بیطرف نبوده است، اما نگاه اجتماعیِ او تفاوتِ عمده ای با نگاهِ شاعران اجتماعی دارد و آن، نهانروش بودنِ محمدعلی بهمنی است. او به سنت استاد شاعران سده هشتم، یعنی حافظ، اعتراضات اجتماعیِ خویش را در کلمات پنهان میکند که البته این از ترس نیست، بلکه برآمده از احترام او نسبت به مخاطب است که حتی به خود اجازه نمیدهد به رقیب یا دشمن یا خصم، نگاه بد داشته باشد. در شعرهای اجتماعی او، من نکته ای که دشمن او را آزار دهد و خصم او را دلافگار کند، ندیدهام؛ و به نظر من این، بدین دلیل است که شخصیت بهمنی نیز بسیار به شعرهای او نزدیک است. [۵]
سه ضلعِ عاشقانههای بهمنی
استاد محمدعلی بهمنی شاعری است که در شعرگفتنِ خویش اصول دارد. او از تبارِ گویندگانی است که مخاطب را به دنبالِ شعر خویش میکشد، نه برعکس؛ و به گواهِ کارنامه شاعریِ پُربارش میتوان گفت که وی حرمتِ شعر خویش را و اعتبارِ شاعری خود را هیچگاه فدای پسندهای متغیّر مخاطب نکرده است. عبدالجباری کاکایی در بخش دیگری از سخنرانی خود، به عشق در غزل بهمنی و ویژگیِ مهمِ آن اشاره کرده که این، خود جلوه ای از همین حفظ اصول در شعر استاد بهمنی است:
«عاشقانههای بهمنی به نوعی عشقِ افلاطونی است که سه ضلعِ معروف توصیفِ زیبایی معشوق، ابراز صمیمیتِ با معشوق و تعهدِ ماندگاری با معشوق (پایداری در عشق) را دارا است. بهمنی اصلاً تمایلی به بُعدِ شهوانی یا لذتجویی در شعر خویش ندارد. او گاهی در راهنمایی به شاعران جوان نیز توصیه میکند که میشود تابوها و خطوطِ قرمزِ مورد احترام جامعه را نشکست و در عین حال زیبا و عاشقانه نیز غزل گفت». [۶]
نمونه این ویژگی عفیفانه شعر بهمنی را میتوان در غزل ذیل دید که عبدالجبار کاکایی نیز در سخنرانی خود، بیتِ دوم آن را شاهد مثال کلام خویش درباره غزل بهمنی آورده است؛ و چه بهتر که این غزل زیبا حسنِ ختامِ این چند سطر درباره شعر استاد محمدعلی بهمنی باشد:
«سرودمت نه به زیباییِ خودت، شاید /// که شاعرِ تو یکی چون خودِ تو میباید
لبم عطشزدۀ بوسه نیست، حرف بزن /// شنیدنت عطش روح را میافزاید
یکی قرینه تنهاییام نفس به نفس /// تو را پسندِ غزلهای من میآراید
من من، آی… من من، دقایق گنگی است /// رسیدهایم به میآید و نمیآید
همیشه عشق مرا تا غروبها برده است /// که آفتاب از این بیشتر نمیپاید». [۷]
ارجاعها:
۱. «لذّت بهتزدگی در شعر محمدعلی بهمنی»؛ بهروز ثروتیان؛ تهران: فصل پنجم؛ ۱۳۹۴؛ ص ۱۵ تا ۱۷.
۲. همان. ص ۱۷.
۳. همان. ص ۱۸.
۴. سخنرانی عبدالجبار کاکایی در «شب محمدعلی بهمنی»؛ ۲۷ فروردین ۹۸؛ در بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
۵. همان.
۶. همان.
۷. «مجموعه اشعار محمدعلی بهمنی»؛ محمدعلی بهمنی؛ تهران: نگاه؛ ۱۳۹۵؛ ص ۶۲۴.