نویسندۀ این اثر، ارنست کرویدر، یکی از نامتعارفترین نویسندگان قرن بیستم آلمان بود. رمان انجمن زیرشیروانی اولین اثر آلمانی بود که بعد از جنگ جهانی دوم به انگلیسی ترجمه شد، به موفقیتی عظیم دست پیدا کرد، و راهِ ورود دیگر آثار ادبیات آلمان به فضای بینالمللی را هموار کرد. منتقدین در این اثر کرویدر فرمِ مناسبِ ادبیاتِ دورۀ فترت آلمان را میدیدند که بهمثابۀ سنگری بود در برابر تهدید تحرکاتِ طفرهجویانه و واقعیتگریزِ جامعۀ بعد از جنگ آلمان. شش انسان لاقید که از زندگی بیروح و توأم با آشفتگیهای اجتماعی فاصله گرفتهاند، انجمنی تشکیل میدهند که هدفش پسزدنِ ملال زندگی روزانه و احیای تخیل است. تخیل در این معنا به منزلۀ اعتراضی است بر بحرانهای فزایندۀ اجتماعی و زندگی خالی از معنا.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«آدمهایی مثل ما خاری تو چشم دنیان. دنیا بارها و بارها و این خار رو از چشمش درمیآره و میندازه دور. دور انداخته شدن خصلت ماست. اگه این دنیا مارو نمیخواد، ما هم بهجاش یه دنیای دیگه رو میخوایم… انجمن مخفی ما باید بترسونه. نه از روی شرارت، چون شرارت برای به وجود اومدنِ خیر لازمه. در واقع شر قابلۀ خیره. ما باید حماقت رو بترسونیم! حماقت ریشۀ همۀ فسادهاست. هر مصیبت و جنایتی به حساب حماقتِ قَدَرقُدرت گذاشته میشه. حماقت مادر همۀ نداشتههاست، نه نداشتنِ عقل، چون احمقها هم ممکنه معقول باشن. حماقت نداشتنِ تخیله. چرا سنگینی زندگیِ روزمره آدمها رو لِه میکنه، چرا زیرِ دستمال گردگیری خاکستریش خفهشون میکنه؟ چون تخیل ندارن! من دربارۀ فرار از زندگی روزمره موعظه نمیکنم، نه فرار به جلو نه فرار به عقب، بلکه از این بالا با صدای بلند بهشون میگم: بیدار شین! حصار عادتهاتون رو بشکونین! چشمهاتون رو باز کنین و رؤیا ببینین!»