- تکنولوژی, هنر

کشف علمی شگفت‌انگیز در نقاشی «شب پرستاره» ون‌گوگ

پژوهشگران با تحلیل یکی از مشهورترین نقاشی‌های وینسنت ون‌گوگ دریافتند که او یک قرن پیش از کشف علمی پدیده «آشفتگی» در فیزیک، آن را به‌دقت در اثر خود به تصویر کشیده بود.

وینسنت ون‌گوگ، نقاشی‌ای را خلق کرده است که نه‌تنها از نظر هنری درخشان است، بلکه یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم علمی طبیعت را نیز با دقتی حیرت‌آور به تصویر کشیده است؛ مفهومی که علم تنها به‌تازگی توانسته آن را درک کند. 

 به نقل از آپورثی، در طول ۱۲۵ سال گذشته، میلیون‌ها نفر به نقاشی مشهور ون گوگ نگریسته‌اند، اما هیچ‌کس آن را واقعاً ندیده بود تا همین اواخر. واقعیتی شگفت‌انگیز اخیراً از دل یکی از معروف‌ترین آثار نقاشی جهان نمایان شده است؛ چیزی که وینسنت ون‌گوگ آن را درک کرده بود اما علم برای فهمش بیش از صد سال زمان نیاز داشت. حالا، با کمک فناوری‌های مدرن و نگاه‌های تازه، کشفی صورت گرفته که نه‌تنها ارزش هنری یکی از مهم‌ترین نقاشی‌های قرن نوزدهم را بیشتر می‌کند، بلکه پیوندی خارق‌العاده میان هنر و علم برقرار می‌سازد.

وینسنت ون‌گوگ هرگز موفقیت هنری بی‌سابقه خود را به چشم ندید. او در سال ۱۸۹۰، در شهر اوور-سور-اواز فرانسه، زمانی که تنها ۳۷ سال داشت، با شلیک گلوله‌ای به سینه‌اش، به زندگی پرآشوب و آکنده از درد روانی خود پایان داد. پایانی تلخ بر زندگی هنرمندی که با مشکلات روحی، نوسانات روانی و شک به خود دست و پنجه نرم می‌کرد. 

بر اساس اطلاعات منتشرشده از موزه ون‌گوگ، در نامه‌ای که وی در همان سال و تنها چند هفته پیش از مرگش برای برادرش تئو نوشت، آمده است: «زندگی‌ام از ریشه مورد هجوم است، و گام‌هایم سست شده‌اند.» این جمله گویای عمق ناامیدی و فرسودگی ون‌گوگ است. او که استانداردهای بالایی برای خود و آثارش قائل بود، در شرایطی به سر می‌برد که به آینده خود امیدی نداشت و هنوز موفق به کسب شهرتی گسترده از سوی جامعه هنری نشده بود. خودش را یک مرد و هنرمند شکست‌خورده‌ می‌دانست.

نقاشی مشهور «شب پرستاره» که امروزه یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار تاریخ هنر است، در سال ۱۸۸۹ و زمانی که ون‌گوگ در تیمارستانی در فرانسه بستری بود، خلق شد. بستری شدن او در پی حادثه‌ای رخ داد که در آن طی یک حمله روانی، بخشی از گوش خود را برید. با این حال، بنا به اطلاعات موزه ون‌گوگ، ماجرا به این سادگی هم نیست. گفته می‌شود این اقدام، در پی مشاجره‌ای شدید با پل گوگن، نقاشی که ون‌گوگ مدتی برای او در شهر آرل کار می‌کرد، رخ داد و نشان‌دهنده شدت وخامت روانی ون‌گوگ بود. 

,k

جنون ون‌گوگ و تأثیر آن بر آثار هنری‌اش، برای سال‌ها موضوع بررسی مورخان هنر بوده است. اما آنچه در دهه ۲۰۱۰ میلادی کشف شد، نشان داد که برای بیش از صد سال، نکته‌ای مهم از دید تماشاگران و حتی کارشناسان پنهان مانده بود. تا زمانی که تلسکوپ فضایی هابل، با نگاهی متفاوت، راز نهفته در «شب پرستاره» را آشکار کرد. پیش از پرداختن به این کشف علمی و هنری، نگاهی به پیش‌زمینه موضوع ضروری است.

