لوکا گوادانینو که پنج سال قبل با Call Me by Your Name تیموتی شالامی را به شهرت رساند و یکی از مهمترین فیلمهای همراه با جنبشهای همجنسخواهی را ارائه کرد امسال فیلم دیگری باز هم با حضور تیموتی شالامی دارد به نام استخوانها و همه چیز (بهتر است ترجمه کنیم تا خود استخوان) که بهشکل گستردهتری انواع جنبشهای حمایت از اقلیتها را همراهی میکند اما در پوشش یک قصهی استعاری دربارهی تمایل به آدمخواری.
پلات اصلی بسیار یادآور فیلم سوئدی آدم درست رو راه بده (توماس آلفردسون) است؛ همان نوع همراهی مصیبتبار پدر و دختر، جنایتهای خارج از کنترل، آشنایی قهرمان با فردی بیرون خانواده و ماجراهای بعدی. به همین دلیل هم ممکن است دچار این تصور شویم که مشغول تماشای یک فیلم خونآشامی شدهایم، اما وضعیت کمی متفاوت است.
استخوانها و همه چیز خوب ساخته شده و آقای گوادانینو کارگردان خلاق و توانایی است، ولی مشکل از جایی شروع میشود که میبینیم حساسیتهای این سالها و فشار نهادهای مختلف باعث شده طراحی داستانهای استعاری برای صدور هشدارهای ضد تمامیتخواهی کاملاً وضوح پیدا کند و چنان در سطح پیش برود که نکند کسی نفهمد این فیلم در پس قصهی ظاهریاش میخواهد چیز دیگری بگوید.
گویا همه فراموش کردهاند که همان قصههای کهن دربارهی مثلاً خونآشامها هم در اصل همین ویژگی را داشتند. پیدایش موجودات شبزی و ضداجتماع در قصههای قرون گذشته هم جلوهای از همین ایده بودند که جامعه چطور با تحمیل استانداردهای انحصارطلبانه، کسانی را طرد میکند و به خودش راه نمیدهد تا بعداً با شورش همان مطرودها مواجه شود.
اما در گذشته، هنرمند وادار نمیشد این حرفهای مهم را در ویترین اثرش بگنجاند. ولی این روزها تا فیلمی همه را مجاب نکند که احیاناً فقط یک قصهی ساده دربارهی چند تا آدم عجیب و غریب نیست، بلکه زیرمتنهای عمیقی زیر لایهی اولیه در جریان است، کسی جدیاش نمیگیرد و تحسین نخواهد شد.(از صفحه شخصی نویسنده)
جامعه سینما