- فیلم و سینما, هنر

نقد و بررسی فیلم قصر شیرین

فیلم «قصر شیرین» جدیدترین ساخته رضامیرکریمی است که در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر اکران شد. این فیلم توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن را از جشنواره فیلم فجر کسب کند. همچنین این فیلم جوایز بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد را از جشنواره فیلم شانگهای به‌دست آورد. میرکریمی در بیشتر فیلم‌های خود مثل «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «یه حبه قند» به روابط بین افراد یک خانواده پرداخته است. «دختر»، فیلم قبلی میرکریمی هم در مورد رابطه میان پدر یک خانواده با دخترش بود و فیلم جدید او هم در ادامه این روند، رابطه میان پدر یک خانواده با فرزندانش را بررسی می‌کند. این نکته نشان می‌دهد که میرکریمی از آن دسته کارگردان‌هایی است که هدفمند فیلم می‌سازد. هدف او از فیلمسازی به تصویر کشیدن روابط افراد یک خانواده و ریشه‌یابی مشکل‌های زندگی آن‌ها است.

قصر شیرین
Ghasr shirin poster.jpg
کارگردان رضا میرکریمی
تهیه‌کننده رضا میرکریمی
نویسنده محسن قرایی
محمد داوودی
بازیگران حامد بهداد
ژیلا شاهی
یونا تدین
نیوشا علیپور
موسیقی امین هنرمند
فیلم‌برداری مرتضی هدایی
تدوین رضا میرکریمی
توزیع‌کننده حوزه هنری
تاریخ‌های انتشار
۱۲ بهمن ۱۳۹۷(فجر)

 

۱۷ ژوئن ۲۰۱۹ (شانگهای)

 

۲ مرداد ۱۳۹۸ (ایران)

 
کشور ایران
زبان فارسی

فرارو- علیرضا جعفری؛ قصر شیرین جدیدترین اثر رضا میرکریمی، فیلمساز توانا و مشهور سینمای ایران است. او که در آثار پیشین خود، مانند خیلی دور خیلی نزدیک، به همین سادگی و یه حبه قند، توانسته بود جای پای خود را در سینمای ایران محکم کند، پس از افولی چند ساله و ساخت فیلم‌های ضعیف و متوسطی مثل امروز و دختر، توانست بار دیگر با این فیلم به مسیر اصلی خود بازگردد.

قصر شیرین را می‌توان فیلمی جاده‌ای دانست، درست مثل خیلی دور خیلی نزدیک. اما بر خلاف آن فیلم، در قصر شیرین خبری با سفری معنوی برای بازیابی هویت و شخصیت و تولد دوباره در انتهای فیلم روبه رو نیستیم. قصر شیرین داستانی زمینی و ملموس تری نسبت به خیلی دور خیلی تزدیک دارد که به شکل قطره چکانی اطلاعات را به مخاطب عرضه می‌کند. این اطلاعات قطره چکانی که جا‌هایی با ابهام و ایهام رو در روست، سرانجام کلیت ملموسی را می‌سازند.

در نبود تنوع گونه و قالب‌های سینمایی در سینمای ایران، تلاش برای ساخت فیلم جاده ای، البته با مولفه‌های ایرانی جای تقدیر دارد. مخاطب که اغلب در چارچوب فضا‌های تنگ و بسته گرفتار آمده، این بار با شخصیت‌های فیلم در سفری همراه می‌شود که آبستن حوادثی است.

سفر در ذات خود همراه با ابهام و عدم تعادل است. مقصد هر چند معلوم، ناشناخته‌هایی دارد و مسیر رسیدن به مقصد هم با آشنایی زدایی‌های زیادی همراه است. اگر شما مسیری را بین دو نقطه ده‌ها بار رفته باشید، ممکن است در تازه‌ترین حرکت خود در آن مسیر به امری تازه برخورد کنید که این امر ممکن است برای شما دچار سوال یا چالش بکند. سفر با داشتن پتانسیل‌های بلقوه بسیار زیاد، قابلیت پرداخت درام‌های گوناگون را دارا است.

(خطر لو رفتن) در این فیلم، مردی (با بازی حامد بهداد) برای برداشتن یک خودروی پاترول به خانه‌ای می‌رود. حامد بهداد که در این نقش هم همان هیبت مرد اخموی بداخلاق را دارد، با اصرار زنی که متوجه می‌شویم خواهر زن سابقش است و با فشار باجناق سابقش، دو فرزندش (با بازی یونا تدین و نیوشا علیپور) را به اکراه با خود همراه می‌سازد. او که هنوز شوهر قانونی همسر سابقش است، صبح درخواست جدا کردن زن از دستگاه را داده که چندی است دچار مرگ مغزی شده.

