- فیلم و سینما, هنر

ژاله کاظمی، صدایی که نقاشی را زندگی می‌کرد

ژاله کاظمی از هنرمندان حوزه گویندگی ودوبله است که در حوزه نقاشی هم فعالیت داشت، بیشتر آثار نقاشی او انتزاعی و رمز‌آلود بود و آثار غیرانتزاعی‌اش هم آمیخته با مه‌ای رازآمیز. در کمتر تابلوی او، خط‌ها و شکل‌های تیز و شفاف دیده می‌شود.

گزارش نشریه تقاطع شماره 36| برای همه کسانی که با دنیای دوبله، تلویزیون، سینما و نیز هنر نقاشی انس و الفتی دارند، برخی نام‌ها نه فقط فراموش ناشدنی نیستند، که آن نام‌ها تا همیشه در ذهن و خاطرشان جاودانه است. هم‌چنان‌که گاهی در هر عرصه هنری، تعداد اندکی به‌دلیل ویژگی‌های خاص، ممتاز و منحصر به‌فردی که دارند، تافته جدا بافته در عصر خود و طلایه‌دار دورانی هستند که همه چیزِ آن حرفه بستگی به جایی که آن‌ها ایستاده‌اند، دارد. بدون شک زهرا (ژاله) کاظمی یکی از مهم‌ترین آن‌ها و از سردمداران انکار نشدنی دوران طلایی دوبله در ایران است. دوبلری که گوینده و مجری تلویزیون نیز بود و مهم‌تر، هنرمندی که نقاشی را زندگی می‌کرد.

دختری با اصالت قفقازی و گیلکی

سیزدهم فروردین سال 1322، در خانه‌ی یک افسر ارتش در تهران، دختری متولد شد که اسمش را زهرا گذاشتند؛ مادرش گیلک و پدرش اصالتا قفقازی بود. در آن سال‌های پر محنت و تاریک جنگ جهانی دوم، که کوشش مردم معطوف به تهیه‌ی نان و ابتدایی‌ترین ارزاق عمومی مورد نیازشان بود، کسی گمان نمی‌برد نوزاد خانواده‌ی کاظمی در سال‌های آتی، صاحب  صدایی ماندگار آن‌چنان شود که در خاطره‌ی یک ملت، صدای خود را جاودان کند.

جبر روزگار و شرایط نامساعد زمانه، اما چنان بود که مسایل و مشکلات بسیاری را بر خانواده زهرا تحمیل می‌کرد و چنین شرایطی باعث بروز اختلافاتی بین مادر و پدر او شده بود. این ناسازگاری با خروج سروان کاظمی از ارتش شدت گرفت و منجر به جدایی زن و شوهر شد. زهرا فقط 9 سال داشت و ضروری بود تحت تکفل یکی از اولیای خود زندگی کند. برادر ارشد او که در شرکت نفت جنوب، در شهر آبادان مشغول به کار بود، به تهران آمد و خواهر کوچکش را با خود به آبادان برد. خانواده‌ی زهرا، همگی تحصیلکرده و آشنا با هنر و ادبیات جهان بودند و او علی‌رغم فروپاشی خانواده، شوق و ذوق خاصی نسبت به مطالعه و هنر نشان می‌داد.

آبادان، در آن سال‌ها، شهری بود متفاوت با سایر شهرستان‌های کوچک و متوسط ایران. بندرگاهی فعال با ساحلی بین‌المللی که مهم‌ترین پنجره‌ی تجارت خارجی ایران را در ساحل اروندرود گشوده بود. هزاران متخصص و تحصیلکرده‌ی رشته‌های مختلف در این شهر ساکن بودند و اقتصادی پویا و جامعه‌ای فعال را تشکیل داده بودند. زهرا از همان کودکی استعداد خود را در تئاترهای مدرسه نشان داد. کتاب زیاد می‌خواند، مجله‌ها را زیر و رو می‌کرد و همراه با برادرش به سینماهای شهر می‌رفت.

