- هنر

نمایشگاهی با خوانشی امروزی از «مینی‌مالیسم و کانسپچوال آرت»

نمایشگاه مینی‌مالیسم و کانسپچوال آرت با نمایش ۱۲۰ اثر از ۳۶ هنرمند بزرگ جهانی این روزها در موزه هنرهای معاصر تهران برپا شده است. نمایشگاهی که خوانشی امروزی از آثار تاریخی را به نمایش گذاشته است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، خوانش‌های متفاوت از گنجینه آثار هر موزه از منظری نو، یکی از بدیهی‌ترین وظایف موزه‌هاست. روندی که در خصوص موزه هنرهای معاصر تهران فراز و نشیب داشته است؛ اما اینگونه به نظر می‌رسد که مسئولان موزه سعی دارند با برگزاری نمایشگاه‌هایی که موضوعیت و مکاتب هنری را با نگاهی روایتی به تصویر می‌کشد، گامی در راستای تعریف کاربری اصلی این موزه و موزه‌ای شدن آن بردارند. 

نمایشگاه مینی‌مالیسم و کانسپچوال آرت، تلاش دارد بخشی از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران را به نمایش بگذارد که در میانه قرن بیستم میلادی، تعریفی نوین از هنر را پیشنهاد داد که تا پیش از آن متصور نبود. 

هنر خواندن برخی اشیای روزمره به سبب فلسفه شکل گیری اثر، نوع ارائه، متن و بیانیه پیوست آن، قدم‌هایی بود تا هنر را به دایره وسیع‌تری از مردم تسری و تعمیم دهد و چه بسا به بازار سنتی هنر نه بگوید و خواستار تعریف دوباره آن شود. طی برپایی این نمایشگاه، موزه هنرهای معاصر تهران با نمایش بیش از ۱۲۰ اثر هنری از ۳۶ هنرمند صاحب نام جهانی در عرصه هنر مینیمال و مفهومی سعی دارد تا باب گفتگو درباره این گرایش را باز کند. 

22

بهرنگ صمدزادگان (کیوریتور(نمایشگاه گردان) با اشاره به آنکه نمایشگاه حاضر به مرور دو جریان سرنوشت ساز در تاریخ هنر یعنی مینی‌مالیسم (کمینه گرایی) و هنر کانسپچوال (هنر مفهومی) و تاثیرات و مشتقات آن‌ها می‌پردازد، گفت: این دو، جریانی هستند که در اواسط قرن بیستم مسیر جدید و بی‌سابقه‌ای رادر تاریخ هنرهای تجسمی پایه‌گذاری کردند و تعاریف مرسوم درباره اثر هنری به عنوان شی‌ء زیباشناسانه را دچار تغییر کردند؛ میراثی که بعد از دوران اوج این دو جریان در سیر تاریخ هنر برجا ماند. این نمایشگاه به معرفی و بررسی نمونه‌هایی از این جریانات هنری، زمینه‌ها، مقدمات و همچنین میراث و تاثیراتشان می‌پردازد. جریاناتی که در ۱۹۶۰ شکل گرفتند به جریانات حاکم سرمایه‌داری آمریکا واکنش نشان دادند و مسئله آن‌ها این بود که توجه را از اثر و به نوعی نمایشگری هنرمند برداریم و توجه را به محیط و حضور مخاطب برگردانیم. این نگاه بعد از جنگ جهانی اول آغاز و در پایان جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید. 

او ادامه داد: اگرچه دوران ظهور این دو جریان به اواخر دهه پنجاه میلادی تا اواخر دهه هفتاد بازمی‌گردد، اما مسیر نمایشگاه با آثاری از هنر دادا در دهه بیست میلادی آغاز می‌شود. دلیل این انتخاب این است که جریان دادا آغازگر مسیری است که وفاداری به الگوها و تعاریف مرسوم اثر هنری رازی سوال برد. آثار من‌ری و مارسل دوشان از اولین نمونه‌های شاخص در پشت کردن به اهمیت شیئی اثر هنری محسوب می‌شوند و این پرسش را بر سر راه تاریخ هنر قرار داده‌اند که آثا ارزش اثر هنری به ویژگی‌های ظاهری و شی‌ء بودن آن ختم می‌شود، یا هنر بر مبنای ایده ارزش یافته و با رهایی از چهار چوب‌ها و قواعد به آزادی ذهن دست می‌یابد؟ همچنین در پایان مسیر نمایشگاه نمونه‌هایی از تاثیر و ترکیب این گرایشات با رویکردهای تصویری پاپ و نئودادا به نمایش گذشته شده‌اند. 

