- فرهنگی

بومی‌نویسی ادبیات داستانی را زنده نگه می‌دارد

حسین قربانزاده خیاوی متولد ۱۳۵۲ مشگین‌شهر و دانش آموخته کارشناس‌ارشد زبان و ادبیات فارسی است. وی مربی داستان‌نویسی مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبریز و عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران است. این داور جشنواره‌های مختلف داستان‌نویسی و قصه‌گویی استانی و ملی خود توانسته جایزه‌های امیرحسین فردی، جایزه اول انقلاب، جایزه اول اندزگو، کتاب سال آذربایجان‌شرقی، کتاب سال استان اردبیل، جایزه اول نمایشنامه‌نویسی حوزه و کانون پرورش فکری و جوایز متعدد داستان‌نویسی استانی و ملی را کسب کند. با هم پاسخ‌های قربانزاده خیاوی را می‌خوانیم:

 حسین قربانزاده خیاوی را چقدر می‌شناسید؟ او را در یک جمله تعریف کنید؟

زیاد شناختی از او ندارم چون هر روز نمونه تازه‌ای از خودش را رو می‌کند و چندان در قالب تعریف و شناخت نمی‌گنجد. اگر بخواهم در قالب چند کلمه تعریفش کنم می‌گویم، خیالاتی، کودک دوست و بیگانه با عدد و رقم.

 برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟

 اگر مشغول نوشتن نباشم حتما در حال کتاب خواندن هستم. هیچ چیز من روی برنامه نیست متاسفانه، هر زمان که شد کتاب می‌خوانم.

 شده کتاب‌هایی که دوست ندارید را تا انتها نخوانید؟

فراوان. مثلا کتاب «صد سال تنهایی» را صد بار شروع کرده‌ام به خواندن و تا کنون نتوانسته‌ام به صفحه صد برسم. کتابی که جذبم نکند را به سادگی کنار می‌گذارم.

چه الگویی برای مطالعه نوجوانان پیشنهاد می‌کنید؟

الگوی لذت. کودک و نوجوان باید از کتاب لذت ببرد، حالا هر کتابی که دوست دارد. عاشقانه، ترس، معمایی، پلیسی، جنایی، فانتزی، علمی‌تخیلی. الگوی لذت به‌قدری قدرت دارد که نوجوان را جذب و افق دیدش را گسترش دهد تا در سنین جوانی یا میانسالی خواننده کتاب‌های سایر حیطه‌ها شود.

دوره کودکی و نوجوانی شما چقدر با کتاب همراه بود؟

با این‌که در شهرستان مشگین‌شهر کانون پرورش فکری دایر بود اما من متاسفانه از وجودش خبر نداشتم. اگر در سن کودکی و نوجوانی به کانون می‌رفتم حتم در من اتفاق‌های مبارک و بزرگی برایم رخ می‌داد. تهیه کتاب برای ما سخت بود. محلی وجود نداشت که کتاب امانت بدهد، برای همین هر کتابی گیرم می‌آمد می‌خواندم.

در دوره کودکی و نوجوانی چه بازی‌هایی می‌کردید؟

 بازی در حد مرگ و بی‌هوشی. خستگی مفهومی نداشت. نزدیک پنجاه کودک بودیم هم‌سن و از یک محله. از هر خانه سه یا چهار کودک و نوجوان. همه در یک سطح مالی، تنها با ذره‌ای تفاوت. بیش‌تر بازی‌ها خشن بود. با کمربند چرم بازی می‌کردیم. در بازی محبوب «قیش گوتیردی» (برداشتن کمربند). همدیگر را سیاه و کبود می‌کردیم. بازی‌هایمان بیش‌تر نیازمند تحرک و توان بدنی بالا بود.

 چه شد وارد حوزه نوشتن شدید؟

خیالاتی بودن به نوشتن ختم می‌شود. الان هم اگر بخشی از زندگی را در عالم خیال نباشم کم می‌آورم و قلبم از حرکت می‌افتد میان این‌همه فاجعه و سختی.

به نظر شما اولین درس داستان‌نویسی چیست؟

اولین درس داستان‌نویسی خیال‌ورزی است. اشاره کردم، تخیل به نوشتن ختم می‌شود. در کارگاه‌های داستان‌نویسی آن‌چه در قدم اول برایم مهم است پرورش خیال کودک و نوجوان است. ترس از تخیل کودک را از جست‌وجو، اندیشه و توانایی دور می‌کند.