قصر شیرین که نامش یادآور شهری در نوار مرزی کشورمان است، به هیچ قصر فیزیکی‌ای اشاره نمی‌کند. خانه‌ای که بچه‌ها با مادرشان در آنجا زندگی می‌کرده اند، بیغوله‌ای است در حاشیه شهری کوچک در استان کهگیلویه و بویر احمد. مقصد هم که خانه پدریشان است، احتمالن تفاوت چشمگیری با خانه مادری ندارد. اما قصری که شیرین، مادرشان برایشان ساخته، بیشتر از جنبه روانی و احساسی است. مشخص است که بچه‌ها علارغم مشکلات اقتصادی خوب تربیت و بزرگ شده اند، مادر برای تامین آن‌ها زحمت کشیده، مثل فرزند خانواده‌های متمول و یا متوسط، بچه‌ها تبلت دارند و حتا بر خلاف اغلب هم سن و سالهایشان، کارت بانکی هم همراهشان است تا برای خرید لنگ نمانند. این در حالی است که سقف خانه به شدت ریزش دارد و مادری که دیگر نیست برای صرفه جویی، تمام چوب کبریت‌های مصرف شده را نگه می‌داشته است.

حال چنین فرزندان خود ساخته ای، نه دیگر توسط خاله و شوهرخاله نگه داری می‌شوند و نه پدر پذیرای آن‌ها است. پدر بچه‌ها سرانجام با بی میلی آن‌ها را با خود می‌برد و حتا در یک جا می‌خواهد آن‌ها را جا بگذارد که موفق نمی‌شود؛ و سفر آن‌ها آغاز می‌شود.

نقد فیلم قصر شیرین؛ سفر با عنصر ابهام

چیزی که ما در این سفر می‌بینیم، مردی است درگیر با تعارضات درونی و نماینده‌ای متناقض از فرهنگی مردسالار. او که تمام خوبی‌های زن را با بی مهری جواب داده، زنی که او را از مخمصه‌های بی پایان رهانیده، صاحب زندگی و فرزاندانی آبرومند کرده را سال‌ها به حال خود رها کرده، ازدواج مجدد نموده و حال این رفتار‌ها را با همسر جدید خود نیز تکرار می‌کند. اما کماکان به همسر سابقش عشق دارد و غیرت. سهم زن در چنین فرهنگی فقط غیرت است و آن هم تازه پس از مرگش. این چه عشقی است که قبول کرده معشوق را در چنین شرایط سخت و دشواری تنها رها کند؟ به ویژه این که معشوق آن قدر در حق او خوبی کرده باشد؛ و این که در آن فرهنگ مردسالار که مرد خود را صاحب همه چیز زن و خانواده می‌پندارد، (هنوز چند ساعت از مرگ زن نگذشته او آمده تا ماشین زن را برده و آن را بفروشد)، چگونه است که از حداقل وظیفه مرد که تامین مالی و اقتصادی خانواده است، شانه خالی کرده و آن‌ها را به حال خود گذارده و رفته است؟ این تناقضات را چگونه می‌توان در وجود چنین مردی هضم کرد؟ غیر از این که او را مرده خوری دانست که غیر از خود، به چیز دیگری فکر نمی‌کند.

عنصر فرد غایب و فوت شده و حضور و تاثیر هنوز ملموس او در کنار اطرافیانش، ما را به یاد آبی (کریشتف کیشلوفسکی ۱۹۹۴) و نوادگان (الکساندر پین ۲۰۱۱) می‌اندازد. همان طور که در آن فیلم‌ها ما به همراه خانواده او، گذشته شخص غایب را کند و کاو می‌کنیم، در قصر شیرین نه به اندازه آن دو، ولی تا حدودی ما نیز به همراه شخصیت مرد کمی در زندگی او به جست و جو می‌پردازیم. عنصر غایب، هم جا را برای تفسیر‌های متعدد باز می‌کند و هم نمی‌گذارد این تفسیر‌ها به سمت قطعیت گسیل شوند. شخصیت عنصر غایب که در این جا زن فوت شده است را ما لا به لای صحبت‌ها و خاطرات نزدیکانش می‌توانیم قطعه قطعه کنار هم قرار داده و آن را بسازیم؛ و این قطعات با دفورمگی‌ای که گذر زمان، محبت، انزجار و … بر آن‌ها تحمیل می‌کند، هیچ گاه نمی‌توانند کلیتی یکپارچه را عرضه کنند.

