سینمای ایتالیا به واسطهی سابقه تاریخی فرهنگ و هنر در این کشور؛ همواره حرفهای زیادی برای گفتن داشتهاست. با اینهمه این روند طی ۱۰۰ سال اخیر کج دارو مریز طیشده است.
ایتالیاییها به مانند همسایه اروپایی خود فرانسه؛ بسیار زود جذب سینما شدند و برای خود استودیوهای فیلمسازی سرو شکل دادند. در واقع در همان سالهای اولیه ظهور و بروز سینما؛ ایتالیا اولین ساختههای سینمایی بومیاش را رونمایی کرد.
چند سالی قبل از شروع جنگ جهانی اول چندین ساخته ایتالیایی بسیار عالی از کار درآمدند که آثاری نظیر «کوادیس» محصول 1912 ساختهی «انریکو گوازونی» و مهمتر از آن؛ «کابیریا» محصول 1914 ساختهی «جیوانی پاسترونه» از این جملهاند.
اما ظهور فاشیست و ناآرامیهای سیاسی باعث شد سینمای این کشور نیز روزهای بیامیدی را تجربه کند.
در دههی 30 کار به جایی رسید که حدود 20 سال؛ جز ساختههای فرمایشی و سفارشی از سینمای ایتالیا و دزد دوچرخه ساخته ویتوریو دسیکا محصول ۱۹۴۸به ویژه در بحبوحه جنگ جهانی دوم ؛ فیلمی تولید نمی شد.
در واقع اگر از منظر تاریخی نگاه کنیم ؛هنر هفتم در سرزمین چکمهای حتی میتواند داستان غمباری داشته باشد. سینمایی که روزگاری شکوه و وقار تمام پردههای نقرهای جهان را تامین میکرد رفته رفته کارش به جایی رسید که کپیکاری از داستانهای دمدستی هالیوودی و تقلید از سینمای آمریکا برایش مهمترین کار بود.
از دیگر سو در حال حاضر؛ سینمای ایتالیا را به نام غولهایش میشناسیم. غول هایی که هنوز هم آثارشان به عنوان یک اثر هنری تاریخی قابل احترام و ماندگار است.
لوکینو ویسکونتی (1976-1906)؛ ویتوریو دسیکا(1974-1901)؛روبرتوروسلینی (1977-1906)؛فدریکوفلینی (1993-1920)؛پیر پائولو پازولینی (1975-1922) ؛چزاره زاواتینی (1989-1902) و میکل آنجلو آنتونیونی (2007-1912) و …
نام های بالا؛ بخشی از فیلمسازان و نویسندگان سینمای ایتالیا بودند که بعد از جنگ جهانی دوم ؛ رخوت سینمای این کشور را تکان داده و با ظهور رئالیسم و نئورئالیسم ایتالیا جنبشی عظیم در سینمای این کشور ایجاد کردند.
دوران پس از جنگ و رکود اقتصادی و لطمات آن همگی باعث شد تا ایتالیایی ها به فرهنگ و هنر خود تکانی بدهند. و در این زمینه سهم سینما نسبت به دیگر هنرها به راستی شگفت آور بود.
با ظهور نئورئالیسم ایتالیا به زعامت دسیکا و روسیلینی و پیشگامان دیگری مثل ویسکونتی؛ برای حداقل یک دهه سینمای ایتالیا تکان خورد. فیلمهای ناب این دوران مانند دزد دوچرخه ساختهی ویتوریو دسیکا محصول 1948؛ رم شهر بی دفاعساختهی روبرتو روسیلینی محصول 1945؛ جاده ساختهی فدریکو فلینی محصول 1954؛ روکو و برادرانش ساختهی لوکینو ویسکونتی محصول 1960 و … همگی نقاط عطف سینمای ایتالیا در این دوران طلایی به شمار میآیند.
اما این روند مثبت و جریان زنده که در بدنه سینمایی ایتالیا جاری شده بود کم کم و در اواسط دهه 50 متوقف شد.و فیلمهای تجاری ایتالیایی تمام صنعت سینمای این کشور را قبضه کردند. البته این روند باعث شد شهر رم و استودیوی عظیم چینه چیتا به یک قدرت در سینمای جهان و همچنین بازار هنر تبدیل شود. و در این راه کارگردانانی مانند فلینی و آنتونیونی با فیلمهایشان کمک فراوانی کردند. در این دوران کم کم سینمای ایتالیا حتی توانست به جوایز معتبر سینمایی نظیر اسکار؛ گلدن گلوب و بفتا نیز برسد.