داستان و داستان‌نویسی را چه‌طور می‌شود به کودکان و نوجوانان آموزش داد؟

 تقویت حواس پنجگانه و مشتاق و شیفته کردن کودک و نوجوان به مطالعه. این‌دو در کنار هم می‌تواند کودکان مستعد را به رشد و شکوفایی ادبی برساند. تشویق به نوشتن خاطرات روزانه چرا که خاطره مادر داستان است. حضور در کارگاه‌های داستان‌نویسی هم بی‌تاثیر نیست اما مطالعه همواره در اولویت است.

این آموزش می‌تواند نویسنده حرفه‌ای را پرورش بدهد یا مقصود این آموزش چیز دیگری است؟

این روند یعنی پرورش حواس پنجگانه، شکوفا کردن خلاقیت، آموزش و در راس آن‌ها مطالعه فرد مستعد را در آستانه خلق اثر ادبی قرار می‌دهد این روند می‌تواند داشته ارزشمند دیگری هم داشته باشد، تربیت فردی ادبیات دوست. چنین فردی یک خریدار خوب کتاب و روزنامه، تماشاگر فیلم و تئاتر و کنشگر اجتماعی خواهد شد که هر کشوری به تعداد زیاد نیازمند چنین شهروندانی است.

رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟

زیاد اهل فضای مجازی نیستم. این فضا می‌تواند یاریگر هنر و ادبیات باشد ولی اگر افسار بگسلد حکم عشقه را دارد پیچیده دور ساقه گل هنرمند.

نویسندگی برای فضای مجازی را چقدر تجربه کرده‌اید؟

در این فضا تجربه‌ای ندارم. هیچ رمان و داستانی را اینترنتی منتشر نکرده‌ام. خودم هم برای خوانش رمان و داستان از این فضا استفاده نمی‌کنم.

چه فرصت‌هایی با فضای مجازی در اختیار نویسنده قرار می‌گیرد؟

داستان‌ها در این فضا چون هیچ نظارتی بر آن نیست به نویسنده آزادی قلم بیش‌تری می‌دهد برای همین مخاطب‌های پروپاقرصی دارند. تعدادی از نوجوان‌هایی که با آن‌ها ارتباط دارم علاقمند این قبیل نوشته‌ها هستند. کتاب‌هایی که مجوز نمی‌گیرند در این فضا به مخاطب ارائه می‌شوند.بدون‌شک امتیازهایی هم دارد، عدم نیاز به گرفتن مجوز، مخاطب زیاد، سرعت انتشار، پخش سریع فرصت‌های ست که این فضا در اختیار نویسنده و مخاطب قرار می‌دهد.

نوشتن برای کودکان و نوجوانان چه فرق اساسی با نوشتن برای دیگر سن‌ها دارد؟

نوشتن برای کودک سخت و کاری است بسیار تخصصی و نوشتن برای نوجوان حرکت روی لبه تیغ است. دنیای نوجوان دنیای پیچیده و حساس است و نیاز به شناخت دارد. آثار اگر با دقت خلق نشوند یا به دامن اثر کودک می‌غلتد یا تکیه می‌دهد به آثار بزرگسال که در هر دو صورت نوجوان را از دست می‌دهد. برای همین نوشتن برای کودک و نوجوان سهل و ساده نیست.

شما کدام را بیشتر دوست دارید؟

نوشتن برای نوجوان‌ها را دوست دارم. گاهی از سوی ناشرها متهم می‌شوم به این‌که نوشته‌هایم برای مخاطب بزرگسال است اما خودم چنین عقیده‌ای ندارم فقط نوجوان‌ها را با توجه به شناختی که از آن‌ها دارم جدی می‌گیرم. گاهی برایشان تا حدی سخت و پیچیده می‌نویسم و یقین دارم از عهده فهم و دریافت رمز و راز نوشته و کشف نمادها و رفتارها برمی‌آیند. 

وضعیت کتاب‌های کودکان و  نوجوان در ایران تالیفی هست یا ترجمه؟

آمارها می‌گوید تعداد کتاب‌های تالیفی بیش‌تر است اما بازار کتاب ترجمه به دلایلی رنگی و گرم است. از جمله این دلایل نبودن قانون کپی‌رایت در کشور. سانسور بیش‌تر آثار تالیفی، خودسانسوری نویسنده‌های کشور برای گرفتن مجوز، تنوع آثار ترجمه و زرق و برق جلد آن‌ها و تبلیغات گسترده‌ای که برای آثار ترجمه وجود دارد.

چه کسانی در کتاب «رد انگشت‌های اصلی» بیشتر دیده می‌شوند؟

نوجوان عاشق. نوجوانی که می‌رود به دنبال عشق خودش آن‌هم در بحبوحه اتفاق بزرگی همانند انقلاب. برای اباذر که سرشار است شور و هیجان عشق به گل‌‌آرا، تنها هنر قوپوزنوازی پل رسیدن است. او برای رسیدن تن بر هر سختی و سفر می‌دهد و مثل کَرم در منظومه «اصلی و کَرم» داشته‌ای فراتر عایدش می‌شود.   