صمدزادگان خاطرنشان کرد: مینی‌مالیسم به عنوان جنبشی در هنرهای تجسمی در اوایل دهه ۱۹۶۰ در نیویورک ظهور کرد. درحالی که زیبایی‌شناسی مینیمال در معماری از اوایل دهه ۱۹۴۰ به خصوص با نظریات و آثار لودویگ میس فان درروهه (کمتر بیشتر است) طرح و انتشار پیدا کرده بود، تا قبل از سال ۱۹۶۵ و انتشار مقاله ریچارد ولهایم با عنوان «هنر مینیمال»، پیوند بنیادین نظری با هنرهای تجسمی نداشت. مینی‌مالیسم به عنوان جریانی شورشی در برابر پیچیدگی‌های فرمی، احساسی و استعاری هنر انتزاعی، به خصوص جریان اکسپرسیونیسم انتزاعی بپاخاست. 

او با تاکید برآنکه هنرمندانی که این جنبش را به وجود آوردند هنر انتزاعی قرن بیستم را کهنه و آکادمیک می‌شمردند، یادآور شد: آن‌ها بر آن شدند تا خلاف تمام قاعده‌هایی پیش روند که ارزش ماده در طول تاریخ هنر محسوب می‌شود. درواقع تاثیرگذاری حسی و عاطفی هنرمند بر روی اثر هنری را حذف کردند. دیگر چیزی به نام ضرب قلم یا بافت بوجود آمده از عوامل و عواطف هنرمند باشد در آثار این هنرمندان جای نداشت. کارها صیقلی هستند. آن‌ها به مواد و مصالح جدید و صنعتی علاقه‌مند بودند. راحتی و سادگی در هنر را به نمایشی بودن و پیچیدگی ترجیح می‌دادند. از نمادگرایی، ایهام، استعاره و محتوای احساسی اجتناب می‌کردند، اما در عوض به وجوه بنیادین هندسی، مادی و فضا توجه داشتند. 

83

این هنرمند خاطرنشان کرد: عبارت معروف «کمتر بیشتر است» کمابیش کلیت هنر مینی‌مالیستی را توصیف می‌کند. اما تفکرات و ملاحظات بیشتری در این جنبش هنری وجود دارد. می‌توان آن را با کلماتی چون تقلیل گرا، ساده، تمیز، صاف و بدون جلوه‌های تکنیکی و زیبایی شناسانه هم توصیف کرد. مینی‌مالیسم قصد ندارد معنای دیگری جر آنچه که با چشم دیده می‌شود ایجاد کند. هیچ استعاره یا معنایی فراتر از آنچه دیده می‌شود برای هنر قائل نیست. اثر مینی‌مالیستی خواه نقاشی باشد یا مجسمه با اشکال هندسی، رنگ‌های ساده و مواد صنعتی خلق می‌شود. در این آثار ماده هنری نمی‌بینید مگر آن‌هایی که در جریان گذار از هنر انتزاعی به هنر مینی‌مالیستی بودند. اما آن‌هایی که به نام مینی‌مالیست، پست مینی‌مالیست و کانسپچوال‌آرت نسل اول می‌شناسیم، از مواد هنر در کارهایشان استفاده نکرده‌اند. رنگ روغن، اکرولیک و… در این آثار نمی‌بینیم بلکه به جای آن، آلومینیوم، مفرغ، فایبرگلاس و… می‌بینیم. تمام چیزهایی که در فرآیند صنعتی بوجود می‌آیند. 

او اذعان داشت: فرم‌ها بسیار ساده هستند و برخلاف جریان غالب در هنر قرن بیستم، از پیچ و تاب‌های زیبایی شناسانه و کنش‌های احساسی در این آثار خبری نیست. هنرمند مینی‌مالیست از شیوه‌های جذاب سنتی ساخت اثر هنری، از نمایش احساسات فردی و از روایتگری دوری می‌کند. در عوض به عمق و فضا توجه می‌کند، به بستری برای حضور مخاطب. در واقع اهمیت را از «خود» برداشته و به «محیط» می‌بخشد. اگر در برابر یک اثر مینی‌مالیستی تصور می‌کنید که در پی ایجاد ارتباط احساسی یا معنایی خاصی است، این کاملا از پیش فرض‌های شما درباره اثر هنری ناشی می‌شود. تنها رابطه مهم برای یک اثر مینیمال رابطه آن با فضایی است که اشغال می‌کند. مجسمه‌های مینی‌مالیستی اغلب روی زمین قرار می‌گیرند نه روی پایه. بنابراین به جای آنکه به نمایش فردی اهمیت دهد به غیر شخصی بودن و قرار گرفتن در فضا توجه دارد. 