او را به رادیوی محلی دعوت کردند و در اجرای نمایش‌های رادیویی فعال شد. سعی کرد فنون گویندگی و آواز را بیاموزد و آن‌چنان در این راه پیشرفت کرد که در هجده سالگی تجربه و مهارت قابل توجهی داشت. برادر دیگرش، هوشنگ کاظمی دوبلور بود و همزمان با پایان تحصیلات متوسطه، زهرا را برای دادن آزمون صدا، به یکی از استودیوهای تهران برد. نتیجه‌ی آزمون، حیرت و تحسین همگان را برانگیخت و اعلام نمودند او می‌تواند وارد دنیای دوبله شود. زهرا کاظمی نام هنری «ژاله کاظمی» را برگزید و برای آموختن فن دوبله راهی ایتالیا شد.

کاظمی در هجده سالگی به کشور رم سفر کرد، سرزمینی که دوبله فیلم به زبان فارسی به واسطه‌ی تعدادی از ایرانی‌های مقیم ایتالیا از اوایل دهه 1330 آغاز شده بود. او در طول شش ماه اقامت در رم، در کنار پیشتازان و طلایه‌داران دوبله همچون: منوچهر زمانی، نصرت کریمی و حسین سرشار در عرصه دوبله فعالیت و تجربه‌اندوزی کرد و به نقاشی هم مشغول بود و از حال و هوای هنری ایتالیا در نقاشی بهره برد. در دهه 1340، که معروف به دوران طلایی دوبله در ایران است، بر نوک قله این حرفه قرار گرفت و برجسته‌‌ترین بانوی گوینده فیلم و یکی از چند دوبلور عالی و معتبری بود که منهای گویندگی، در زمینه مدیریت دوبلاژ هم فعالیت داشت و همزمان نقاشی هم می‌کرد.

در حوالی دهه چهل، استودیوهای بزرگی در زمینه‌ی دوبله فعال شده بودند. این فن، چنان پیشرفت کرده بود که این عصر را در تاریخ هنر ‏ایران، «عصر طلایی دوبله» نام‌گذاری کرده‌اند. فیلم‌های روز دنیا به محض اکران در سینماهای نیویورک، پاریس و ‏لندن، به ایران می‌رسید و توسط استادانی متبحر به فارسی برمی‌گشت. ژاله که تنها بیست سال داشت، با شوقی تمام در این ‏زمینه فعالیت می‌کرد و همزمان در دانشگاه ملی ایران، در رشته‌ی علوم سیاسی تحصیل می‌نمود.

صدای ژاله، صدای آوای برنادت

در آن سال‌ها یک فیلم ‏کلاسیک، با نام «آوای برنادت» توسط یکی از شرکت‌ها وارد شد و دوبله‌ی نقش اول فیلم به ژاله واگذار گردید. نقش اول را ‏‏«جنیفر جونز» ستاره‌ی درخشان دهه‌ی چهل و پنجاه میلادی بازی کرده بود و دوبله‌ی آن بسیار حساس و دشوار بود. ‏جنیفر جونز، نقش یک عارفه یا قدیسه‌ی فرانسوی را ایفا کرده بود و ضرورت داشت صدایی لطیف، معصوم و روحانی بر ‏روی نقش قرار گیرد.

بعد از آن‌که فیلم آوای برنادت در سینماهای تهران و تلویزیون ملی ایران به نمایش درآمد، آن‌چنان ‏تحسینی به سوی ژاله کاظمی سرازیر شد که می‌توان گفت، یک شبه تا قله‌ی بلند شهرت بالا رفت. هر مدیر دوبلاژی که ‏فیلم را دیده بود، سراغ ژاله را می‌گرفت و همه کیفیت صدا و مهارت او را می‌ستودند. ژاله در بیست و چند سالگی به یکی ‏از پرکارترین دوبلورهای ایران تبدیل شده بود. جایگاه هنری‌اش چنان اهمیت یافت که برای سه بازیگر فوق ستاره‌ی ‏جهان، سوفیا لورن، الیزابت تیلور و اینگرید برگمن تنها از صدای او استفاده می‌شد و فیلم بازهای حرفه‌ای این سه بازیگر ‏را با صدا و لحن ژاله کاظمی می‌شناختند‎.

