- فیلم و سینما

فیلم‌های شاخص سینمای آلمان

سینمای آلمان به صنعت فیلم در آلمان اشاره دارد و قدمت آن به اواخر قرن نوزدهم می‌رسد. سینمای آلمان در دوره ۱۹۱۸-۱۹۳۳ تاثیرات برجسته‌ای هم از دید فنی و هم از دید هنری بر سینما داشته است.
بر خلاف سایر سینماهای ملی که در زمینه سیستم‌های سیاسی به نسبت پیوسته و پایداری رشد کرده‌اند، آلمان در قرن بیستم شاهد تغییرات فراوانی در هویتش بوده است. این تغییرات باعث به وجود آمدن دوره‌ها و جنبش‌های مختلفی در سینمای این کشور شدند. به جرات می توان گفت نقش سینمای این کشور در تاریخ سینما انکار نشدنی است و با مطالعه آن می توان تا حدودی به تاثیر این سینما بر روند سینما اروپا پی برد.
در ادامه به معرفی تعدادی از برترین فیلمهای سینمای آلمان خواهیم پرداخت.

بال‌های آرزو (۱۹۸۷)
این فیلم را در ایران بیشتر با نام «پرواز بر فراز برلین» می‌شناسند. دامیل (برونو گانز) و کاسیل (اتو ساندر)، فرشتگانی هستند که در زمین، به کارهای انسان‌ها نظارت می‌کنند، روزی دامیل، دختر بندباز (سولویگ دومارتین) شاغل در سیرک سیار را می‌بیند و عاشقش می‌شود… فردی برلینی در آی‌ام‌دی‌بی یادداشت جالبی درباره‌ی این فیلم نوشته و گفته اگر نوه‌هایم از من بپرسند زمان جنگ سرد چطور بود، به آن‌ها توصیه می‌کند این فیلم را ببینند. فیلم بی‌نهایت شاعرانه، تأثیرگذار، آرامش‌بخش و زیباست. مونولوگ‌های طولانی و دیالوگ‌ها و تصاویر زیبا بیننده را به‌فکر می‌برند. به‌زعم من این زیباترین اثر «ویم وندرس» است و احساس خوب دیدن آن، ساعت‌ها بعد از تماشای اثر در من بود. نسخه‌ی آمریکایی این فیلم «شهر فرشتگان» نام دارد. هرچند کار «نیکلاس کیج» در این فیلم بسیار زیباست و نباید از دیدنش چشم پوشید، اما پیشنهاد اول ما نسخه‌ی آلمانی است!

سقوط (۲۰۰۴)
جنگ جهانی دوم به کام آلمان پیش نمی‌رود، «ترودل یونگ» (الکساندرا ماریا لارا) منشی هیتلر (برونو گانز)، روایتگر آخرین روزهای زندگی اوست… کارگردان این فیلم، «اولیور هرشبِیگِل» است. «سقوط» تلاش می‌کند وجهه‌ای نزدیک‌تر و انسانی‌تر از آن‌چه برای مثال در «والکی‌ری» دیده‌ایم، از دیکتاتور ارائه دهد، هرچند پیشینه‌ی مخوف هیتلر و خاطرات بسیار تلخ، اجازه نمی‌دهد با او همذات‌پنداری کنیم. مصاحبه‌های ترودل یونگ واقعی درباره‌ی هیتلر تا سال ۲۰۰۱ ادامه داشت، پس از آن یونگ مبتلا به سرطان شد و نتوانست بر روند فیلم نظارت کند. با این‌حال، عوامل فیلم نزد او به بیمارستان رفتند و گفتند کارشان موفق شده، آن‌گاه خانم یونگ گفت: «مسیر زندگی من تمام شده، دیگر می‌توانم بروم.» و چند ساعت بعد فوت کرد. «برونو گانز» برای نقش هیتلر زحمت زیادی کشید، او مدت‌ها روی لهجه‌اش کار کرد و روی بیماری پارکینسون مطالعه نمود، هرچند به گفته‌ی خودش ابتدا قصد نداشت نقش هیتلر را بپذیرد. فیلم، نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال ۲۰۰۵ بود.

روبان سفید (۲۰۰۹)
اثر «میشائیل هانکه» بی‌نهایت تکان‌دهنده است. ماجرای فیلم سیاه و سفید او، در روستایی واقع در شمال آلمان می‌گذرد. سال‌ها پیش از آغاز جنگ‌های جهانی است. معلم روستا درباره‌ی اتفاقات نامتعارف روستا، در سال‌های کهنسالی سخن می‌گوید… هانکه در فیلمش از استبدادهای سنتی می‌گوید که نسل بعدی را مستعد افکار پلید و جنایتکارانه و باور آوردن به فاشیسم می‌کند.
از جهت چنین بررسی قانع‌کننده و ارزشمندی، «روبان سفید» یک کار شاخص به‌حساب می‌آید. «روبان سفید» نگاهی به پیشینه‌ی نسلی است که نازی می‌شوند. این فیلم در سال ۲۰۱۰ در دو زمینه‌ی فیلمبرداری و بهترین فیلم خارجی، نامزد اسکار بود. ایده‌ی این فیلم را «اولریش موئه» به هانکه داده‌بود و قرار بود در این فیلم با هم کار کنند، اما او پیش از آغاز پروژه فوت کرد. وقتی این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را نگرفت، برخی نوشتند داوران تا هنگام داوری این فیلم را بطور کامل تماشا نکرده‌بودند.