صمدزادگان خاطرنشان کرد: در این جریان، هنرمندان تاکید از اثر هنری را به سمت مخاطب و اینکه اثر هنری در فضای نمایش داده شده چه ارتباطی با مخاطب برقرار می‌کند، بردند. در مینی‌مالیسم، چیزی که بسیار مهم است، محیط است. کنار رفتن از قاعده‌های زیبایی‌شناسی و کلاسیک و اهمیت دادن به محیط از جمله عواملی است که مد نظر آن‌هاست. بعد از آنکه مینی‌مالیزم تبدیل به جریانی در بازار هنر می‌کشود، گروه دیگری از همان‌ها، جریان کانسپچوال‌آرت را پیش می‌کشند و این روند حدود ۵ تا ۶ سال به طول می‌انجامد. 

این استاد دانشگاه درخصوص هنر کانسپچوال (مفهوم گرا) نیز گفت: کانسپچوال به عنوان یک جنبش هنری در دهه ۱۹۶۰ ظهور کرد و جنبش مدرنیستی حاکم و تمرکز آن بر زیبایی‌شناسی رانقد کرد. جریانی است که «ایده» را بر ارزش‌های بصری و مادی آثار هنری و مهارت‌های فنی یا زیبایی‌شناسی ترجیح می‌دهد. هنرمندان مفهومی به جای انسجام سبکی و وفاداری به مواد سنتی که در هنر مدرن مرسوم بود، به ابزارها و روش‌های مختلف مانند نوشتار، اجرا، تصاویر دست دوم، مواد حاضر آماده، فیلم‌های ویدئویی و خلاصه هر چه که قبلا به عنوان مواد هنری ارزش و سابقه‌ای نداشت روی آوردند. هرچیزی را که مناسب بیان ایده‌هایشان، و مبری از ارزش‌های حاکم زیبایی‌شناسی و مادی هنر دوران خود می‌دیدند به کار می‌بستند. 

صمدزادگان با اشاره به آنکه آثار و نوشته‌های هنرمندان مفهومی از اواسط دهه ۱۹۶۰ ایده‌های استاندارد هنر را کاملا رد می‌کرد، ادامه داد: موضع اصلی آن‌ها این بود که «ایده هنری» به خودی خود یک اثر هنری است. این به این معناست که ایده، اصل اساسی و کافی هنر است. دغدغه‌هایی مانند زیبایی شناسی، بیان تکنیک، خلاقیت و بدعت در فرم و همچنین ارزشمندی مادی و در واقع بازار پسند بودن، همه معیارهای نامربوطی هستند که هنر بر اساس آن‌ها قضاوت می‌شود. به بیان دیگر از نظر هنرمندان کانسپچوالیست، ایده نباید به ارزش‌های مرسوم بصری و مادی تقلیل پیدا کند. آن‌ها با استفاده از ابعاد زبانی، ریاضی و فرآیند محور امکانات هنر به عنوان ایده را به تجربه گذاشتند.

45

او خاطرنشان کرد: هنرمندان مفهومی کار خودرا به نظرات مارسل دوشان پیوند می‌دهند که با جایگزین کردن اشیای حاضر- آماده به جای مواد تکنیک هنری تعریف اثر هنری را برهم ریخت. آن‌ها هماند دوشان بر این باور بودند که هنر اساسا امری مفهومی است. بسیاری از آن‌ها حضور مادی اثر در قالب شی‌ء را به حداقل مطلق کاهش دادند. گرایشی که کسانی مانند لوسی لیپارد از آن به عنوان «ماده زدایی» هنر یاد می‌کنند. به رغم آنکه بسیاری از آن‌ها تحت تاثیر سادگی مینی‌مالیسم یا انتزاع هندسی بودند، اما با این عقیده قرادادی مینی‌مالیسم که مجمسه‌سازی و نقاشی را به عنوان پایه‌های اصلی تولید هنری می‌شناختند مخالف بودند. از نظر هنرمندان مفهمومی، هنر لازم نیست شبیه یک اثر هنری سنتی باشد، یا حتا شکل فیزیکی داشته باشد. 