همزمان با فعالیت هشت و ده ساعته در روز، به بالا بردن دانش آکادمیک خود پرداخت و با بورس تلویزیون ایران راهی ‏آمریکا شد. ژاله در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، ثبت‌نام کرد و در رشته‌ی تعلیم و تربیت تحصیل نمود. در آن سال‌ها، نام پر ‏آوازه‌ی او بر همه‌ی فیلم‌های تولید ایران و فیلم‌های وارداتی می‌درخشید، اما کیفیت صدا و مهارت او چنان بالا بود که ‏همچنان تقاضاها بالاتر می‌رفت و همه‌ی فعالان عرصه‌ی سینما و تلویزیون خواهان آن بودند که  صدای ژاله کاظمی را به‌عنوان اعتبار و تضمین کیفیت به استخدام فیلم خود درآورند‎.

در دهه‌ی پنجاه، ژاله با سمت‌های اجرایی بالاتر در تلویزیون فعالیت می‌کرد. او را با عنوان تهیه کننده و ‏مدیر اجرایی درجه اول می‌شناختند و حتی برای مصاحبه با چهره‌های به‌شدت گوناگون دعوت به همکاری می‌شد. چهره‌ی ژاله با عنوان مصاحبه‌گر و مجری بارها و بارها در تلویزیون دیده می‌شد. از مصاحبه با نخست‌وزیر تا هنرمندان و ‏آوازه‌خوانان و شاعران در این طیف رنگارنگ دیده می‌شد. با وجود همه‌ی این مسئولیت‌ها، ژاله در کسوت مجری و ‏مدیر اجرایی به اجرای برنامه‌های بسیار موفقی در تلویزیون پرداخت. برنامه‌ی ‏‎«شما و تلویزیون» که ده سال بی‌وقفه به ‏اجرا درآمد و بعد از انقلاب با نام «شما و سیما» تداوم پیدا کرد، برجسته‌ترین نمونه‌ی این اجراها بود. همچنین برنامه‌هایی ‏دیگر با نام «روزها و روزنامه‌ها»، «ادبیات جهان»، «ادبیات کلاسیک»، «تازه‌های ادب»، «مجله هنر» و «ادبیات امروز» ‏با اجرا و مدیریت هنری ژاله کاظمی در صفحه‌ی تلویزیون ظاهر می‌شد.

پس از انقلاب، ژاله کاظمی به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین چهره‌های مدیریتی تلویزیون دچار تنگناهایی گردید و مجبور به استعفا شد، اما ‏آن میزان تجربه و مهارت، قابل حذف شدن نبود. کارگردان‌ها و مدیران دوبلاژ همچنان از او درخواست می‌کردند با ‏حضور در استودیوهای خصوصی با آن‌ها همکاری کند. ‏کاظمی به‌جای بسیاری از ستاره‌های سینمای جهان نظیر: الیزابت تیلور در «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» و «گربه روی شیروانی داغ»، میا فارو در «گتسبی بزرگ»، جولی کریستی در «دکتر ژیواگو»، جولی اندروز در «اشکها و لبخندها» و سوفیا لورن در تمام فیلم‌هایش گویندگی کرد.

کاظمی مدتی بعد در برنامه‌های ادبیات امروز، ادبیات جهان، ادبیات کلاسیک، و نیز مجله‌های تصویر زمان و مجله هنر کار اجرا را دنبال کرد. او در اواخر فعالیت خود در تلویزیون، مدیر اجرایی و تهیه‌کننده چندین برنامه تلویزیونی بود.