 

ون‌گوگ را همواره به عنوان یک نابغه هنری می‌شناسیم. اما حالا روشن شده که آثار او، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، شامل درکی عمیق از پدیده‌ای علمی نیز هستند: پدیده‌ای پیچیده و مرموز به نام «آشفتگی» یا turbulence. درک مفهوم آشفتگی از منظر ریاضی برای بسیاری دشوار است. اما به‌طرز شگفت‌آوری، هنر توانسته است آن را به شیوه‌ای ملموس و قابل‌درک نمایش دهد.

آشفتگی در واقع نوعی جریان غیرمنظم در مایعات و گازهاست که با تغییرات شدید در سرعت و جهت همراه است. به بیان ساده‌تر، در چنین جریانی، توده‌های بزرگ از هوا یا آب به توده‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شوند و این روند به‌طور مکرر تکرار می‌شود. از جمله نمونه‌های طبیعی این پدیده می‌توان به جریان خون در سرخرگ‌ها، حرکت گدازه‌های آتشفشانی، جریان‌های جوی و اقیانوسی، و نیز جریان پشت سر قایق‌ها یا در نوک بال هواپیماها اشاره کرد. 

در حالی که دانشمندان تنها در سال‌های اخیر توانسته‌اند با استفاده از فناوری‌های پیشرفته به درک دقیق‌تری از این پدیده برسند، ون‌گوگ یک قرن پیش، در حالی که گوش خود را بریده و در تیمارستان به‌سر می‌برد، این آشفتگی طبیعی را به‌طرزی دقیق و منحصربه‌فرد در «شب پرستاره» به تصویر کشیده بود.

گروهی از پژوهشگران که به بررسی علمی آثار هنری پرداختند، به توانایی شگرف ون‌گوگ در ثبت این نوع جریان‌های آشفته پی بردند. آنان سپس آثار دیگر هنرمندان هم‌دوره‌اش را نیز مورد بررسی قرار دادند تا ببینند آیا ویژگی مشابهی در آنها یافت می‌شود یا خیر. اکثر نقاشان امپرسیونیست توانسته‌اند در آثار خود «درخشش نور» یا همان luminance را به‌خوبی به نمایش بگذارند؛ ویژگی‌ای که به ایجاد تصاویری زنده و نورپردازی طبیعی منجر می‌شود. با این حال، هیچ‌یک از آن‌ها نتوانسته‌اند همانند ون‌گوگ، پدیده پیچیده آشفتگی را بازنمایی کنند. حتی تابلوی معروف «جیغ» از ادوارد مونک، با تمام رنگ‌های مارپیچی و تحرک بصری‌اش، نتوانسته است به دقتی که ون‌گوگ در نمایش آشفتگی دست یافته، نزدیک شود. 

در واقع، در تاریک‌ترین لحظات زندگی‌اش، زمانی که ذهنش درگیر رنج‌های روانی و انزوا بود، ون‌گوگ موفق شد با دقتی حیرت‌انگیز یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم فیزیک و طبیعت را به تصویر بکشد. آن هم یک قرن پیش از آنکه علم توانایی تحلیل چنین پدیده‌ای را پیدا کند. حالا می‌دانیم که زیبایی آثار ون‌گوگ تنها به رنگ‌ها و ضربه‌های قلم‌مو محدود نمی‌شود. او ناخودآگاه، تصویری از آنچه طبیعت در درون خود پنهان دارد، ارائه داده بود. تصویری که بعدها دانشمندان با تلسکوپ‌ها و فرمول‌های پیچیده، آن را اثبات کردند.

چه کسی می‌توانست تصور کند که این هنرمند شکست‌خورده در زمان حیات خود، در حقیقت پیش‌گوی علمی باشد که با قلم‌مویش، آینده علم را به تصویر کشیده است؟ آثار ون‌گوگ، به‌ویژه «شب پرستاره»، امروز نه‌فقط نمادی از نبوغ هنری، بلکه گواهی بر پیوندی رازآلود میان علم و هنر به شمار می‌روند؛ گواهی که بار دیگر یادآور می‌شود درک انسان از جهان اطراف، گاه از دل رنج و نبوغ، با زبانی متفاوت نمایان می‌شود.