زندگی دیگران (۲۰۰۶)
مدت‌ها قبل، پستی نوشته‌بودم و فیلم‌های برتر دهه‌ی گذشته را به انتخاب خود معرفی کردم. به‌شدت افسوس می‌خورم که چرا «زندگی دیگران» را قبل از نوشتن آن پست ندیده‌بودم. حالا باور دارم، این فیلم، برترین فیلم دهه‌ی گذشته‌بود. برادرم قبلاً پستی درباره‌ی این فیلم نوشته‌بود. فیلم در نکوهش سانسور، بازداشت غیرقانونی، استراق‌سمع، و تحت‌تأثیر قرار دادن آدم‌های سخت، بهترین روایت ممکن را دارد. ویسلر استاد ضدجاسوسی سازمان امنیت آلمان شرقی است و به دانشجویانش می‌گوید در کشورهای سوسیالیست، استراق‌سمع بسیار مؤثر و مرسوم است! آن‌ها در بازجویی‌ها به زندانیان غیر قانونی خود می‌گویند آن‌ها به کشورشان مدیونند و باید دوستانشان را لو دهند. یاد آن شعر کوتاه شادروان «احمد شاملو» می‌افتم که «سلاخی می‌گریست، به قناری کوچکی، دل باخته‌بود» و آن قناری کوچک، آرزوی آزادی بود، آرزویی که ویسلر سرسخت را هم شیفته نمود و در دلش لانه کرد.
«اولریش موئه»، «مارتینا گِدِک» و «سباستین کُخ» حضور خیره‌کننده‌ و تحسین‌برانگیزی در فیلم دارند. این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال ۲۰۰۷ کسب کرد و در رده‌ی ۵۷ از ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب IMDB قرار دارد. درست نمی‌دانم چه جور اتفاق نامیمونی برای «فلورین هنکل فون دونرسمارک» افتاد که بعد از ساخت چنین اثر بی‌بدیلی، سراغ ساخت فیلم پاپ‌کورنی و سطحی «توریست» رفت!

تونل (۲۰۰۱)
این فیلم را «رولاند سوسو ریشتر» ساخته. ماجرای این فیلم، از روی ماجراهای واقعی فرار آلمانی‌ها از برلین شرقی به‌سوی دیگر دیوار ساخته‌شده و ترکیبی است از فیلم‌های The Misfits و Escape from east Berlin در سال‌های ۱۹۶۱ و ۱۹۶۲٫ داستان فیلم درباره‌ی قهرمان شنای آلمان، هری ملچور (هاینو فِرچ) و دوست مهندسش ماتیس هیلر (سباستین کُخ) است که موفق به فرار شده‌اند، اما آن‌ها و دوستانشان، کسانی را دارند که باید فراریشان دهند، پس… فیلم، کشش بسیار خوبی داردو مملو از صحنه‌های به‌یاد ماندنی و دیالوگ‌های ملموس و تکان‌دهنده است. فشار، تفتیش عقاید، ناامنی و شکنجه و تهدید در آلمان شرقی به‌خوبی بیان شده و بیننده را با قهرمانان داستان هم‌دل می‌کند. خوشحالم که با راهنمایی خوانندگان عزیز، این فیلم دیدنی را پیدا کردم.

روزهای پایانی (۲۰۰۵)
داستان، در روزهای جنگ‌ جهانی دوم می‌گذرد. سوفی شول (جولیا جنتش) دانشجویی است که در گروه «رز سفید»، همراه با برادرش هانس، علیه نازیسم فعالیت می‌کند. یک روز حین پخش اعلامیه… این فیلم به کارگردانی «مارک روتِموند» ساخته شد. داستان فیلم، کاملاً واقعی است و بر اساس مستنداتی چاپ‌نشده تا زمان ساخت فیلم و خاطرات شاهدان عینی ماجرا روایت گردیده. فیلم در نمایش دادگاه‌های فرمایشی، شکنجه‌های وحشیانه و توصیف فضای فاشیستی آلمان در زمان هیتلر، موفق و درخشان است. صحنه‌هایی از فیلم در دانشگاه مونیخ فیلمبرداری شده، دانشگاهی که میدان مشرف به ساختمان اصلی آن برای گرامیداشت شجاعت سوفی شول واقعی و دوستانش، «گِشتویستِر- شول- پلاتز» نامیده‌شد. این فیلم نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال ۲۰۰۶ هم شد.

دیدگاهتان را بنویسید