- فیلم و سینما

وقتی پارکینسون «طوفان» سینمای ایران را به زانو درآورد

 در توضیح شرایط حال حاضر خود و علت عدم حضورش در دنیای تصویر بیان کرد: حدود ۱۰ سال است که من فعالیتی ندارم و بعد از کرونا و خانه نشینی درازمدت برای مدتی طولانی از سینما دور افتادم. دلیلش هم بیماری خودم بود که نیاز به احتیاط زیادی داشت چرا که نباید در مکان های شلوغ می رفتم و هم این که قصه ها به سمت داستان های خانوادگی و طنز و خیانت رفت و ژانر سینمایی که من در آن فعالیت داشتم و شناخته شده بودم یعنی سینمای حادثه به فراموشی سپرده شد.

بازیگر فیلم سینمایی میرزا کوچک‌خان (امیر قویدل ۱۳۶۲) در پاسخ به این سوال که چرا ژانر اکشن و حادثه ای کمرنگ و به فراموشی سپرده شده است، گفت: کسانی که تصمیم گیرنده کلان هستند باید به این سوال پاسخ بدهند. در همه جای جهان برای ژانرهای مختلف فیلم می سازند اما متاسفانه ما از زمانی دچار مونوپل داستانی شدیم و برخی ژانرها به کنار رفت و به شخصه ترجیح دادم که کارهای دیگر و الکی انجام ندهم. چیزی حدود ۶۰ اثر در کارنامه من هست و به همین اکتفا کردم.

وی ادامه داد: آخرین کارم پرچم های قلعه کاوه (محمد نوری زاد ۱۳۸۶) بود و من برای بازی در نقش کاوه آهنگر در این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره نور لس آنجلس (۲۰۰۹) را گرفتم.

بازیگر فیلم سینمایی کانی مانگا (سیف الله داد ۱۳۶۶) در توضیح این مطلب که آخرین حضور سینمایی اش چندان بااهمیت نیست، خاطرنشان کرد: گیجگاه (عادل تبریزی ۱۳۹۹) صرفا یک حضور کوتاه در سکانسی بود که در آن حاضر شدم که بگویم هنوز نمرده ام.

 

صفایی‌پور در پاسخ به این پرسش که آیا در سالهای گذشته پیشنهاد کاری داشته است یا خیر، اظهار داشت: هر ازگاهی پیشنهاداتی می شد اما نقش ها مال من نبود مثلا نقشی بود که زنم با قابله ام توی سرم بزند و قصه های اینچنینی و کارهای طنز بود و اصلا کار حادثه ای به من پیشنهاد نشد و خودم متعجب می شدم که چرا من را برای چنین نقش هایی صدا می کنند به همین دلیل ترجیح می دهم اصلا کار نکنم.

بازیگر فیلم سینمایی شکار خاموش (کیومرث پوراحمد ۱۳۶۸) اظهار داشت: گبرلو زمانی که در جشنواره سی و نهم و برای گیجگاه صحبت می کرد گفت که سینمای حادثه مدیون جمشید هاشم پور و رضا صفایی پور است اما به رغم این موضوع امروز کسی یادی از ما نمی کند.

طوفان سینمای ایران در پاسخ این پرسش که طی یک دهه بیکاری هزینه های زندگی خود را چگونه پرداخته است، گفت: حقوق بازنشستگی داشتم.

بازیگر فیلم سینمایی حادثه در کندوان (جهانگیر جهانگیری ۱۳۷۴) با اشاره به فعالیت های خود ادامه داد: هنوز ورزش می کنم چون ورزش با زندگی ما عجین شده است اما دیگر آن انرژی و توان سابق را ندارم. اگر همین ورزش را هم نکنیم مرده ایم.