نقد فیلم قصر شیرین؛ سفر با عنصر ابهام

با این وجود، به نظر می‌رسد این زن نیز مانند مرد در تناقضی بی انتها درگیر بوده است. او که نشان داده زنی خودساخته بوده و با چنگ و دندان در منطقه‌ای که هنوز افکار سنتی بر آنجا حکم فرما است، توانسته گلیم خود را از آب بکشد و زندگی مستقلی را پیش گرفته و بچه هایش را بزرگ کند، تا دم مرگ هم دست از مردی نمی‌کشد که او را به امان خدا رها کرده. مردی که همه جوره، او برایش زحمت کشیده و از مهلکه‌ای چنان بزرگ (قتل غیر عمد) او را رهانیده. چه طور چنین زن قوی‌ای می‌تواند این قدر ضعیف باشد و محبت را از چنین مردی گدایی کند؟ آیا عشق احتمالی زن سرپوشی بر ضعف او نبوده است؟ و او برای وابستگی حسی خود به دنبال بهانه‌ای بوده؟

اما فیلم با تمام به تصویر کشیدن این تناقض‌ها در بافت داستانی راحت و سرراست، می‌توانست به فیلم معمولی و حتا ضعیفی تبدیل شود، اگر به دام تحول مرد در انتهای فیلم می‌افتاد. همان طور که در فیلم‌های این چنینی بار‌ها دیده ایم، شخصیت بی عاطفه و عبوس در کنار فرزندانی چنین شیرین و دلنشین، کم کم دچار تحول شده و رفتارهایش را اصلاح می‌کند. اما در قصر شیرین با مردی طرف هستیم که بعد از عمری بی عاطفگی، سرکوب و طمع کاری حال که به شکلی غیر دلخواهی به بچه هایش بازگشته، رگه‌هایی از تغییر در رفتار را در او مشاهده می‌شود. (خطر لو رفتن)، اما پس از دانستن این که او صبح قلب زن را فروخته تا دستگاه از او جدا شود و مشتری‌ای که دنبالش بود برای ماشین نیامده بود، نشان داد که آدم‌ها بسیار سخت تغییر می‌کنند و سرشت انسان به شکل سرسختانه‌ای در مقابل تغییر می‌ایستد.

این همان پایانی است که فیلم را در زمره بهترین آثار میرکریمی قرار می‌دهد و البته باید به محسن قرایی و محمد داوودی برای نوشتن فیلمنامه بی لکنت و محکمی مثل این فیلم، خسته نباشید گفت؛ و از بازی خوب حامد بهداد یاد کرد که اگر چه همان کاراکتر خشمگین همیشگی را داشت، اما مشخص شد که یک کارگردان قدر می‌تواند همان کاراکتر تکراری را کنترل کند و بازی متفاوتی از او بگیرد. در کنار او، بازی فوق لعاده یونا تدین و نیوشا علیپور، دو بازیگر کودک فیلم، باور پذیری و روانی اثر را دوچندان کرده است.

کسب جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره معتبر شانگهای، نشان داد که این فیلم توانسته علارغم بهره گرفتن از اِلِمان‌های بومی، به خوبی با مخاطب غیر ایرانی نیز ارتباط برقرار کند. اوج گرفتن میرکریمی با این فیلم را به فال نیک می‌گیریم.

نقد فیلم قصر شیرین

نماوا-بهزاد وفاخواه؛دو تا فیلم بد کافی است تا از بالا سقوط کنی پایین. رضا میرکریمی همان است که نیمه‌های دهه هشتاد با «خیلی دور، خیلی نزدیک» هم میان منتقدان و هم میان داوران جشنواره برنده بدون رقیب بود و اواخر دهه هشتاد با «یه حبه قند» یکی از بحث‌برانگیزترین فیلم‌های سال را ساخت. اما چند سال مشغول شدن به فعالیت‌های صنفی در خانه سینما و جشنواره جهانی فجر و دو فیلم بد و خیلی بد «دختر» و «امروز»باعث شد فقط هشت سال بعد از «یه حبه قند» کمتر کسی اشتیاقی به دیدن فیلم جدید رضا میرکریمی داشته باشد. «قصر شیرین» فیلمی کهمحسن قرایی و محمد داودی فیلم‌نامه‌اش را نوشته‌اند و حامد بهداد بازیگر آن است و تماما در استان کهکیلویه و بویراحمد می‌گذرد.

