- هنر

موسیقی محلی اصالت هر قوم و زبان آن محله و شهر است. موسیقی محلی یک ویژگی خاصی دارد و آن هم این است که فرقی نمی‌کند از کجای ایران و جهان آن را می‌شنوید، بلکه حتی زمانی که معنی آن موسیقی را درک نمی‌کنید اما می‌توانید از آن به بهترین شکل ممکن لذت ببرید.دراین شماره ازنوجوانه سراغ خواننده و ترانه‌سرای دزفولی رفتیم وپای صحبت‌های ابراهیم نصراللهی نشسته‌ایم تا از موسیقی محلی خود بگوید.

 
اولین موسیقی محلی که به گوش‌تان خورد چه زمانی بود؟
اولین قطعه موسیقی محلی که به صورت کامل و واضح به یاد می‌آورم‌ مربوط می‌شود به سه‌سالگی خود که یادم می‌آید مرحوم پدرم پای دستگاه موسیقی نشسته بود و نغمه مارضایی برای عموی شهیدش می‌خواند. 

 
پدر شما موسیقی کار می‌کرده و درمنطقه شهرت داشته است. ایشان ادامه‌ دادن موسیقی رابه شمااجبارکرد یا علاقه‌ خودتان بود؟
پدر مرحومم من را از ورود به این حوزه منع یا ترغیب نکرده‌اند، بلکه خواسته خودم بود که وارد این حوزه و هنر شوم. کاملا به یاد دارم که در آن زمان یک راهرو یا یک‌ دریزه داشتیم که مرحوم پدرم یا عمو ابراهیم و…آنجا موسیقی می‌خواندند و من سعی می‌کردم برای درک بهتر موسیقی و صدای آنها، خودم را وارد آن دریزه کنم. 

 ‌
تفریحات شما که در خانواده هنری به دنیا آمدید، چه بود؟
تفریحات کودکانه زیادی داشتیم اما باید بگویم که جنس تفریحات ما در زمان نوجوانی و کودکی با تفریحات دیگر کودکان آن زمان متفاوت بود و با این‌که فوتبال یا چوگته‌بازی می‌کردیم اما به یاد دارم که یکی از تفریحات‌مان این بود که استادم برای من شاهنامه تعریف ‌می‌کرد و می‌خواند. من فکر می‌کنم اولین مواجه‌ام با ادبیات غنی فارسی در همان زمانی بود که استادم نقل شاهنامه می‌گفت و در زمان بیان رستم‌کشون مانند ابر بهار گریه می‌کردم.به یاد دارم با داداشم اسماعیل در زمانی که پدرم خونه نبود، می‌رفتیم سمت دستگاه‌های ضبط موسیقی و سعی می‌کردیم موسیقی ضبط کنیم و بعد از آن، موسیقی ضبط شده را پاک کنیم. بعد از این‌که پدرم این موضوع را فهمید به ما توصیه کرد که این کار را انجام ندهیم‌ ‌به این دلیل که کیفیت ضبط موسیقی و نوار پایین می‌آید.خلاصه تفریحات ما در آن زمان این موارد بود. 

 
اگر جبر جغرافیایی جوری بود که دوران نوجوانی خود را در پایتخت می‌گذراندید، آیا باز هم به سمت حوزه صدا می‌رفتید‌؟
حتی اگر جبرجغرافیایی باعث می‌شد که من در پایتخت زندگی کنم، با قاطعیت می‌گویم که باز هم به دنبال این حرفه و کار می‌رفتم. 

 
آیا هنوز هم فرهنگ غنی و قدیمی عزاداری دزفولی در شهر شما باقی‌مانده یا دچار تغییراتی شده است؟
اکنون می‌توانم بگویم که بی‌شک آینده عزاداری دزفول، عزاداری اصیل و قدیمی و سنتی دزفول است. 

 
چطور به «ماه در‌کشو» رسیدید؟ مفهوم اسم این آلبوم ‌‌چیست؟
من و آقای مستکین و دکتر کوروش بهراد که آهنگساز این آلبوم است، رفاقت چندین ساله‌ای داشتیم و به این واسطه سال‌ها دغدغه یک کاری را داشتیم که بتوانیم با انجام آن، یک کاری را برای موسیقی دزفول کرده باشیم. زمانی که می‌خواستیم این کار را شروع کنیم، با خود گفتیم مردم دزفول از قدیم با قطعات مختلف قدیمی‌ خاطرات زیادی دارند اماچرا با تولید موسیقی‌های جدید خودمان برای آنها خاطره‌سازی نکنیم؟یکی از اهداف ما این بود که بتوانیم کاری بکنیم که تا پنجاه سال دیگر نیز این قطعات را بشنوند و مردم به واسطه آن خاطره‌سازی کنند. خلاصه تصمیم گرفتیم که فصل جدیدی از موسیقی فولک یا موسیقی محلی دزفول را بسازیم تا بالاخره به هدف خود برسیم. مفهوم اسم ماه در کشو هم مربوط می‌شود به یکی از ابیات این آلبوم «به درارم به یاد ماه ریت قرص ماهی اَ آسمون کشو / آخرین قرص خوومو بخورم تا که بینوم بلکه تونه خو.»

