پس از تماشای قسمت دوم سریال «قورباغه» میتوان گفت که هومن سیدی، نویسنده و کارگردان این مجموعه تنها براساس سوءاستفاده از مخاطبان موفق به ساخت این سریال شده است. مطمئناً اگر همکاران و همصنفان هومن سیدی کمی کارشان را جدیتر میگرفتند و برای ساخت سریال از روی دست سریالهای ترکی کپی نمیکردند، اگر سریالها چه در صدا و سیما و چه در شبکه نمایش خانگی با فیلمنامه درست و حسابی یا دستکم کامل ساخته میشدند، اگر مخاطب ایرانی پای فصل سوم «ستایش» و «بچه مهندس»ها ننشسته بود و این شبها از شبکه «دو» سریال سراسر آببندی «بیگانهای در میان ماست» پخش نمیشد، تماشای قسمت اول این مجموعه هرگز رکورد بیننده را نمیشکست. از سوی دیگر نمایش این اندازه خشونت و خون در سینما و سایر رسانههای تصویری ما بیسابقه است و هومن سیدی از این فقدان هم سوءاستفاده کرده و سعی دارد مخاطبان را با شلیک رفقا به هم و پاشیدن خون به اطراف غافلگیر کند. دلیلی هم ندیده به حداقلهای قصهگویی اعتنا کند و برای وقایع در داستانش به دنبال منطق باشد و در دنیای سراسر بیمنطق و هرج و مرجی که ساخته پلیسی بیدلیل کشته میشود، جوانی بیدلیل تفنگ پلیس را برمیدارد و حالا که تفنگ هست با رفقا به دزدی میروند و از قضا صاحبخانه نیروی خاص دارد و به یک فرمان هر سه را به دست خودش به درک میفرستد و باز هم از قضا یکی زنده میماند و از قضا همان یکی قلبش طرف راست قرار دارد و بعد از ۲۴ ساعت همچنان زنده میماند و هیچ کس هم خبردار نمیشود. این اندازه استفاده از اتفاق و استثنا در دو قسمت از یک مجموعه علاوه بر اینکه نشان بیاطلاعی نویسنده از اصول اولیه درام است، نشاندهنده بیتوجهی او به شعور مخاطبان هم هست. حالا هر چه دوستداران سریال از قاببندیهای خوب اثر بگویند و موسیقی و صدا هم در حد اعلا باشد و نوید محمدزاده هم قوی ظاهر شود باز هم فضای اغراقآمیز و هندی شدن داستان سریالی که ادعای متفاوت بودن را دارد جبران نمیکند. بله هومن سیدی متفاوت است اما نه به دلیل نگارش استاندارد یک فیلمنامه و آوردن قصهای نو به سینمای ایران، که در نمایش خشونت بیدلیل و نمایش تیپهای روانپریش در قابهای زیبا.
منبع: قدس آنلاین