بعد از انقلاب ژاله کاظمی با تغییر فضا در دوره‌هایی، کم و بیش در خارج از تلویزیون به کار گویندگی پرداخت. بعضی از این آثار برای پخش در تلویزیون بود که او گفتار متن برخی از برنامه‌ها درباره سینما را به شکل مونولوگ اجرا کرده و همین‌طور گوینده چند فیلم مستند بود و در تعدادی فیلم به جای بازیگران ایرانی حرف زد و در دوبله چند فیلم و سریال خارجی گویندگی کرد. در سینماهای تهران، در دوبله فارسی به جای «نیکول کیدمن» صحبت کرد. آخرین بار با صدای لطیف و آرامش بخش خود در فیلم سینمایی «ساعت‌ها» به جای نیکول کیدمن گویندگی کرد.

نقاشی‌هایی آمیخته با مه‌ای رازآمیز

ژاله کاظمی در سال‌های نوجوانی هم نقاشی می‌کرد، اما بعدها به دلیل مشغله‌ی فراوان، نقاشی را رها کرد تا این‌که پس از انقلاب، بار دیگر نقاشی را از سر گرفت. او که در آن سال‌ها بیشتر در آمریکا اقامت داشت، در سال 1362 اولین نمایشگاه نقاشی خود را برگزار کرد و از آن به بعد، آثار او در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و آمریکا به نمایش درآمد. نخستین نمایشگاه نقاشی کاظمی در واشینگتن با استقبال منتقدان و بازدیدکنندگان مواجه شد و روزنامه واشینگتن‌پُست در مقاله‌ای با عنوان «تعویض اسب‌ها»، نوشت: «آدمی که گوینده فیلم و مجری تلویزیون بوده حالا رنگ و بو و عطر صدایش را به بوم نقاشی منتقل کرده ‌است».

بیشتر آثار نقاشی او انتزاعی و رمز‌آلود بود و آثار غیرانتزاعی‌اش هم آمیخته با مه‌ای رازآمیز. در کمتر تابلوی او، خط‌ها و شکل‌های تیز و شفاف دیده می‌شود. آن‌هایی که با قلموهای زمخت نقاشی کرده که این تکنیک از شاخصه‌های نقاشی‌اش بود، مثل تابلویی از نیلوفرهای مرداب بر سطح برکه‌ای. اما در تابلوهای ظریفش هم انگار هر منظره در مه‌ای رقیق پوشیده شده، مثل عکسی که با فیلتر فاگ گرفته شده باشد؛ از جمله منظره‌ای از دامنه تپه‌ای که در جلو تصویر، دهانه سنگچین شده چاهی بیش از همه خود را به چشم می‌کشد که انگار رازی را در خود پنهان کرده است.

ژاله کاظمی سه بار ازدواج کرد، برای اولین با سیامک یاسمی و سپس با ایرج گرگین (تا 1345) و پس از آن با بیژن الهی (1367 تا 1379) و حاصل ازدواج او یک پسر به نام افشین گرگین است. این هنرمند برجسته و صاحب نام دوبلاژ و نقاشی در 12 فروردین 1383، یک روز مانده به تولد 62 سالگی‌اش، به علت بیماری سرطان در 61 سالگی در واشینگتن دی. سی درگذشت.

27 فروردین همان سال، در تالار بتهوون خانه هنرمندان ایران، مراسم یادبود او به همت جمشید گرگین و با استقبال و ازدحام قابل پیش‌بینی علاقه‌مندان برگزار شد، در دو طرف صحنه دو زن سراپا سفیدپوش با دستکش و سرپوش و روبنده سفید، همچون دو شمایل سرتاپا سفید ایستاده بودند که در نگاه اول کاملاً بی حرکت و مجسمه‌وار به نظر می‌رسیدند؛ اما بعد معلوم شد که با مکث‌های طولانی، حرکت‌هایی بسیار بسیار آرام به سرها و دستان خود می‌دهند. این دو شمایل شبحگون شاید کنایه‌ای از حضور روح آن بانوی پرکشیده در آن جمع بود و کنایه‌ای از زنده بودنش. این شمایل‌های سراپا سفید بی‌چهره، نشانه‌ای از همان راز ورزی ژاله کاظمی بود که پس از خاموشی‌اش نیز ـ شاید ناخودآگاه ـ چنین تداوم یافت؛ به‌خصوص پنهان بودن این چهره‌ها یادآور رخ پنهان کردن رازآمیز این سال‌هایش بود.