کتاب «گریز از سال صفر» از کجا کلید خورد و چه مراحلی را تا نشر طی کرده است؟

از یک قطره آب که در تابستانی گرم از شاخه درخت چکید روی صورتم. فکر این قطره پانزده سال دهنم را مشغول کرده بود تا این‌که شد سوژه رمان که در سال 1700 رخ می‌دهد. نوشتن رمان دو سال طول کشید. رمان «گریز از سال صفر» اولین جلد از یک سه‌گانه است که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ می‌شود. چاپ رمان اول زیاد طول کشید که امیدوارم جلدهای دوم و سوم خوش‌شانس‌تر باشند.

کتاب نمایشنامه «سمفونی گودال» به دنبال بیان چه مسائلی است؟

عذاب وجدان. رزمنده‌ای که در سایه دو دوست شهیدش حالا به موقعیت‌های خوب سیاسی رسیده اما حقیقت نه آن است که مردم می‌پندارند. برملا شدن رازی چندین ساله توسط کسی که در آستانه راه یافتن به مجلس است ولی زبان به بیان واقعیت و گذشته باز می‌کند.

این نمایشنامه اجرا شده است؟

بله، چند بار به صورت نمایشنامه‌خوانی.

چه شد کتاب  «آب و زنجیر» را نوشتید؟

صفای درون کاپیتان فوتبال محله که رفت و شهید شد. این کتاب بخش‌های زیادی از نوجوانی خودم را روایت می‌کند و بچه‌های محله که در حاشیه دره «خیاوچایی» زندگی می‌کردیم.

این کتاب به چه بخش های از زندگی و آرای ایشان می‌پردازد؟

فیاض فوتبالیست بود، خوش‌اخلاق و دوست‌داشتنی. وقتی رفت جبهه محله به هم ریخت، وقتی هم شهید شد اوضاع بیش‌تر پیچیده شد به حدی که بسیاری از نوجوان‌های محله رفتند به جبهه.

رمان «روی سیم تار» چگونه شکل گرفت و متولد شد؟

 ترس از مرگ. در سن نوجوانی همیشه از مرگ می‌ترسیدم. یکی از هم‌محله‌ها خودش را حلق‌آویز کرد و او را بیش‌تر بچه‌های محله دیدیم در یک روز بارانی. از آن پس از مرگ وحشت داشتم. این رمان در مورد مرگ‌هراسی میثاق است، درگیری و مبارزه میثاق نوجوان با مرگ. شناخت مرگ و قبول آن.

جایزه‌های ادبی چه فرصت‌ها و چه تهدیدهایی را برای یک نویسنده ایجاد می‌کند؟

جایزه‌های ادبی در ایران نه دردی از نویسنده دوا می‌کنند نه از ادبیات داستانی کشور. مثل آلوچه می‌مانند که دهان را ترش و معده را به سوزش می‌اندازد. در فروش کتاب هم نقش و تاثیر کم یا ناچیزی دارند. دیده نشده که کتابی بعد از دستیابی به بزرگ‌ترین جایزه ادبی کشور به چاپ پنجاه و صد برسد، یعنی مثلا به پنجاه یا صد هزار نسخه، حالا فروش میلیونی رویا و محال است. کتاب همان فروش هزار یا دو هزار نسخه‌اش را دارد و تمام. حالا بگذریم که بعضی از جوایز نویسنده و اثرش را زمین می‌زند.

  

شما با کدامیک از این‌ها روبرو بوده‌اید؟

شهره شدن به نویسنده حکومتی یکی از پیامدهای دریافت جایزه است. باعث می‌شود تعدادی از دور و اطراف نویسنده پراکنده شوند و یا کجدار و مریز رفتار کنند. حتی کسانی که کتاب را نخوانده‌اند مارک را می‌چسبانند به پیشانی نویسنده.

اگر قرار باشد یک جایزه ادبی را شما طراحی کنید دوست دارید این جایزه در حوزه خلق اثر ادبی باشد یا نقد آن و چرا؟

جایزه ادبی برای نقد کتاب به نظر جذاب می‌آید. اگر نقدها در کشور پرتعداد باشد می‌تواند مخاطب را خوب تربیت کرده و به خرید و خوانش کتاب ترغیب کند.