اما در مقابل، یک فیلم خوب هم کافی است تا بروی آن بالاها. سینمای ایران در این زمینه خیلی سهل‌گیر است. «قصر شیرین» در هیچ یک از چاه‌هایی که جلوی راه آن قرار دارد سقوط نمی‌کند. همان ابتدای فیلم حامد بهداد را بین زنان لر کهکیلویه‌ای در یک محیط نیمه روستایی می‌بینیم و با خودمان می‌گوییم تمام فیلم باید زور زدن یک ستاره برای محلی به نظر رسیدن را ببینیم. اما در تمام طول فیلم بهداد بدون تلاش برای لهجه گرفتن، موفق می‌شود ساکن همان نواحی به نظر برسد. فیلم به جز حامد بهداد تماماً از نابازیگران یا بازیگران کم دیده‌شده استفاده کرده است اما عجیب است که هیچ جا نابلدی و نابازیگری به معنای آزاردهنده آن به چشم نمی‌خورد. هم بازیگر نقش باجناق بهداد هم دو برادر شیرین خوب ظاهر می‌شوند و ژیلا شاهی در نقش شریک زندگانی(!) بهداد بی‌نظیر است.

حامد بهداد و زیلا شاهی

از همه این‌ها بهتر دو بازیگر خردسال فیلم هستند که اندازه و کیفیت حضور آن‌ها و تاثیر بسیار زیادی که با حرکات و نه گفتار خود روی زندگی آدم‌بزرگ‌ها می‌گذارند در سینمای ایران کمتر نمونه مشابه دارد. دختر خردسال فیلم حتی دل به رحم نیامدنی مسعود فراستی را هم به رحم آورده بود!
«قصر شیرین» به خوبی روی مرز بین فیلم جاده‌ای و ملودرام حرکت می‌کند و اگر بعضی لحظات موسیقی متن فیلم را استثنا کنیم به خوبی موفق می‌شود از افتادن در تله سانتی مانتالیسم خودداری کند و در عین حال فیلم پراحساسی بشود از مردی مطلقا بدون حس شفقت که نیم روز بعد از مرگ زنش مجبور است در یک سفر جاده‌ای با دو بچه‌اش همراه باشد در حالی که به هیچ وجه موافق حضور دو بچه در زندگی‌اش نیست و از هیچ بداخلاقی هم رو برنمی‌گرداند. اما میرکریمی و فیلمش موفق می‌شوند به کنه ضمیر او نفوذ کنند و بدون این‌که روی ایده مذهبی اخلاقی “همه بندگان خدا خوبند” بایستند، تصویری همدلی برانگیز از بهداد بسازند.

قصر شیرین

در پایان می‌توانیم درک کنیم که چرا دست به این کارها زده و چه عواملی باعث شده او اینی بشود که حالا هست و ما هم مثل بچه‌هایش در پایان نمی‌خواهیم از ماشینش بیرون برویم. بهدادِ فیلم «قصر شیرین» از دوست داشتنی‌ترین بداخلاق‌های سینمای ایران است. و البته خیلی زنده و بی‌تصنع.
انتخاب من اما از فیلم «قصر شیرین» سکانس جریمه شدن توسط مامورین راهنمایی رانندگی است. جایی که سه درام عمیق همزمان با هم در دل جاده‌ای در جنگل‌های بلوط زاگرس دارند اتفاق می‌افتند. شریک زندگانی از غیبت او به خاطر اینکه رفته است تا از پلیس بخواهد ماشین را به پارکینگ نفرستند استفاده کرده و با باز کردن موبایلش دارد از رازی که ته دلش احساسش کرده بود باخبر می‌شود. تنش بین بچه‌ها و پدر زیاد شده و با کاری که پسر خردسال انجام می‌دهد و به عنوان همیار پلیس تخلفات دیگر پدرش را هم به مامور راهنمایی و رانندگی لو می‌دهد (کاری که عمل مشابه مادرش در گذشته را به یاد می‌آورد) به حداکثر می‌رسد و زمینه‌ساز صحنه خیس کردن خود می‌شود که نقطه اوج تنش و در مقابل نقطه شروع شفقت در فیلم است.

 

همزمان درگیری بین بهداد و پلیس‌ها شبیه الاکلنگی است که هر لحظه یکی از طرفین دست بالای معادله قدرت را دارد و طرف مقابل را تحقیر می‌کند. وقتی قرار است ماشین به پارکینگ فرستاده شود، مامور دست بالا را دارد و وقتی بهداد ماشین پلیس‌ها را تعمیر می‌کند سمت قوی‌تر می‌ایستد و وقتی مامور برگه جریمه سنگین را دستش می‌دهد جهت الاکلنگ عوض می‌شود و البته باز با یک تراول به عنوان رشوه و تهدید عملی مبنی بر لو دادن رشوه به مامور بالادستی بهداد دست بالا را می‌گیرد. نوشتن این سکانس برای فیلم‌نامه‌نویس‌های جوانش و اجرایش برای میرکریمی میانسال، حرفه‌ای‌ترین کار در کارنامه سینمایی میرکریمی است.

https://moviemag.ir/images/phocagallery/9019/ghasre_shirhin/thumbs/phoca_thumb_l_3.jpg

دیدگاهتان را بنویسید