کریتور نمایشگاه نمایشگاه مینی‌مالیسم و کانسپچوال‌آرت یادآورشد: هنرمندان مفهومی مانند مدرنیست‌های پیش از خود، هنری خلق کردند که مورد هنر است و به تجربه در مورد چیستی هنر و زبان هنری می‌پردازند. بسیاری از آثار هنر مفهومی خود ارجاع هستند. اما در عین حال ارزش گذاری‌های مادی هنر مدرن را نقد می‌کردند. از این رو با استفاده از حداقل مواد، مواد بی‌ارزش و حتا متن، محدودیت‌هایی که زیبایی‌شناسی مدرن بر «ایده هنر» تحمیل می‌کرد را پشت سر گذاشتند. موفقیت آوانگاردیسم اوایل قرن بیستم در دل هنر نخبه گرا و قهرمان‌پرور مدرن منجر به پیدایش انبوهی از «ایسم‌ها» شد. در اواسط قرن هر کسی می‌توانست یک «ایسم» بسازد. تعداد زیادی از هنرمندان (یا مبلغین‌شان) این کار را برای تبدیل کردن سبک‌های شخصی و روش‌های منحصر به فرد خود به موفقیت در بازار و ثبت شدن قطعی در تاریخ هنر انجام دادند. اما هنرمندان مفهومی در دهه ۱۹۶۰، این نوع نامگذاری رایج و مسیر مطمئن ثبت و موفقیت را رد کردند. آن‌ها ترجیح دادند بجای «کانسپچوالیسم» از عبارت «هنر کانسپچوال» استفاده کنند تا در چیزی که آن را تاریخ متحجر آوانگاردیسم مدرن می‌پنداشتند قرار نگیرند. 

این استاد دانشگاه معتقد است: هرچند ممکن است نسل امروز و هنرمندان بتوانند امروزه به فیلم، عکس و تصاویر این آثار دسترسی داشته باشند اما مواجهه فیزیکی با اثر اهمیت زیادی دارد. چنانکه در نمایشگاه مینی‌مالیسم و کانسپچوال‌آرت برخی از آثار همانند «ستون‌ها» اثر رابرت موریس به گونه‌ای چیدمان شده‌اند که مخاطب بتواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند و حتا در کنار آن بیاستند و عکس بیاندازد. نتیجه آن را نیز طی روزهای برگزاری نمایشگاه دیدیم و مشاهده کردیم که مخاطبان چه ارتباط خوبی توانستند با آن برقرار کنند. حتا این امر در برقراری ارتباط و گرفتن سلفی‌های متعدد با اثر «پرده‌های سبز» میشل آنجلو پیستولتو نیز مشهود بود. 

55

او درخصوص چگونگی چیدمان آثار و اینکه آیا دخل و تصرفی در چیدمان صورت گرفته نیز گفت: با توجه به اطلاعاتی که در اختیار داشتیم چیدمان آثار را سعی کردیم همانند آنچه انجام شود که برای نخستین بار توسط هنرمندش به نمایش گذاشته شده. در این میان در نمایشگاه‌های گذشته از برخی از آثار خوانش‌های نادرستی صورت گرفته بود. به طور مثال، نئون‌ها به جای آنکه افقی نمایش داده شوند، عمودی نمایش داده شده بودند. این درحالی است که مفهوم این نئون‌ها استفاده از ابزار دنیای جدیدکه همان نئون است به جای قلم مو بود و منظور کشیدن یک خط است. البته که اسنادی از این آثار در گنجینه موزه وجود دارد که به تازگی در صدد ساماندهی و جمع آوری آن‌ها برآمده‌اند. این اسناد نشان می‌دهد که هنرمندان توضیحاتی را ضمیمه این آثار کرده‌اند تا خوانش و چگونگی چیدمان درست آن را نشان می‌دهد. 

صمدزادگان خاطرنشان کرد: در این نمایشگاه، از زاویه دید امروز به آنچه در طول تاریخ جاری شده نگاه می‌کنیم و سعی داریم با این نگاه آثار را به نمایش بگذاریم. ترکیبی از تئوری‌های پس از پاپ آرت را شاهد هستیم و نگاهی که ممکن است مخاطب از یک اثر از یک هنرمند خوشش بیاید و از اثر دیگری بدش بیاید. این نگاه امروزی است که تاریخ هنر را به چالش می‌کشد. ممکن است اثری در دوره خود به جریان هنری خاصی تعلق داشته باشد اما امروزه با دید امروزی به جریان دیگری بپیوندد.

ایلنا

دیدگاهتان را بنویسید