وی در پاسخ به این پرسش که چه خاطره ای از پرونده کاری و زندگی هنری خود را بیش از سایرین دوست دارد، گفت: من و جمشید هاشم پور چندسال پیش برای اکران یکی از فیلم هایمان به تبریز رفته بودیم و آنقدر جمعیت زیاد شد که خیابان بسته شد. این علاقه مردم برایم یک خاطره فراموش نشدنی است که نه قیمت دارد و نه خریدنی است. من همیشه برای مردم کار کرده ام.

بازیگر فیلم سینمایی پاتک (علی اصغر شادروان ۱۳۷۴) بیان کرد: انرژی ای که مردم به من می دهند قابل وصف نیست؛ به من می گویند که آقاطوفان ما می دانیم که با ریاضت زندگی می کنی ولی تن به هرکاری نمی دهی و این نشان از فهم و درک مردم دارد. متولدین دهه ۶۰ وقتی به من می رسند ذوق و اشتیاق در چشمانشان پیداست.

 

طوفان در پاسخ به این سوال که چرا چنین لقبی به او عطا شده و از کجا می آید، توضیح داد: قهرمانان اولین فیلم محصول مشترک ایران و امریکا در سال ۱۳۴۸ بود که هنرپیشه ای به نام ویتمن داشت و من برای بدلکاری این نقش انتخاب شدم آنجا کارگردان به من گفت که چقدر فعال و طوفانی هستی و این لقب روی من نشست و از آن پس جمشید هاشم پور شد «آریا» و من «طوفان» شدم.

بازیگر فیلم سینمایی چشم عقاب (شفیع آقامحمدیان ۱۳۷۷) گفت: آن زمان جوان و جویای نام بودیم و این گونه تلاش و تقلا برای دیده شدن داشتیم.

وی در پاسخ به این سوال که کدام اثر را در کارنامه کاری خود دوست دارد، عنوان کرد: پرچم های قلعه کاوه (محمد نوری‌زاد ۱۳۸۶) چون کاوه یک اسطوره است و برای ایران در قلعه می ایستد و با مغولان می جنگد با این که می داند کشته می شود و همین رشادتش مغول ها را به تحسین وامی دارد. فیلم سینمایی خط آتش را هم دوست دارم (خط آتش فیلمی به کارگردانی فرید سجادی حسینی و علی سجادی حسینی و نویسندگی علی توکل‌نیا محصول سال ۱۳۷۳ است؛ این فیلم روایت یک گروه پنج نفره از تکاوران ایرانی است که برای یک عملیات برون مرزی وارد خاک عراق می‌شوند. آنها در همان ابتدای کار با یک گروه عراقی که در حال شکنجه دادن دو اسیر هستند، مواجه و ناچار می‌شوند با آنها درگیر شوند).

بازیگر فیلم سینمایی سینه سرخ (پرویز شیخ طادی ۱۳۸۵) تصریح کرد: فیلم هایم عین بچه هایم می مانند و آثاری هستند که برای دانه دانه آن ها زحمت کشیده ام چه نقش هایی پر از سکانس و دیالوگ و چه نقش هایی با چند سکانس. در کارم کلک نزده ام.

 

طوفان در انتها و در پاسخ به این پرسش که جمشید هاشم‌پور را که برای سالیان همراه و همکارش در تولید آثار سینمایی بوده است را چگونه توصیف می کند، گفت: دوماه پیش که متوجه شد من پارکینسون گرفته ام به عیادتم آمد و این رفتارش بسیار بر من اثرگذاشت؛ این عرق همکاری و رفاقتی که داشت را همه نشریات و رسانه ها هم پوشش دادند که جمشید آریا به ملاقات طوفان رفت؛ قدمت دوستی من و جمشید به سال ۱۳۴۸ بازمی گردد. بیش از ۴۰ سال است که رفاقت داریم و ایشان استاد من است و برایشان آرزوی موفقیت دارم.

 رضا صفایی‌پور در سال ۱۳۲۸ در تهران متولد شد. او فارغ‌التحصیل دیپلم رشته ادبی است. فعالیت خود را با کشتی کج شروع کرد و بعد از چند مقام قهرمانی در ورزش، وارد سینما شد و با نام «طوفان» به شهرت رسید.