در دهه 60 بسیاری از فیلمهای بزرگ هالیوودی در چینهچیتا و ایتالیا ساخته میشد. در همین سالها بود که سینمای ایتالیا چارهای نداشت که تقلید و کپیکاری عجیبی از هالیوود از خود نشان دهد. چه با شروع روند فیمسازی وسترن اسپاگتی و یا با ساخت فیلمهای کمدی پلیسی و ماجراجویانه.
دهه 60 و 70 اوج تولیدات مشترک ایتالیا و فرانسه است که البته در این میان همان روند کپیکاری ادامه مییابد. در این سالها هنوز دسیکا و فلینی و آنتونیونی فیلم میسازند. پای دیگر کارگردانان و بازیگران ایتالیایی به هالیوود باز میشود و این سرآغازی است بر احتضار سینمای پرشکوه و قدیمی ایتالیا. در این میان بازیگرانی مانند سوفیا لورن و مارچلو ماسترویانی شهرت جهانی مییابند اما همهی اینها بدنهی سینمای ایتالیا را تقویت نمیکند.
با اینهمه از اواسط دهه 70 تا اوایل قرن بیست و یکم ؛ نامهای جدیدی مانند برادران تاویانی با فیلم پدر سالار محصول 1977؛ برناردو برتولوچی(-1940) با فیلمهای آخرین تانگو در پاریس محصول 1972 و آخرین امپراطور محصول 1987 و سپس دیگرانی نظیر روبرتو بنینی(-1953) با “فیلم زندگی زیباست محصول 1997؛ نانی مورتی(-1953) با فیلم اتاق پسر محصول 2001 به سر زبانها افتاد.
جدای از برادران تاویانی و همچنین برتولوچی که یک نسل از امثال بنینی و مورتی پیشکسوتتر هستند؛ بقیهی این نامها این امیدواری را به سینمای دنیا دادند که بازهم ایتالیا چشمه جوشانی در دنیای تصویر و معجزه از خود بروز خواهد داد. اتفاقی که صد البته روی نداد.
جدای از کارگردان و غولهای سینمای ایتالیا؛ تعدادی دیگر از فیلمسازان این کشور که کمی تا قسمتی توانستند خلاقیت از خود نشان دهند نیز قابل اشارهاند.
برای مثال سرجیو لئونه حقیقتا توانست یک سبک جدید در سینمای ایتالیا و جهان برای وسترن سرو شکل دهد. وسترن اسپاگتی اگرچه ابتدا به ساکن تحویل گرفته نشد؛ اما سه ساختهی عالی از سرجیو لئونه به نامهای :به خاطر یک مشت دلار محصول 1964؛ به خاطر چند دلار بیشتر محصول 1965و خوب بد زشت محصول 1966 ؛ شهرت جهانی یافتند و چارهای نبود که هالیوود به احترام لئونه و وسترن اسپاگتیاش کلاه از سر بردارد.
بعد از لئونه بقدری وسترن اسپاگتی در ایتالیا محبوبیت یافت که این ساخت و سازها و عمدتا با حضور دو بازیگر توانمند و محبوب به نامهای باد اسپنسر(-1929) و ترنس هیل(-1939) ادامه یافت. بکش جینکو ساختهی جولیو کستی محصول 1967 یکی از این ساختهها با حضور ترنس هیل است.
در 2 دههی اخیر بازهم خون تازهای به رگهای سینمای ایتالیا تزریق میشود. حضور چهره هایی مانند جوزه تورناتوره و یک دهه بعد تر کارگردانانی مانند پائولو سورنتینو باعث شد سینمای ایتالیا بازهم تکان بخورد.
جوزپه تورناتوره(-1956) در سالهای اخیر فیلمهای شاخصی ساخته که توجه منتقدان را به خود جلب نموده است و به تعبیری در حال حاضر او معتبرترین کارگردان زنده سینمای ایتالیا است. از آثار مهم او سینما پارادیزو(1988)؛ یک تشریفات ساده( 1994)؛ مالنا (2000) ؛باریا (2009) و بهترین پیشنهاد (2013) قابل اشارهاند.