قهرمانان داستان‌های شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده می‌شوند؟

بیش‌تر شخصیت‌های رمان‌های من از نوجوان‌هایی هستند که دور و اطرافم هستند، نهایت با یکی دو اخلاق و رفتار اضافه که آن‌ها را از نوجوانی دیگر به امانت می‌گیرم و به شخصیت اصلی می‌دهم. نوجوان‌های ترسو، خیالاتی، خوره کتاب، معترض، طغیانگر، گریزان از دستور و خرده فرمایش، خودرای و مغرور. گاهی تنبل. برخی گریزان از درس و تعدادی عشق درس. نوجوان‌هایی که در اطرافمان هستند.

روایت شما از کودکان و نوجوانان با روایت‌های دیگری که شده چه تفاوت‌هایی دارد؟

کودکان مینیاتوری از بزرگسالان نیستند. باورهای خاص خودشان را دارند. مثل ما فکر نمی‌کنند و نباید هم مثل ما فکر کنند. من نوجوان‌ها را همان‌گونه که هستند باور دارم و در رفتار و گفتارم این را نشان می‌دهم. اگر با نوجوان صادق و روراست باشیم به ما اعتماد می‌کند آن‌وقت فرصت و مهلت ایجاد ارتباط داریم البته نه به منظور تحمیل خواسته‌ها و تفهیم و باوراندن خواسته‌های خودمان. نوجوان‌ها مثل ما نمی‌اندیشیند پس اگر ما نیاز داریم با آن‌ها ارتباط داشته باشیم ـ که داریم ـ پس ما باید مانند آن‌ها بیندیشیم.

جهان نوجوانان را برای روایت تا چه اندازه می‌شناسید؟

سال‌هاست هر روز با نوجوان‌ها نشست و برخاست دارم. با آن‌ها صمیمی هستم و دوست آن‌ها محسوب می‌شوم. آن‌ها را می‌شنوم و قبول‌شان دارم، این شناخت باعث شده بتوانم نوجوان‌هایی که در رمان‌هایم دارم برای مخاطب‌هایم قابل باور و نزدیک باشند. بازخوردهای خوبی از مخاطب‌ها گرفته‌ام.

دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه می‌دانید؟

عدم نیاز به کتاب و کتاب‌خوانی. در کشور ما بیش‌تر اقشار مردم خودشان را دانا و صاحب تمام کمالات می‌دانند. برای چنین افرادی خواندن معنی ندارد چون نیازی به آگاهی ندارند چرا که خودشان را کامل و عاری از نقص یافته‌اند. از طرفی آگاهی درد دارد، کتاب هم آگاهی می‌آورد پس کسی دوست ندارد با آگاهی بیش‌تر خودش را به دردسر و عذاب گرفتار کند.

 سهم نویسندگان در ترویج کتاب‌خوانی چقدر است؟

علاوه بر خوب نوشتن، نویسنده باید با مخاطب در ارتباط باشد. این ارتباط در فروش کتاب و کتابخوان شدن مردم نقش دارد.  

جایگاه نویسندگان کودک و نوجوان را در ادبیات داستانی، چطور جایگاهی می‌دانید؟

 در کشور ما رسیدن به جایگاه سهل و ممتنع است. تابع شرایط اصولی نیست. برای شناخته شدن باید به یک طیف و جریان بپیوندی، این اتصال نقش اصلی و اساسی ایفا می‌کند. نویسنده مستقل و به دور از گروه و جریان ممکن است دیر دیده شود یا حتی محو شود. تنها نوشته خوب گاهی باعث می‌شود در مقطعی یک نویسنده مستقل دیده شود که زیاد اتفاق نمی‌افتد.

اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟

بومی‌نویسی ادبیات داستانی را زنده نگه می‌دارد. نویسنده هم با بومی‌نویسی دیده می‌شود. کتاب‌های ارزشمند و ماندگار دنیا بیش‌ترشان بومی‌نویسی است. تلاش کرده‌ام کتاب‌هایم بیش‌تر در مشگین‌شهر زادگاهم اتفاق بیفتد. در رمان «گریز از سال صفر» این شهر و مردمش دنیا را از نابودی نجات می‌دهند. برای من شهرم مرکز دنیا و محلی‌ست که هر اتفاقی در آن می‌تواند رخ بدهد از حمله موجودات فضایی گرفته تا نبردهای آخرالزمانی.

وسخن آخر:

آینده ادبیات کشورمان را خلق آثار قابل اعتنا و مخاطب‌های کتابخوان رقم می‌زند. حوزه کتاب و کتابخوانی روی چهار چرخ حرکت می‌کند که یکی از آن‌ها فرهنگ یا همان مخاطب است،‌ دیگری نویسنده و دوتای دیگر اقتصاد و سیاست. هر چهار چرخ باید سالم باشند تا حرکت شکل بگیرد.

رویداد ایران

دیدگاهتان را بنویسید