 
استقبال مردم از اجراها چطور بود؟ اجراها فقط به زبان دزفولی بود یا لری یا زبان دیگری‌ هم داشت؟ کسانی که گویش دزفولی را متوجه نمی‌شدند و دزفولی نبودند هم به اجراها آمدند؟ نظر آنها چه بود؟
شکر خدا استقبال مردم عالی بود. فکر می‌کنم شش یا هفت اجرا در دزفول انجام دادیم و در ادامه دو اجرا در تهران و اهواز و یک اجرا در تفلیس گرجستان داشتیم که شکر خدا استقبال از این اجراها عالی بود.اتفاقا باید اشاره کنم که این آلبوم را برای مسابقه ماراتن آرت ایتالیا ارسال کردیم و در آنجا به شکر خدا مقام اول را کسب کرد.یکی از ویژه‌ترین خاطراتی که می‌توانم از این اجراها بازگو کنم، مربوط به کنسرت تفلیس گرجستان می‌شود‌. در آنجا نماینده یونسکو در گرجستان و دبیر‌خانه رقص محلی این کشور به کنسرت من آمدند و زمانی که ما قطعه گره را اجرا کردیم، به چشم خود دیدم که مثل ابر بهار اشک می‌ریزد. بعد از اجرا با او صحبت کردم و متوجه شدم بعد از این بیتی که خواندم «سر سینه‌ام وندیه درد گرونی / ندیدوم هرگز ازت یه دم مهربونی» حال و احوال او منقلب شده و با این‌که زبان ما را نمی‌شناسد اما توانسته با این بیت و قطعه ارتباط برقرار کند. 

 
ترانه شما از کجا منشأ دارد؟ آیا پشت هر ترانه‌ای، داستان خاصی وجود دارد؟
ترانه‌هایم از زندگی‌ام سرچشمه می‌گیرند. به نظر من یک اثر هنری وقتی براساس حقیقت زندگی خود هنرمند نباشد، محکوم به شکستی بزرگ است.تک تک ترانه‌هایم داستان دارند و از حقیقت منشأ پیدا می‌کنند اما اگر اجازه بدهید تعریف نکنم و به‌نظرم هروقت این آثار به دست مخاطبان می‌رسد، خودشان یک معنی خاصی از آن دریافت می‌کنند. 

 
چرا به موسیقی محلی به آن شکل که باید، توجه نمی‌شود؟
به نظرم شکرخدا در حال حاضر موسیقی محلی در عموم جامعه دیده می‌شود و یک زمانی مردم فقط موسیقی‌هایی می‌پسندیدند که تزیین‌های زیادی داشت و اکنون دیگر باید اعتراف کنیم که از آن دوران عبور کرده‌ایم و به‌ نقطه‌ای از موسیقی محلی رسیده‌ایم که مردم هر منطقه و هر اقلیمی به اصل خودشان برگشتند.اکنون حتی می‌توانم اعتراف کنم که وقتی یکی از خوانندگان می‌خواهد خود را مجدد سر زبان‌ها بیندازد، یک اثر فولکلوریک و یک‌ ترانه محلی کار می‌کند تا مجدد طرفداران خود را پیدا کند. من احساس می‌کنم طرفداران این ‌سبک موسیقی در حال افزایش است.

 
اگر یک نوجوان به شما بگوید که می‌خواهد وارد این مسیر بشود، چه توصیه‌ای به او دارید؟ مخصوصا در زمینه موسیقی محلی. 
اگر نوجوانی بخواهد اکنون وارد این حوزه بشود، در یک کلمه می‌خواهم بگویم که هیچ کیفیتی، اتفاقی نیست.یعنی شما تا زحمت نکشید و اهل مطالعه نباشید و کار، اولویت اول خودتان نباشد، کیفیت کار خود را نمی‌توانید بالا ببرید.مجدد تاکید می‌کنم که هیچ کیفیتی اتفاقی نیست.اگرنوجوانی می‌خواهد درحوزه موسیقی محلی ورودپیداکند،به‌نظرم نبایدپیشینه خودرافراموش کنید.درهرحوزه‌ای که حضور دارید و فعالیت می‌کنید، به‌نظرم باید به پیشینه خودتان وفادار باشید. حالا مهم نیست که شما شاعر، معمار، نقاش یا خواننده هستید.من این مثال را همیشه بازگو می‌کنم که باید ابتدا از پیشینه خود یاد بگیرید و سپس خودتان را برای آموزش‌های بعدی آماده کنید‌.شما تصور کنید که یک طبقه ساختمان ساخته‌‌اید، آیا بهتر است که شما آن را حفظ کنید و طبقه دیگری اضافه کنید یا آن را خراب کنید و هربار یک طبقه بسازید؟ زمانی که شما آن یک طبقه را حفظ و نگهداری کنید و بعد کم‌کم به آن، طبقات دیگری اضافه کنید، بعد از صد سال شما یک ساختمان صد طبقه دارید.