شاید دگر مادر نزاید چون اویی!

 در این مراسم، محمد سریر و فاطمه معتمدآریا باحضور بر روی صحنه لحظاتی درباره این هنرمند از دست رفته صحبت کردند. رسولزاده گوینده و دوبلور با سابقه سینما و تلویزیون نیز گفت: با صدای زیبا و دلنشین ژاله کاظمی بود که هنرپیشه‌های مشهوری چون سوفیالورن و الیزابت تایلور را شناختیم و از فیلم‌های آن‌ها لذت بردیم، او حاصل 40 سال تجربه دوبله در ایران بود و به این زودی‌ها محال است نظیر او به‌وجود آید.

عزت‌اله انتظامی که سر زده در مراسم حضور پیدا کرده بود هم تاکید کرد: با زنده‌یاد ژاله کاظمی در سریال حسن صباح به کارگردانی داریوش مهرجویی که قبل از انقلاب گرفته شد و هرگز هم نمایش درنیامد، همکار بودیم. ایشان هر وقت من را می‌دید می‌گفت: جریان پخش کار چه شد؟ او کارش واقعا خوب بود. برای آخرین بار خانم کاظمی را پارسال در دفتر بهمن فرمان‌آرا دیدم و من مطمئنم که او مورد آمرزش قرار می‌گیرد. چون ما گناهی نداریم و همه‌اش داریم خدمت می‌کنیم اگر هم گناهی بکنیم خدا ما را می‌بخشد.

پوری بنائی نیز بعد از نمایش لحظاتی از فیلم‌های قیصر و غزل که ژاله کاظمی به‌جای او صحبت کرده بود، عنوان کرد: من 75 فیلم بازی کردم که 60 تای آن‌ها را ژاله به‌جای من حرف زد. صدای او به من کمک می‌کرد و نیرو می‌داد تا نقشم را بهتر بازی کنم.

بعد از پخش قسمت‌هایی از سریال معصومیت از دست رفته، آخرین کار ایرانی کاظمی که به جای هاجر صحبت کرده بود، فاطمه معتمدآریا گفت: از وقتی کار بازیگری را شروع کردم همیشه گفتم خودم باید جای خودم حرف بزنم. اما دختر بچه‌ای بودم که تهیه‌کننده‌ها خیلی تحویلم نمی‌گرفتند. در فیلم ریحانه علی‌رغم اینکه در قراردادم عنوان شده بود خودم صحبت کنم اما خانم کاظمی را انتخاب کردند. ایشان با من تماس گرفتند و گفتند قرار شده به جای تو صحبت کنم. می‌دانم دوست داری خودت حرف بزنی و حالا اگر اجازه می‌دهی این کار را بکنم. به استودیو رفتم و از نزدیک کار ایشان را دیدم. خانم کاظمی در حین کار مرتب نظر من را می‌پرسید و واقعا برای کارش ارزش قائل بود و مطمئنم چنین شخصی دیگر تکرار نخواهد شد.

این مراسم با اجرای پیانو انوشیروان روحانی به پایان رسید. وی قبل از اجرا در صحبت‌های کوتاهی گفت: او علاقه خاصی به پیانو زدن من داشت و اگر امشب برایش نزنم مطمئنم از من گله خواهد کرد! همچنین نمایشگاهی از نقاشی‌های ژاله در کنار سالن محل مراسم برگزار شده بود. مسعود کیمیایی یکی از دعوت‌شدگان مراسم به‌علت عارضه دیسک کمر نتوانست در برنامه حضور پیدا کند. گرگین از قول او درباره کاظمی گفته بود: شاید دیگر مادر نزاید که مثل او ماهر باشد!