یک آهنگساز معتقد است اگر اقتصاد قرار است به کمک موسیقی بیاید باید برای شنونده هزینهای یعنی همان کپیرایت را داشته باشد.
فرید حامدی موسیقی را از سنین کودکی فراگرفت و با هنرمندان زیادی در عرصههای موسیقی، سینما و رشتههای هنری بینالمللی همکاری کرده است. بسیاری از آثار این هنرمند در عرصه بینالمللی جوایز بسیاری دریافت کردهاند.
با این آهنگساز و مدیر موسسه بینالمللی فرهنگی هنری میکادو گفتوگویی انجام دادیم که ازنظرتان میگذرد.
وضعیت موسیقی را در چند سال آینده چطور ارزیابی میکنید؟
حدود هفت سال پیش در اولین نمایشگاه موسیقی ایران در برج میلاد بهعنوان دبیر هنری و باهمراهی بهرام جمالی مدیر بنیاد رودکی گفتیم که ناشرین دیگر نمیتوانند کار تولید موسیقی انجام دهند چون سلیقه مردم عوضشده است و الان هم بدون هیچگونه تردیدی معتقدم تا ۱۰ سال آینده دیگر چیزی به اسم موسیقی و شعر خوب تولید نخواهد شد مگر اینکه هنرمند رسالت خود را پیدا کند و مردم هم آثار بهتر را از آثار نامناسب تشخیص دهند و به سمت اتفاقها و هنر متعالی بروند.
شما دغدغه این را دارید که آثار خوب بهصورت بینالمللی ارائه شود این اقدام را از چه زمانی و با چه اثری شروع کردید؟
اولین بار سال ۲۰۰۷ بود که در نمایشگاه شخصی من ۲۵ پوستر در دفاع از حقوق رنان در پاریس به نام «قرمز کمرنگ» به نمایش درآمد. از آن به بعد در جشنواره گرافیک مکزیک، روسیه، اسلوونی، جمهوری چک و… با آثاری که مرتبط به موسیقی بود جوایزی دریافت کردم. سپس شروع به بررسی در زمینههای مختلف ارتباط موسیقی و تصویر کردم و با ناشرین مختلف صحبت کردم که آثار موسیقی را بهصورت بینالمللی ارائه دهند. مردم دیگر سی دی نمیخریدند و فنّاوری پیشرفت کرده بود و ما با رویکرد گفتوگو با کشورهای مختلف شروع به ارسال آثارمان کردیم. با حمیدرضا دیباز شش اثر صوتی-تصویری تولید کردیم که هنوز هم در بیش از چهل کشور در حال اکران هستند. من همیشه هنرمندان موسیقی را تشویق کردم که در جشنوارههای بینالمللی شرکت کنند و جوایز زیادی هم دریافت کردند. در چند سال اخیر جوایز متعدد بینالمللی گرفتیم که بیشتر آثار درزمینهٔ موضوعات جنگ، دفاع از حقوق زنان و دفاع از حقوق آوارههای جنگی بوده است.
چرا موسیقی همپای شرایط اجتماعی پیش نمیرود؟
بهطورکلی در موسیقی ما تمام زحمت روی دوش نوازندهها است و متأسفانه نوازندهها فرصت پرداختن به مبانی اجتماعی را پیدا نمیکنند به خاطر همین رویکرد درستی در زمینههای اجتماعی ندارند. این عزیزان آنقدر در حوزه موسیقی زحمت میکشند که زمان برای تحقیق و بررسی مبانی اجتماعی یا سیاسی ندارند. درنتیجه معمولاً واکنشهای درستی را از آنها در این حوزه نمیبینیم. در ادامه هم متولیان فرهنگی برای اهالی موسیقی امکانات خاصی اختصاص نمیدهند بلکه خانواده یا خود هنرمند باید این امکانات را مهیا کند درنتیجه ما از یک هنرمند در رشته موسیقی نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که رویکرد درست اجتماعی داشته باشد. این عزیزان رویکرد و مطالعات اجتماعی تا حدودی نامتعارف دارند و حق هم دارند چون واقعاً وقت کافی ندارند تا هم این را داشته باشند هم آن را. تمام زندگی را برای موسیقی میگذارند و وقتی جامعه شروع به تغییر و تحول میکند درک مناسبی از تغییرات آن ندارند. کسانیکه ساز دستشان است به دلیل مشکلات اقتصادی، فرصت کافی برای کار حرفهای ندارند و مردم هم در حقیقت انتظارات خود را تقلیل دادهاند. تولید آثار فاخر هنری یک مانع اصلی دارد، کسی که میخواهد کار فاخر ارائه دهد همه میگویند تو میخواهی خودت را مطرح کنی و تفاوت و برتری برای تو ایجاد بشود. انگار که یک امر متعالی در کشور، به امری زشت و خودخواهانه تبدیلشده است. در ادامه میتوان گفت بدون پرداختن به مسائل اجتماعی هنر عقیم است. هنری که برای سرگرمی است یک هنری محسوب میشود که اقتصاد خودش را دارد و راهش از موسیقی فاخر جدا است.
وضعیت اقتصاد موسیقی را چطور ارزیابی میکنید؟
اقتصاد با موسیقی بهجز در رشته موسیقی پاپ، هیچ پیوندی باهم ندارند. ما درزمینهٔ تولید آثار فاخر هنری هیچ پیوند اقتصادی نداریم. فقط از طریق کنسرتها این اتفاق میافتد. اقتصاد هنر باید یک پروتکل سازمانی داشته باشد. اگر اقتصاد قرار است به کمک موسیقی بیاید باید برای شنونده هزینهای یعنی همان کپیرایت را داشته باشد. به نظر من موسیقی ایران هیچ ارتباطی با اقتصاد حرفهای ندارد مگر در حوزه کنسرتهای پاپ که آنهم در وجهی عقیم است و به کمک هنر نمیآید و کار آن سرگرم کردن است نه ایجاد یک امر فرهنگی یا تاریخی.
خبرگزاری پانا