- بناهای تاریخی, فرهنگی

ماجرای مجسمه مرد ایستاده روبروی کلیسای وانک

یکی از جاهای دیدنی و تاریخی شهر اصفهان کلیسای وانک و محله جلفاست . وقتی به این جاذبه ها سری می زنید تندیس و بزرگی را درست روبروی در ورودی کلیسا مشاهده می کنید . در این مطلب ماجرای مجسمه مرد ایستاده روبروی کلیسای وانک را برای شما شرح می دهیم .تندیس اسقف اعظم خاچاطور کساراتسی (۱۵۹۰_۱۶۴۶ میلادی)  درست روبروی در ورودی کلیسای وانک در اصفهان نصب شده است.

خلیفه وقت ارامنه جلفا اصفهان، آموزگار و موسس اولین چاپخانه در اصفهان و خاورمیانه بود.مسئولیت خاچاطور درجلفای نواز سال ۱۶۲۰ م آغازشد.وی پس از انتخاب ، اصلاحات زیادی انجام داد،بنیان کلیسا را استحکام بخشید و بسیاری از مردم را تحت آموزشهای فرهنگی و مذهبی قرارداد.در زمان خاچاطور، کلیسای وانک به یک مرکز تحصیلات عالی، فرهنگ، نگارش کتاب ،چاپ و نقاشی تبدیل شد. دراین مدت، خلیفه گری ارامنه اصفهان از قدرتمندترین و تاثیرگذارترین خلیفه گری های کلیسای ارمنی گردید.با مرگ خاچاطور در ۵۶ سالگی، این جایگاه دچار تزلزل شد.

کساراتسی با وجود آشنایی کمی که با این اختراع و این صنعت داشت. با کمک شاگردان و همراهانش در مدرسه مذهبی (شاید بهتر باشد بگوییم علمی و مذهبی) آمنا پرگیچ یا همان کلیسای وانک شروع به ساخت و پرداخت این دستگاه کردند. آنها با همراهی یکدیگر حروف ارمنی یک به یک طراحی کردند. در این کار تلاش می‌کردند حروف را بسیار شبیه به خط خوش دست‌نویس‌ها در بیاورند. شاید شبیه به کتاب‌خوان‌ (kindle)های امروزی که سعی‌ دارند هر چه بیشتر به نسخه چاپی شبیه طراحی‌شان کنند. بلاخره بعد از مدتها تلاش و طراحی این حروف را خط‌ آرایی کردند. اما به دلیل کمبود کاغذ مجبور شدند خودشان به تولید کاغذ هم مشغول شوند. دست آخر در سال ۱۶۴۱ میلادی موفق شدند اولین کتاب را که یک کتاب مذهبی بود با حروف بسیار درست و در صفحات دو ستونه به چاپ برسانند.

درست در وسط یک حوض آب مجسمه‌ای را در محوطه کلیسای وانک می‌بینیم. قامتی بلند و رنگی تیره دارد. چهره‌اش تصویر پیرمردی را به نمایش می‌گذارد که با حالتی متفکر به جسمی در دستش نگاه می‌کند. مجسمه متعلق است به فردی که ۴۰۰ سال پیش کار بزرگی انجام داده است. او نخستین چاپ‌خانه ایران را تأسیس کرده و اکنون این مجسمه یادواره‌ای از او و کاری است که انجام داده است.

ماجرای مجسمه مرد ایسناده روبروی کلیسای وانک

حالا هر بار به اصفهان رفتید، قهوه و نوشیدنی‌تان را که خوردید، می‌توانید حین نوشیدن سر برگردانید و به آن مرد و آن شیء کوچک توی دستش و آن حفره آستین که مثل چاهی است که آلیس را به سرزمین عجایب برد نگاهی بیندازید، می‌شود این داستان‌ها را با او به یاد آورد. می‌شود داستان‌های جدیدی برای او ساخت.

در کلیسای تاریخی ارمنی‌های اصفهان واقع در محله جلفا، مجسمه‌ای بزرگ از یک پیرمرد رخ می‌نماید که عبایی بلند بر تن دارد. یک دستش روی کتاب‌های چاپ شده در دستگاه چاپی است که هرگز آن را ندیده، جهت نگاهش نظاره‌گر یک قالب حروف‌چینی کوچک است و رد نگاهش تا درهایِ باز کلیسای وانک امتداد پیدا می‌کند.

 

 

           

دیدگاهتان را بنویسید