صفایی‌پور فعالیت خود را به صورت جدی در سال ۱۳۴۲ وقتی که ۱۴ سال سن داشت آغازکرد و به عنوان ورزشکار بدلکار در فیلم ترس و تاریکی محمد متوسلانی حضوریافت. سپس در سال ۱۳۴۸ با فیلم قهرمانان به کارگردانی ژان نگولسوک، محصول مشترک ایران و آمریکا، به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفت و تا سال ۱۳۵۵ نزدیک به ۱۰ فیلم بازی‌کرد.

 

بعد از انقلاب در سال ۱۳۶۲ با فیلم میرزا کوچک خان به بازیگری بازگشت و با حضور در فیلم‌های فصل خاکستری، شکار در شب، پلاک و ضربه آخر کم کم به شهرت رسید و در سال ۱۳۷۱ نیز با سریال دیدنی سیمرغ وارد قاب تلویزیون شد.

آخرین فیلمی که او بازی کرد فیلم پرچم‌های کاوه در سال ۱۳۸۶ بود و توانست در جشنواره نور لس‌آنجلس جایزه بهترین نقش اول مرد را دریافت‌کند.

از آثار سینمایی که او که درآن‌ها به ایفای نقش پرداخته‌است می‌توان به فیلم‌های «سینه سرخ»، «خداحافظ سینما»، «سحرگاه پیروزی»، «چشم عقاب»، «شاهرگ»، «تهاجم»، «پاتک»، «جهنم سبز»، «حادثه در کندوان»، «خط آتش»، «مرضیه»، «آن‌ها هیچ‌کس را دوست ندارند»، «ضربه آخر»، «صلیب طلایی»، «پوتین»، «شکار خاموش»، «جمیل»، «کانی‌مانگا»، «پلاک»، «میرزا کوچک خان»، «شکار در شب»، «فصل خاکستری»، «انفجار»، «مردی در آتش»، «چشمان بسته»، «جنوبی»، «گریز از مرگ»، «هفت مرد دلاور»، «خر دجال»، «غلام ژاندارم»، «ترس و تاریکی» و «گل‌های گیلان» اشاره‌کرد.

ایرنا

17 thoughts on “وقتی پارکینسون «طوفان» سینمای ایران را به زانو درآورد

  1. Pretty section of content. I just stumbled upon your website
    and in accession capital to assert that I get in fact enjoyed account your blog posts.
    Anyway I will be subscribing to your feeds and
    even I achievement you access consistently rapidly.

  2. I was curious if you ever thought of changing the layout of your
    blog? Its very well written; I love what youve got to say.
    But maybe you could a little more in the way of content so people could connect with it better.
    Youve got an awful lot of text for only having 1
    or two images. Maybe you could space it out
    better?

  3. Its like you read my mind! You appear to know so much about this,
    like you wrote the book in it or something. I think that you could do with a few
    pics to drive the message home a little bit, but instead of that, this is magnificent blog.
    An excellent read. I will certainly be back.

  4. Hi! Quick question that’s totally off topic. Do you know how to
    make your site mobile friendly? My site looks weird when viewing from my iphone4.
    I’m trying to find a theme or plugin that might be able to correct this issue.
    If you have any suggestions, please share. Appreciate it!

  5. Hiya very nice blog!! Man .. Excellent .. Amazing ..
    I’ll bookmark your blog and take the feeds additionally?
    I’m satisfied to seek out so many useful information here in the post, we
    want develop extra strategies in this regard, thank you for
    sharing. . . . . .

  6. Woah! I’m really loving the template/theme of this site.
    It’s simple, yet effective. A lot of times it’s challenging to
    get that “perfect balance” between superb usability and visual appearance.

    I must say you have done a great job with this.
    Also, the blog loads very quick for me on Chrome. Superb Blog!

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *